چرندگویهای رژیم و مسخره صحبت کردن که خودشان هم خجالت نمی کشند و فکر میکنند مردم ایران هم مثل خودشان خر و بی آبرو هستند ننگ به این رژیم آخوندی .
رو شدن جنایات رژیم آخوندی هر روز بدتر از روز قبل .
گزارش وزارت خارجه انگلستان: محکومیت موج اعدامها، نقض حقوق بشر و تبعیض جنسی و مذهبی توسط دیکتاتوری آخوندی
.
وزارت خارجه انگلستان در گزارش خود با ابراز نگرانی از وضعیت حقوق بشر در ایران می نویسد: وضعیت حقوق بشر در ایران در برخی موارد بدتر شده است. تعداد بالای اعدام ها بطور ویژه موجب نگرانی است. گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای حقوق بشر در ایران معتقد است که بین 966 تا 1025 نفر درسال 2015 اعدام شدهاند، این یک افزایش قابل توجه نسبت به سال 2014 است و بیشترین تعداد اعدامها در یک دهه گذشته بوده است.
.
اغلب روزنامهها، تلویزیون و رادیو تحت کنترل دولت است، و اینترنت و رسانههای اجتماعی به شدت محدود هستند. روزنامه نگاران، وب بلاگ نویسها و فعالان حقوق بشر بطور منظم دستگیر و زندانی میشوند. در نوامبر، بیش از 170 نفر بخاطر پیامی که آنها در رسانهها اجتماعی منتشر کردند دستگیر شدند.
.
گزارش وزارت خارجه آنگلستان به مواردی از نابرابری و تبعیض علیه زنان در ایران تحت حاکمیت آخوندها می پردازد و در باره سرکوب پیروان سایر مذاهب در ایران می افزاید:
پیروان سایر مذاهب در ایران با تبعیض روبرو هستند گزارشات زیادی از دستگیری مسیحیان در ایران در ”کلیساهای خانگی“ و همچنین فشارها بر پیروان بهائیت در سال 2015 از جمله دستگیری و بستن محل کسب و کار آنها وجود دارد.
این گزارش ضمن یادآوری اعتراضات انگلستان به مجازات اعدام، اعدام نوجوانان، و ادامه اذیت و آزار اقلیت های مذهبی در ایران می افزاید: انگلستان برای حفظ فهرست بیش از 70 نفر از مقامات رژیم که بخاطر نقض حقوق بشر تحت تحریمهای بین المللی قرار گرفته اند، اقدام کرده است و همچنین از حمایت کنندگان قطعنامه محکومیت رژیم در کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد بخاطر نقض حقوق بشر در ایران بوده است.
.
وزارت خارجه انگلستان در پایان گزارش وضعیت حقوق بشر در ایران تاکید می کند:ما از تجدید حکم ماموریت گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای ایران استقبال میکنیم .
وزارت خارجه انگلستان 31تیرماه95
.
دستگاه قضایی خامنه ای نیز در واکنشی مضحک اعلام کرد با گزارشی در زمینه وضعیت اسفناک حقوقبشر در انگلستان به این گزارش پاسخ پاسخ خواهد داد.
.
رسانه حکومتی نیز از ربط دادن وضعیت حقوقبشر و برجام در گزارش وزارت خارجه انگلستان ابراز وحشت کردند و نوشتند: با بالاگرفتن موضوع اجرای برجام، بار دیگر مساله هجمه حقوق بشری علیه (نظام) کلید خورده است و راهبرد رسانهای کشورهای غربی برای گره زدن موضوع توافق هسته ای با وضعیت حقوقبشر ایران اسلامی در دستور کار قرار گرفته است... حریف می پندارد با پیگیری موازی این دو موضوع-برجام و حقوق بشر- میتواند پروژه نفوذ و مهار (نظام) در شیوه نوین را با تاکتیک های چند لایه و پیچیده عملیاتی نماید.
بزرگ مردی که ایران را ساخت .
قبل از سوار کشتی شدن، به افسری گفت: بیا من رو لخت کن که ببین چیزی از مملکت می برم یا نه؟ در کشتی، غالبا در فکر بود و روی عرشه قدم می زد. مشوّش بود که اوضاع چطور می شود و در فکر خودش نبود؛ فکر آینده مملکت و ملک را داشت.
