Sunday 8 June 2014

مهدوی کنی به روایت آیت الله طالقانی و سید محمد خاتمی

مهدوی کنی به روایت آیت الله طالقانی و سید محمد خاتمی


لازم به ذکر است مرگ آیت‌الله طالقانی توسط مراجع مستقل مشکوک خوانده شد ولی سید محمد خاتمی ( دروغگو و فریبکاری برای تمام فصول) پس از گذشت دهه ها و وقوع جنایات مختلف در دوره زمامداری آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای هنوز می‌گوید: " وظیفه ما تقویت جمهوری اسلامی است "

سالها پیش مهدی طالقانی پسر آیت الله طالقانی نیز در مصاحبه‌ای گفت: محمد غرضی از هاشمی رفسنجانی دستور گرفته بود تا مجتبی طالقانی را برباید و شکنجه و بازجویی کند!

مهدوی کنی به روایت آیت الله طالقانی:

http://goo.gl/1osbdZ

دردوران انقلاب که آخوندها ازسوراخ بیرون امده بودند و مهدوی کنی سردمدار شده بود و برای همه خط تعیین میکرد شبی منزل پدر طالقانی بودیم و تازه از زندان ازاد شده بودند. از دوران زندان تعریف میکردند که چه گذشته است وبا چه کسانی برخورد کرده بودند در حیاط زندان قدم میزدیم دیدم مهدوی کنی گوشه حیاط زندان نشسته وزار زار گریه میکند . بسراغ اورفتم که او را دلداری بدهم .وپرسیدم ماجرا چیست وچرا گریه میکنی پدرت مرده یامادرت مرده بالاخره عمر دست خداست .وخدا انها را رحمت کند دنیا محل گذر است مهدوی کنی گفت نه چیزی نیست و بالاخره بلند شد ودرحیاط زندان قدم میزدیم ومنتظر بودم تا ببینم چه شده او گفت شرائط زندان سخت است من عادت نداشته ام نمیدانم چرا من را گرفته اند و با احتساب امروز من هفت روز است که زندان هستم و والده اقامصطفی را ندیده ام ودلم برایش تنگ شده است ودوری اورا نمیتوانم تحمل کنم ما اهل مبارزه به این شکل داغ نبودیم بیشتر با کار فرهنگی موافق بودیم و...پدر سوخته ها من را اشتباهی گرفته اندبعضی از مخالفین به مسجد ما هم می امدندبخاطر انها من را گرفته اند و من حالانمیدانم چه کنم .

آیت اله طالقانی مات و مبهوت میماند که شیخ چه میگوید و چرا زهوارش در رفته است و دارد بد جوری ابروریزی میکند. به مهدوی کنی میگوید آشیخ اینجا زندانی سیاسی هست که ده پانزده بیست سال است که زندانی هستند. تو جلوی این زندانیان مقاوم آبروی همه زندانیان سیاسی را میبری. برو همین حالا یک گوه خوردن نامه به ساواک و شاه بنویس برو بیرون و با همین شیوه مهدوی کنی از زندان آزاد میشود.

تجلیل سید محمد خاتمی از خدمت بزرگ فرهنگی "حضرت" آیت الله مهدوی کنی

http://goo.gl/FFvWaj

محمدخاتمی با آرزوی شفا و سلامت عاجل برای "حضرت" آیت الله مهدوی کنی، گفت:« ایشان از چهره‌های انقلاب هستند، قبل از انقلاب رنج کشیده‌اند و زندان رفته‌اند، بعد از انقلاب در همه صحنه‌ها حضور داشتند، در دولت شهید رجایی بعد از شهادت شهید رجایی وشهید باهنر بودند تا استقرار دولت منتخب که به ریاست رهبر معظم انقلاب به عنوان رئیس جمهور منجر شد، ایشان ریاست دولت را بر عهده داشتند در هر کجا ایشان در خدمت انقلاب و امام بودند.»