وقتی به آفریقا رسیدیم... در موریس، همه اش به فکر ایران و ساخت ایران بود و کم کم مطمئن شد؛ اما زیاد از کنار رفتنش ناراحت نبود و می دانست که یک روزی بالاخره فرزندش باید به جای وی بنشیند و سرِ کار بیاید و 4-5 سال بعد هم مُرد. از رشد روحانیت نگران بود؛ البته در این ایام هم روحانیت انسان بودند. بعدها افسردگی شدید در وی پدید آمد و قد و هیکلش را خمیده کرد و مرد. در روزهای آخرِ عمر در ژوهانسبورگِ آفریقای جنوبی، سلوک و آرامش خاصی داشت و صبح ۴ مرداد ۱۳۲۳ با گریۀ خواهرم بیدار شدم و در همان آرامش در رختخواب سربازی اش که روی زمین پهن بود، دیدم که پدر مرده است.
یک روزنامه آفریقای جنوبی هم نوشت: هوادار هیتلر درگذشت!
"فرازی از خاطرات شاهپور غلامرضاپهلوی"
از برگه ایران من
درود برشما ای شاه بزرگ ایران هیچ کس قدر شما را ندانست . روحت شاد .
سی و چند سال پیش بود که شاه گریه کرد و رفت…!
مردم ریختن تو خیابون و شادمانه شیرینی و شکلات پخش میکردن...
چند تا بچه داد میزدن شاه فراری شده سوار گاری شده…!
یه شیرین عقل دیگهای هم داد میزد مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مردم جلوی ماشینها رو میگرفتن و تا راننده رو پیاده نمیکردن که برقصه نمیذاشتن بره…!
عکس شاه رو از روی اسکناسها رو درآورده بودن و با خوشحالی بههم نشون میدادن و نمیدونستن عکس شاه اعتبار اون کاغذها بود…!
تا اون روز هر دلار هفت تا یک تومانی بود …!
تا اون روز هر تومان کلی ریال با ارزش…!
تا اون روز ایران ما قدرت پنجم نظامی جهان بود
تا اون روزحجاب ازاد و حق مادرامون با ما یکی بود
تا اون روز سپاه دانش بود
تا اون روز پیش آهنگی داشتیم
تا اون روز تغذیه رایگان بود !
تا اون روز برای ادامه تحصیل بورسیه از طرف دولت بهت داده میشد!
تا اون روز ورود ما به همه جای کره خاکی ازاد و بدون دردسر بود!
تا اون روز مسلمان در مسجد و عرق خور در میخانه بود!
تا اون روز مادری در انتظار بازگشت فرزندش از جنگ نبود!
تا اون روز پدری بر سر مزار پسر شهیدش نبود
تا اون روز خیابانها رنگی بود !
تا اون روز خواهرامون تو خیابانها امنیت داشتند!
تا اون روز ورزشکارامون مجبور نبودن آبمیوه بفروشن!
تا اون روز روی کسی اسید نپاشیده بودن
تا اون روز به دختری قبل از اعدام تجاوز نکرده بودن!
تا اون روز بچه ۱۷ ساله اعدام نکرده بودن!
تا اون روز پول نفت خرج لبنان و فلسطین و سوریه و عراق نکرده بودن!
تا اون روز ایرانی اعتبار و احترام و اقتدار داشت!
و سالها گذشت از اون روز….
دیگه مردم از شاه بعنوان مَمَد دِماغ یاد نمیکنن
بلکه آه میکشن و میگن خدا بیامرزدش…!
نور به قبرش بباره ایشالله…!
دیگه جان بیارزش شد!
پولها بیارزش شد…!
دلار افسار بريد
برکت هم رفت…!
آب و برقی مجانی نشد!
معنویاتمان هم بر باد رفت…!
رقصیدن جُرم شد…!
زیابیی جُرم شد…!
گردش جُرم شد…!
تفریح جُرم شد…!
لباس جُرم شد…!
آرایش جُرم شد…!
مهمانی جُرم شد…!
خوردن جُرم شد…!
نوشیدن جُرم شد…!
نگاه کرد جُرم شد…!
عشق جُرم شد…!
اعتراض جُرم شد…!
ورزش جُرم شد…!
خنده جُرم شد…!
سر در گریبونیم ما خود کردههای بي تدبير..
37 سال دستاورد انقلاب اسلامي :
۹٠٠٠ پزشك بيكار ،٧ ميليون جوان بيكار ، ۸ ملیون آواره دنیا
ازهر١٠ ازدواج ٦طلاق ،٦ ميليون معتاد. ٦٨% افسردگي ،رسيدن سن فحشا به ١۳ سالگي ، فروش سالانه ١٣ هزار كليه ،٤٢% زير خط فقر
و در اخر ارزش جان مادرمان هم شد نصف بیضه چپ یک آخوند!!
اهای تو که برای نسل من تصمیم گرفتی و ۳ نسل رو نابود کردی یادت باشه نفرین نسل من و نسلهای بعدی همیشه پشتت خواهد بود هیچ وقت تو را برای نابودی ایرانم نخواهم بخشید !
مزدوران و کاسه لیسان آخوندی که هیچ موقعه شکمشان سیرمونی نداره .
دفاع «فاطمه حسینی» دختر «صفدر حسینی» از حقوق نجومی پدرش
فاطمه حسینی به اصطلاح نماینده اصلاح طلب تهران در مجلس حکومت آخوندها ، نطق پیش از دستور خود را به مسائل خانوادگی و دفاع از پدر خود اختصاص داد.
.
فاطمه حسینی خطاب به کسانی که از حقوق نجومی «صفدر حسینی» ایراد می گیرند، گفته است: «جسارت داشته باشید و مسولیت بپذیرید و منتظر فرش قرمز نباشید! حقوق پدرم به کسی ارتباط ندارد! این حقوق در مقایسه با زحمات پدرم ناچیز است! ما فقط سهم خود را از سفره انقلاب برداشته ایم! افشا کنندگان را به دادگاه می کشیم!»
.
گفتنی است «صفدر حسینی» از فرودین تا اسفند سال گذشته به طور میانگین ماهانه مبلغ «پنجاه و هفت میلیون و چهارصد هزار تومان» بابت حقوق از محلی به نام «صندوق توسعه ملی» دریافت کرده است. به عبارت دیگر صفدر حسینی ریاست صندوق توسعه ملی که در دولت آخوند محمد خاتمی، «وزیر کار» و سپس «وزیر امور اقتصاد و دارایی» بود و سابقه عضویت در به اصطلاح جبهه مشارکت (حزب کاسه لیسان ولایت) را نیز در کارنامه خود دارد در سال 1394 جمعاً حدود 686 میلیون تومان بابت حقوق تنها از صندوق توسعه ملی دریافت کرده است که با توجه به چند شغله بودن اکثر مدیران دولتی مشخص نیست چه میزان از اموال عمومی در سال گذشته بابت حقوق در اختیار وی قرار گرفته است. «صفدر حسینی» علاوه بر حقوق یاد شده در سال گذشته همچنین مبلغ «۳۰۰ میلیون تومان وام با نرخ سود چهار درصد» نیز دریافت کرده است که با توجه به ارقام سود بانکی مرسوم در کشور می توان آن را در زمره وام های بلاعوض از محل اموال عمومی به حساب آورد.
گفتنی است در حالی که به اعتراف منابع حکومتی جمع کثیری از ایرانیان در زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند و به نان شب محتاج هستند اما چپاول و غارت اموال عمومی توسط باندهای حکومتی با قدرت هر چه تمامتر ادامه دارد تا آنجا که نماینده به اصطلاح اصلاح طلب مجلس آخوندها به جای عذر خواهی از این چپاول آشکار حکومتی مدعی می شود که «ما تنها سهم خود را از سفره انقلاب برداشته ایم».
.
آنچه مسلم است دزدی و فساد سازمان یافته چنان در تار و پود نظام ولایت فقیه ریشه دوانده است که کارگزارن حکومتی با وقاحت تمام چپاول و غارت اموال عمومی را دیگر جزو حقوق خود به شمار می آورند.
.
حقوق های نجومی مدیران دولتی در دولت آخوند حسن روحانی که در جریان درگیریهای باندی افشا شده است نشان می دهد که جریان منحط اصلاح طلب حکومتی تا کجا سر در آخور چپاول و غارت اموال عمومی دارد و چرا این جریان منحط نه توان و نه ظرفیت دارد تا بتواند تغییر و تحول جدی در ساختارهای حکومتی ایجاد نماید.