خاتمی تاکید کرد:« حضرت آیت الله مهدوی کنی علاوه بر تمام این سوابق و خدمت‌ها، یک خدمت بزرگ فرهنگی به کشور کردند و آن ایجاد دانشگاه امام صادق(ع) بود که در سال هزاران نفر از جوانان ما را در رشته‌های مختلف تربیت می‌کند، ایشان برای تحقق این امر واقعا همت کردند از اول هم بیش از اینکه به امور سیاسی بپردازند به این کار بزرگ فرهنگی پرداختند، حال نیز به عنوان ریاست مجلس خبرگان مشغول فعالیت هستند و امیدوارم خداوند به ایشان که از چهره‌های ارزنده انقلاب هستند و همه مرضای مسلمین شفا عنایت کند.»

مهدی خزعلی نیز می‌گوید آیت الله مهدوی کني حلال خدا را حرام و حرامش را حلال کرد تا بر ریاست خویش باقی بماند، او خود را خوار و ذلیل ساواک کرد تا آزاد شود، و پس از آزادی دم فروبست و دیگر سخنی - که شاه را خوش نیاید - بر زبان نراند!

---
آیت الله طالقانی یکی از شخصیت هایی بود که به رفتار خمینی و اضافه کردن ولایت فقیه درقانون و رفتارهای خودسرانه در کمیته ها و سپاه اعتراض میکرد. چگونگی درگذشت سید محمود علایی طالقانی، معروف به آیت الله طالقانی، با وجود سپری شدن سالها از این واقعه، دارای اهمیت است. صرف نظر از اهمیت تاریخی این رخداد، قرائن و شواهد بسیاری بر مسمومیت و قتل آیت الله طالقانی دلالت می کنند. آیت الله طالقانی در اوج بحران تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی در مجلس خبرگان اول جان سپرد. این اصل پر مناقشه که پایه ی حکومت روحانیت حکومتی بر ایران گردید قرار بود در اجلاس بعدی مجلس خبرگان در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ به رأی گذاشته شود و مرگ ناگهانی طالقانی که عضو این مجلس و مخالف سرسخت تصویب اصل ولایت فقیه بود در ۱۹ شهریور اتفاق افتاد! مخالفت آیت الله طالقانی، به عنوان نماینده ی اول تهران و شخصیت محبوب انقلاب، با ولایت فقیه در صحن علنی مجلس خبرگان می توانست تصویب این اصل را با مخاطره ی جدی روبرو سازد. از سویی شواهد گوناگون دیگری نیز از وجود اختلافات عمیقی میان آیت الله طالقانی و خمینی بر سر شیوه ی حاکمیت و آینده ی انقلاب حکایت دارند که قضیه ی اعتراض آ یت الله طالقانی به دستگیری پسرش، مجتبی، در فروردین۱۳۵۸ و سخنرانی معترضانه ی وی در آخرین نماز جمعه اش در تهران تنها دو نمونه از این اختلافتند.

مرگ ناگهانی آیت الله طالقانی در خانه ی شخصی به نام ولی الله شهپور(بعداً به چهپور تبدیل کرد) رخ داد. قطع بودن غیر منتظره ی تلفن خانه،قطع آب خانه, به مرخصی فرستادن پاسدار محافظ در آن شب, تعلل میزبان در خبر کردن پزشک, عدم مراجعه میزبان به بیمارستانهای اطراف خانه و دستور خمینی به ممانعت از کالبد شکافی جسد و عدم پیگیری پلیسی در باره ی علت مرگ به شک و شبهه در باره ی این رویداد دامن می زند و حکایت از یک برنامه ریزی شوم بود.