بارها و بارها شما دیدین که این بچه آخوندهای بیسواد و این بسیجیهای آشغال و ارتش سایبری این سوالها رو در شبکه اینترنت از مردم میکنند برای مثل امروز یکی از همین ساندیس خورها از من سوال کرد که شنیدم شاه وقتی میخواسته از ایران خارج بشه انقدر طلا با خودش داشته که هواپیما به سختی پرواز میکرد
بالاخره یکی باید دهان این افراد ببنده! آقایان ساندیس خور و خواهران سیبیل دار گونی به سر اولا شاه و خانوادش نزدیک به ۶۰ سال به ایران خدمت کردند اگر شما رفتگر هم باشی یک حقوق و یک بازنشستگی داری چه برسه به اینکه شاه باشی بنا بگفته شاهزاده رضا پهلوی ثروت مورد نظر نزدیک به ۶۴ ملیون دلار بوده که اگر بخواهید حساب بکنید میکنه به عبارتی سالی ۱ ملیون دلار که اصلا بیایید فرض کنید شاهزاده رقمی که داده دروغ بوده و ده برابر این مقدار هست که میکنه به عبارتی سالی ۱۰ ملیون دلار که باز هم رقم غیر قابل باوری هست ولی ما فرض بر این میگیریم که اصلا جمهوری اسلامی با این همه خصومتش راست میگه بابا فوتبالیستهای امروزی ده برابر بیشتر از اینها در آمد دارند جالب این هست که وقتی ۱۸ ملیارد طلا از ایران خارج شد یا ۳ ملیارد اختلاس شد همه این آقایان به گفته رهبر انقلاب لالمونی گرفته بودند و داستان کش ندادن
حال سوال این هست که شاه با این همه چمدان پول یعنی عقلش نرسیده بود به جای این همه پول و طلا که هم جا گیر هست و انقدر سنگین که هواپیما نمیتونسته پرواز کنه ۴ تا تاج جواهرات سلطنتی که مال خودش هم بوده از ایران بدون دردسر بجای ۳۰۰ چمدون پول تو یک ساک دستی بگذاره که هرجا هم بتونه با خودش ببره؟؟ جواهراتی که امروز قیمت میلیاردی دارند و نمیشه قیمتی روی آنها گذشت؟ وقتی با یک تاج خودش میتونست کل خاندانش قرنها زندگی کنه؟ چطور پس همه جواهرات سلطنتی در موزه جواهرات سلطنتی ایران دست نخورده هست؟
آقایان بسیجی گذشت اون زمان که این مزخرفات رو به مردم بی سواد میگفتید و آنها هم گوسفندوار باور میکردند دیگه مزخرفات شما در عرصه اطلاعات خریدار نداره اینو گفتم که دیگه از این مزخرفات حداقل تو گروه ما نگید حالا هر وصله میخواهید به من ببندید بگین سلطنت طلب هست بگین مامور اطلاعات داره فیلم بازی میکنه برام مهم نیست مهم این هست که آدم نباید نمک نشناس و نمک به حرام مثل شما باشه
فقر و شلاق، سهم عادلانهی مردم و کارگران شهر طلایی ایران
خبر شلاق خوردن ۱۷ کارگر معدن طلای آق دره تکاب را اولین بار وحید یاری وکیل مدافع این کارگران در مصاحبه با سایت ایلنا اعلام کرد. به گفتهی وی احکام قضایی این کارگران که شامل اجرای حکم شلاق و پرداخت جزای نقدی بود، با شکایت کارفرمای معدن آق دره، در واپسین روزهای اردیبهشت ماه به اجرا در آمده است. وی در این رابطه گفته است، این کارگران براساس دو پروندهی قضایی که به صورت جداگانه علیه آنها تشکیل شده بود، به ترتیب در شعبهی ۱۰۱ دادگاه کیفری در شهر تکاب و شعبهی ۱
۰ تجدید نظر استان آذربایجان غربی محاکمه شدند و در مجموع متهمان این پرونده، به تحمل مجازات تعزیری حبس، پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق محکوم شده بودند. در نهایت با اعلام گذشت شاکی و استفاده از فرصت عفو مقام قضایی، مجازات حبس تمامی کارگران مورد نظر لغو شد و مجازات پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق در مورد هرکدام از متهمان به اجرا درآمد.
قضیه از آنجا آغاز شد که در دی ماه سال گذشته شرکت پویا زرکان به عنوان پیمانکار اصلی معدن طلای آق دره، ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاریشان تعدیل کرد. در اعتراض به این اقدام کارفرما، تجمع گستردهای توسط کارگران اخراجی صورت گرفت که در نتیجهی برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی ماه سال ۹۳ یکی از کارگران، که تحت فشار روحی وارده شده قرار داشت، در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به خودکشی کرد. در آن زمان دادگاه تکاب با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش، حدود ۲۶ نفر از کارگران را بازداشت کرد. همین شکایت کارفرما، باعث شد که حکم جریمه و شلاق برای ۱۷ نفر از کارگران صادر شود.
پس از انعکاس گستردهی این خبر در رسانههای فارسی زبان داخلی و خارجی و اعتراضات شکل گرفته به این حکم غیرعادلانه در شبکههای اجتماعی، در واکنش به این اخبار و اعتراضات، رئیس دادگستری آذربایجان غربی طی مصاحبهای در مورد اجرای این حکم گفت: “برخلاف ادعاهای مطرح شده و جوسازیها، این موضوع اجرای حکم شلاق برای کارگران نبوده است و افرادی که مجازات شدند برهم زنندگان نظم و امنیت عمومی بودند. اما با توجه به مستندات موجود این تکذیب کارساز نشد و با توجه به پوشش گستردهی خبر و اعتراضات شکل گرفته، مسئولین این قضیه یک به یک وارد صحنه شدند. ابتدا علی ربیعی، وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی، رضا نقیزاده، مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان آذربایجان غربی را به دلیل آنچه که بیاطلاعی از اجرای حکم مجازات شلاق کارگران معدن طلای آق دره بود، از کار برکنار کرد. علیرضا محجوب دبیرکل خانه کارگر و جهانبخش محبینیا نمایندهی میاندوآب، شاهین دژ و تکاب هم هر یک جداگانه وعده دادند تا پیگیر این قضیه در مجلس باشند. نادر قاضیپور، نمایندهی جنجالی اورمیه هم به جمع واکنش دهندگان پیوست و قول داد که سه وزیر کشور، صنعت و معدن و کار، رفاه و اموراجتماعی را برای پاسخگویی به مجلس فرابخواند.
در این اثنا، انتشار عکسهایی از ماشینهای لوکس و قیمتی یک جوان ۲۰ ساله به نام مهدیار احمدی در کانادا که گفته میشود پسر یکی از صاحبان اصلی شرکت پویا زرکان معدن آق دره تکاب، به نام مجید احمدی نیری است، باعث شد تا اعتراضات مردمی به این حکم غیرانسانی در شبکههای مجازی اجتماعی شدت بیشتری بگیرد. در گزارشهای خبری مختلف، عباس احمدی نیری و مجید احمدی نیری صاحبان اصلی شرکت پویا زرکان خوانده میشوند. همچنین گفته میشود که این دو از اعضای سابق سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران هستند. علیرغم وقوع این اعتراضات گسترده و فراگیر در شبکههای اجتماعی و رسانههای خبری مختلف، حسن روحانی، در سفر خود به آذربایجان غربی اشارهای به این اتفاق نکرد؛ نه خود وی که هیچ یک از اعضای کابینه یا سخنگوی دولت در این مورد عکس العملی نشان ندادند. البته همان طور که عنوان شد وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی، مدیرکل تعاون استان آذربایجان غربی را برکنار کرد، اما در پی وقوع این اتفاق تلخ و غیرانسانی هم شاهد آن بودیم که، مسئولین امر از خود سلب مسئولیت میکنند و توپ را به میدان دیگری میاندازند.
در این میان با اجرای این حکم شلاق توجه همه به شهرستان تکاب هم جلب شد؛ یک شهرستان محروم و دورافتاده در شمال غرب کشور که با وجود داشتن توانمندیهای بالقوه در زمینهی صنایع دستی و فرش دستباف، وجود آثار باستانی و جهانی تخت سیلمان و پتانسیلهای گردشگری، طبیعت بکر و منحصر به فرد، به علت دارا بودن دو معدن بزرگ طلا- که از بزرگترین معادن طلای خاورمیانه محسوب میشوند- در فقر و محرومیت به سر میبرد. این شهرستان یکی از مهاجرفرستترین شهرستانهای استان آذربایجان غربی است و آمار بیکاری و فقر در آن بسیار بالاست. دو معدن بزرگ طلای تکاب به فاصلهی ۱۰کیلومتر از هم، در بخش تخت سلیمان، در ۴۵ کیلومتری این شهر واقع شدهاند.
معدن طلای آق دره در ۳۰ کیلومتری شهرستان تکاب و ۱۵ کیلومتری مجموعهی میراث فرهنگی و گردشگری تخت سلیمان در جنوب آذربایجان غربی واقع شده است. این معدن بیش از ۳۰ تن ذخیرهی قطعی طلا دارد. فعالیت کارخانهی استحصال و فرآوری طلای پویا زرکان در جوار معدن طلای آق دره از سال ۱۳۸۳ با سرمایهای بالغ بر بیست میلیون دلار در شهرستان تکاب آغاز گردید. در این کارخانه سالانه ۲/۲ تن طلای ۲۴ عیار استحصال میشود. علاوه بر آن، معدن طلای زره شوران، بزرگترین معدن طلای خاورمیانه بوده و مهمترین و اصلیترین ذخیرهی معدنی و غنیترین نقطهی طلاخیز کشور به شمار میرود.