آقای خمینی که وارد شد، همه برای دستبوسی هجوم آوردند … آقای طالقانی در گوشه ای نشستند و به صحنه خیره شدند. حضار علت را جویا شدند، آقای طالقانی گفتند : بنده فکر میکردم برای پایان دادن به این دست بوسی ها انقلاب کردیم!
خلیل الله رضایی، از نزدیکان آیت الله طالقانی، اظهار داشته که آیت الله طالقانی پس از خوردن نوشیدنی از دست شهپور دچار درد منجر به مرگ شده و محمد شانه چی یکی دیگر از نزدیکان طالقانی نیز که مسئولیت دفتر او را هم بر عهده داشته از رفتار مشکوک ولی الله شهپور در شب مرگ آیت الله طالقانی حکایت می کند. ولی الله شهپور(چهپور) بر خلاف بسیاری از خویشاوندان آیت الله طالقانی ، که در سال های بعد به مخالفت با جمهوری اسلامی یا به انتقاد از آن روی آوردند، به سرعت به جرگه ی مقامات کشوری وارد می شود و همواره پشتیبان پروپا قرص حکومت و سیاست های آن باقی می ماند و یکی از مدیران واحد های پر ثروت بنیاد مستضعفان شد. پرویز ثابتی (مسئول اول اداره کل سوم ساواک و رئیس ساواک تهران) در مصاحبه ی مشهور اخیر خود به “برادران شهپور” اشاره نموده و از ارتباط برادران شهپور با خامنه ای پرده برداشت و گفت که پیش از انقلاب برادران شهپور برای سیدعلی خامنه ای تریاک می برده اند.

درباره آیت‌الله طالقانی باید بدانیم ایشان از روحانیون به نام و معروف شیعه، سیاست‌مداری از فعالان نهضت ملی شدن نفت و نهضت مقاومت ملی، از بنیادگذاران جبهه ملی دوم، از بنیادگذاران نهضت آزادی ایران، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و نخستین امام جمعه تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود. وی پس از انقلاب از مخالفان اعمال پوشش و حجاب اجباری برای زنان بود و استفاده از آن را اختیاری عنوان می‌کرد. وی در مصاحبه‌ای که در کیهان ۲۰ اسفند ۱۳۵۷ منتشر شد نظر خود را درباره حجاب اجباری بر خلاف نظر خمینی چنین شرح داد: {اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست. چه اجباری؟} در جلد نخست کتاب «خاطرات» حسینعلی منتظری وی از جمله مخالفان گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شمرده شده است. نخستین نماز جمعه توسط آیت الله طالقانی در ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ انجام شد و در بین ردیف اول افرادی که پشت سر آیت‌الله طالقانی نماز خواندند هیچ کدام از آخوندهای طرفدار خمینی دیده نمیشد و در صف اول: ابراهیم یزدی، صادق قطب‌زاده، احمد صدر حاج سید جوادی، مهدی بازرگان و دیگر شرکت کنندگان در پشت سر آیت‌الله طالقانی قرار داشتند.

از نظر او مستبد هر کسی است که بخواهد با دیکتاتوری بر مردم ولایت داشته باشد و بارها هشدار داد به: {از استبداد و خودکامگی که به نام دین بر مردم تحمیل می شود. آنان که لباس دین می پوشند و فریاد واسلاما می دهند. از دین بسیار می گویند و کم عمل می کنند. اینها همانها هستند که دروغ می گویند, فریب می دهند و اینان لجوجترین و کینه ورزترین هستند نسبت به خلق که وقتی سوار بر کار شدند, دیگر به هیچ چیز رحم نمی کنند.} و در حالی که خمینی دم از مجانی کردن آب و برق و اتوبوس و حتی در بعضی از سخنرانیهایش از دادن خانه دم میزند, آیت الله طالقانی با دوراندیشی در سخنانش برای مردم میگوید: {اگر اوضاع به همین منوال پیش برود,مستبدین بر ما مسلط خواهند شد و دیگر رحم به صغیر و کبیر ما نخواهند کرد,در چنین محیطی است که یک انسان خودخواهی و در عین حال باهوش و زرنگی سربیرون میاورد و از طریق وعده آب و نان مردم را میفریبد و شما توده های مردم را فریفته خود میکند وعده آب و نان, وعده مسکن, وعده آسایش در چنین محیطی (به مردم میدهد), این انسان برای رسیدن به هدفش همه جور وسیله را توجیه می کند, شرف و انسانیت را به استخدام خود میگیرد, دروغ میگوید, فریب میدهد, خدا را شاهد میگیرد که من دلسوزترین مردم هستم اما روحیه اش کینه ورز ترین مردم است نسبت به مردم قبل(است), تا وقتی سوار کار نشده وعده میدهد, همینکه سوار شد دیگر به هیچ چیز رحم نمیکند} و این سخنرانیها و مخالفت آیت‌الله