اما اهالی این منطقه با وجود داشتن ثروتهای عظیم معادن طلا همچنان درگیر فقر و محرومیت و عقب افتادگی از روند توسعه هستند و گرد محرومیت در جای جای این شهرستان کهن و با فرهنگ غنی دیده میشود. به غیر از زبالههای صنعتی و سدهای باطله و نشت مواد آلاینده، تنها سهم تکاب از منابع و معادن غنی طلا به کارگیری چند صد نیروی کار در معادن و کارخانجات طلا است؛ کارگرانی که امنیت شغلی ندارند، ساعات کاریشان زیاد است و اغلب حقوق نمیگیرند و هر وقت صاحب کارخانجات طلا اراده کند، میتواند آنها را مورد تعدیل نیرو قرار دهد و بیکار کند و در صورت اعتراض شلاق میخورند!
به هر حال با اجرای این حکم یک بار دیگر جامعهی مدنی ایران متوجه وضعیت اسفبار و غیرانسانی کارگران در ایران شد که با توجه به رکود شدید اقتصادی در چندین ساله گذشته، بسیاری از آنها بیکار شدهاند. اگرچه در طی چند سال گذشته اعتراضات کارگری در ایران گسترش پیدا کرده، اما دولت همواره این تجمعات کارگری را سرکوب و مانع از گسترش این اعتراضات شده است. برخی از این فعالین کارگری سرشناس اکنون در زندان به سر می برند و یک دلیل عمده این مسئله، ضعف و نبود تشکلهای کارگری مستقل است که از حقوق کارگران دفاع کند و نگذارد که حق آنها پایمال شود.
با توجه به وضعیت اقتصادی حاکم که به تعطیلی بسیاری از کارخانههای تولیدی یا تصمیم آنها برای تعدیل نیرو یا تعویق در پرداخت حقوق کارگران انجامیده، باید منتظر ماند و دید که آیا باز هم شاهد آن خواهیم بود که چنین احکام غیرانسانی علیه کارگران صادر شود. حکم شلاق کارگران معدن بافق که بلافاصله پس از اجرای حکم شلاق این کارگران خبری شد، نشان داد بله این روند ادامه دارد؛ کارگران مشغول شلاق خوردناند!
گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر ایران در خرداد ۹۵
خبرگزاری هرانا – آنچه در پی میآید گزارش اجمالی و ماهیانه وضعیت حقوق بشر در ایران در دوره زمانی خرداد ۹۵ است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیهشده است، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه فعالیت گروههای مستقل مدافع حقوق بشر در ایران نمیتواند بازتابدهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد.
لازم به یادآوری است بخش آمار این تشکل بهصورت سالانه گزارش مفصلتر خود را به اشکال آماری و تحلیلی از وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر میکند.
گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در خردادماه ۱۳۹۵
در خردادماه سال ۱۳۹۵ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان مانند گذشته ادامه داشت. در این ماه دست کم حکم اعدام ۳۶ نفر در استانهایالبرز، کهگیلویهوبویراحمد ،فارس، خراسان رضوی، مازندران، تهران، قزوین و هرمزگان اجرا شد.
اعدام
متأسفانه درخردادماه ۹۵تعداد قابل توجهی از زندانیان اعدام شدند. از برجستهترین گزارشهای اعدام دراین ماه باید به اعدام یک زندانی در ملاء عام در کوار، اعدام یک زندانی در ملاء عام در مازندران، یک زندانی در ملاء عام در شیراز، اعدام ۱۱ زندانی در زندان رجایی شهر کرج، اعدام دو زندانی در ملاء عام در شیراز، اعدام دستکم چهار زندانی در محوطه زندان مرکزی بندرعباس اشاره کرد.
درخردادماه ۹۵ در کنار تمام اعدامهای صورت گرفته شاهد بخشش و نجات محکومین به قصاص بودیم که توقف حکم اعدام ۷ متهم موادمخدر بعد از احراز پشیمانی، رهایی ازچوبه دار یک کودک-مجرم پس ازهفده سال، رهایی از کابوس ۷ ساله طناب دار از جمله آنها بود.
حقوق اقلیتها
این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیتهای قومی و دینی در ایران همراه بود که بارزترین آنها،بازداشت و بی خبری از دو شهروند عرب اهل شوش، بازداشت یک شهروند بوکانی در مسیر “نصرت آباد” زاهدان،شلاق، حبس و جریمه برای ۲۶ تن از هواداران تیم تراکتورسازی تبریز، بازداشت ۶ تن در شهرستان سرباز از جمله آنها بود.
دررابطه با نقض حقوق شهروندان بهایی نیز همانند گذشته شاهد تبعیض وآزار واذیت متعدد بودیم، گزارشات: پلمپ شدن ۲۵ واحد صنفی متعلق به بهاییان در ارومیه، کیوان پاکزادان، شهروند بهایی بازداشت شد، محل کسب تعدادی از شهروندان بهایی در ارومیه پلمپ شد، امامان جمعه ایران یکصدا علیه بهاییان از جمله آنها بود.
درزمینهٔ حقوق شهروند اهل سنت نیز گزارشهایی منتشرگردید. در این زمینه می توان به گزارشهای: یک نمازخانه اهل سنت در مشهد پلمپ شد، اعتراض زندانیان سنی مذهب رجایی شهر در پی توهین به مقدسات آنان، تخریب نمازخانه بین راهی کوه بیرک سراوان ، بازداشت ۸ شهروند سنی مذهب در مهاباد و بوکان اشاره کرد
حقوق کودکان
درزمینهٔ حقوق کودکان نیز گزارشهایی منتشرگردید که برجستهترین آنهاعبارت بود از: بیش از ۶ هزار دانش آموز گلستانی از تحصیل باز مانده اند، هفده درصد دختران قبل از هجده سالگی ازدواج میکنند، تنبیه روحی یک دانشآموز در تهران.
حقوق زنان
درزمینهٔ حقوق اولیه زنان درایران همچنان درماهی که گذشت قدم جدی برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی دستگاه حاکم برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود بودند، از پر اهمیتترین گزارشهای نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان می توان به کنسرت شهرام ناظری بدون همراهی بانوان عضو ارکستر به روی صحنه رفت، احتمال تشدید اخراج زنان شاغل، امام جمعه اصفهان عکس گرفتن زنان در کنار زاینده رود را عامل خشک شدن رودخانه دانست اشاره کرد.
کارگری
رویدادها و اخبار کارگری در خردادماه۹۵ پرشمار بود از جمله آنها، اخراج کارگران معدن و بیکاری کارگران کارخانه،بازداشت ۲۴ کارگر شهرداری اهواز، احضار و بازجویی از زاهد مرادی، فعال کارگری، پیگیری موضوع شلاق زدن ۱۷کارگر در مجلس بود.
همچنین در این ماه ۱۷گزارش مربوط به مرگ کارگران در محل کارمنتشر شد.
اصناف
درحوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه: پنجاه واحد صنفی به اتهام روزهخواری پلمب شدند، ضرب و شتم و بازداشت ٣٠ کامیون دار معترض در بوشهر، پلمب ۲۷ واحد صنفی توسط پلیس امنیت همدان، پلمپ ۱۹ واحد صنفی عرضه کننده مانتو در تبریز، ازبرجستهترینهای این رسته بودند.
بهداشت و محیط زیست
درزمینهٔ بهداشت ومحیط زیست در این ماه گزارشهای متعددی منتشرشد که غالب آنها با موضوع آلودگی هوا، محیط زیست و کمبودآب در کشور بود که از جمله مهمترین آن می توان به: میزان آلودگی هوا در استان لرستان به بیش از ۱۷ برابر حد مجاز رسید، زاینده رود دوباره خشک شد ، ورود۶۰۰لیتر در ثانیه پساب از مهمترین آلایندههای سواحل هرمزگان، روستای ۳ هزار نفری تنها ۲ ساعت از شبانه روز آب آشامیدنی دارند اشاره کرد.
گزارشهای مورد توجه
دراین بخش سعی شده به گزارشهایی از نقض حقوق بشر در خرداد ماه که با حساسیت و توجه بیشتری از سوی افکارعمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهیست که این توجه بیشتر، الزاماً به معنی شاخص بودن این دسته از گزارشها به لحاظ حجم نقض حقوق بشر نیست.
ازجمله گزارشهای با توجه خاص میتوان به: پنجاه واحد صنفی به اتهام روزهخواری پلمب شدند، ضرب وشتم و بازداشت ٣٠ کامیوندارمعترض دربوشهر، روایتی از سیر حقوقی پرونده دو کودک-مجرم اعدامی و سرانجام متفاوت آنها، احضار و بازجویی از شعله گودرزی و روژین ابراهیمی در اداره اطلاعات کامیاران، شلاق، حبس و جریمه برای ۲۶ تن از هواداران تیم تراکتورسازی تبریز، کیوان پاکزادان، شهروند بهایی بازداشت شد، امام جمعه اصفهان عکس گرفتن زنان در کنار زاینده رود را عامل خشک شدن رودخانه دانست اشاره کرد.