طالقانی با تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی در مجلس خبرگان و خودرایی خمینی و خودسری سپاه و کمیته ها از یک سو و معروفیت و محبوبیت آیت‌الله طالقانی در میان گروهای مختلف از جمله: مذهبی ها و مراجع تقلید, ملی گراها و ملی مذهبی ها (به علت حمایت ایشان ازمصدق و اینکه از بنیادگذاران جبهه ملی دوم و از بنیادگذاران نهضت آزادی ایران بودند), حزب های گوناگون و سازمان های چریکی (همانند حزب خلق مسلمان, سازمان مجاهدین خلق که آیت‌الله طالقانی را پدر معنوی خود و رابطه اشان را استادی و شاگردی میدانستند) اقلیت های مذهبی (آیت‌الله طالقانی در هنگام زندگی در شهر زابل ارتباط خوبی با سنی ها داشتند و مخالف سرکوب های خونین جمهوری اسلامی در شهرهای گنبد و سنندج بودند), چپ ها (وقتی پسرشان مجتبی طالقانی در نامه ای بصورت علنی اعلام کرد که مارکسیست شده است, آیت‌الله طالقانی برخلاف دیگر مذهبیون با مهربانی با او رفتار کرد زیرا اعتقاد داشت باید در اظهار عقیده آزادی وجود داشته باشد), جوانان و زنان (ایشان مخالف سختگیری بر جوانان و حجاب اجباری برای زنان بودند) از یک سو سبب وحشت خمینی و باند همراهش شد (رفسنجانی, احمد خمینی, خامنه ای) و با ملاقات سفیر اتحاد جماهیر شوروی با ایشان, خمینی و باند خواهان قدرتش تصمیم به حذف آیت‌الله طالقانی گرفتند و برای شروع ابتدا سعی کردند علیه آیت‌الله طالقانی پرونده سازی کنند و پسرش مجتبی طالقانی را که در گذشته اعلام کرده بود که مارکسیست شده است را در روز ۲۳ فروردین ۱۳۵۸ را ربودند و خبر از سوی شاهدان عینی به دفتر آیت‌الله طالقانی می‌رسد و ابتدا سپاه از موضوع دستگیری و ربودن مجتبی طالقانی اظهار بی اطلاعای میکند اما ماشین مجتبی طالقانی در یکی از مقرهای فرماندهی سپاه کشف میگردد و مشخص می‌شود که محمد غرضی و تیم همراهش که عضو سپاه بودند مسوول این بازداشت بوده‌اند و با لو رفتن این آدم ربایی مجتبی طالقانی آزاد میشود اما وقتی آیت‌الله طالقانی در جریان ضرب و شتم و توهین هنگام بازداشت و نوع بازجویی‌ها که سعی درربط دادن آیت‌الله طالقانی با اتفاقات شهر گنبد داشته اند قرار گرفت به نشانه اعتراض دفترهایش را تعطیل و تهران را ترک می‌کند ...

هموطنان, تا تاریخ گذشته خود را ندانیم نمیتوانیم آینده ای موفق و باشکوه برای وطن و ملتمان بسازیم و مجبور به تکرار تاریخ خواهیم شد. از این رو لطفا گزارش دو رهبر(خمینی و کوروش) و دیدگاه شان وحقایق تکان دهنده پیرامون آنها به قلم محمد رستگار را بخوانید:

No comments:

Post a Comment