گزارشهای حقوق بشری، درسایهی کم توجهی
درمقابل بخش قبل، بسیاری از گزارشهای حقوق بشری اساساً باکم توجهی و بعضاً بیتوجهی رسانهها و افراد فعال در شبکههای اجتماعی که به هر ترتیب تشکیلدهندهی قسمتی از افکارعمومی هستند؛ روبهروشدند. گفتنی است این نوع کم توجهیهای بعضاً غیرتعمدی یا بعضاً تبعیضات هدفمند، زمینه بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق بشر را فراهم میآورد.
برای انتخاب مورد اول در این دسته باید به اعدام ۱۱ زندانی در زندان رجایی شهر کرج اشاره کرد که علیرغم اهمیت با واکنش و حساسیت زیادی در افکارعمومی روبرو نشد. همچنین هفت زندانی سنی مذهب در رجایی شهر به اعدام محکوم شدند، دستکم سه زندانی در زندان قزلحصار اعدام شدند، بازداشت ۶ تن در شهرستان سرباز، بازداشت ۸ شهروند سنی مذهب در مهاباد و بوکان، بیش از ۶ هزار دانش آموز گلستانی از تحصیل باز مانده اند نیز از دیگر گزارشهایی بود که در سایه کم توجهی از سوی افکار عمومی قرار گرفتند.
آخه یکی نیست به اینها بگه مملکت رو برید درست کنید گیر دادید به سگهای بدبخت .
ورود به منازل و ضبط سگهای خانگی در شاهینشهر؛ اعتراض انجمن حمایت از حیوانات
گزارشهای متعددی در شبکههای اجتماعی حکایت دارد که نیروی انتظامی در شهرستان شاهینشهر استان اصفهان با مراجعه به خانههای برخی شهروندان، سگهای خانگی آنها را با خشونت ضبط کرده و با خود برده است.
به نقل ازصدای آمریکا، انجمن حمایت از حیوانات ایران نیز با تایید این روایتها نامهای خطاب به دادستان شاهین شهر نوشت و خواستار توقف این طرح و بازگرداندن سگهای توقیف شده به صاحبانشان شده است.
پیش از این، محسن بوسعیدی، دادستان شاهینشهر و میمه روز ۳۱ خرداد در یک نشست خبری عنوان کرد که با نگهداری و مواظبت از سگهای خانگی که “ترویجدهنده فرهنگ مبتذل غربی” است “بدون هیچگونه تعارف و اغماضی” برخورد شدید خواهد شد.
او تاکید کرده بود که “طبق نظر مشهور فقها” نگهداری و مواظب از سگ “حرام” است.
انجمن حمایت از حیوانات ایران در نامه خود خطاب به دادستان شاهینشهر توضیح داد که “نگهداری از سگ در هیچ رسالهای حرام قلمداد نشده است”.
این انجمن همچنین به کنایه نوشته است: “بسیار خوشحالیم که همه مشکلات مملکت حل شده و تنها حضور چند قلاده سگ نگهبان در منازل آخرین مشکل عمومی در شهرستان شاهین شهر بوده است، که جنابعالی کمر به حل آن بستهاید!”
یکی از صاحبان این سگها نیز به انجمن حمایت از حیوانات ایران گفته است که ماموران نیروی انتظامی با حکم دادستانی در شرایطی که فقط فرزندانش در خانه بودهاند، با “ایجاد رعب و وحشت سگشان را که از ترس زیر تخت مخفی شده بوده بیرون کشیده و با خود به جای نامعلومی منتقل کردهاند.”
یک شهروند دیگر هم گفته که ماموران در نبود او قفل در را شکسته و در شرایطی که همسایگان شاهد ماجرا بودهاند سگ او را توقیف کرده و بردهاند.
برخورد با حضور سگها در معابر عمومی در ایران سابقهای طولانی دارد و با شدت و ضعف متفاوت در سالهای گذشته انجام شده است. در بسیاری از موارد سگهای توقیف شده به اماکن نامناسبی انتقال داده شده و تعدادی از آنها هم کشته و یا مفقود شدهاند.
با این حال ورود به خانههای شهروندان برای توقیف سگهایشان کمنظیر بوده است.
محمد رضا پهلوی، در جوانی، پرواز را زیر نظر کاپیتان دیک کالبرن یاد گرفت.
این تصویر که یکی از مهمترین و زیباترین عکسهای تاریخ نیروی هوایی ایران به حساب می آید، شاه ایران را در حال آزمایش هواپیمای شکاری فوانتم ۴ در سنت لوییز و در تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۶۸ نشان می دهد. نیروی هوایی ایران، به منظور مقابله با میگهای چالاک شوروی، ۱۶ فروند هواپیمای جنگی فوانتم ۴ را سفارش داد. پیش از تحویل آنها در سپتامبر ۱۹۶۸، شاه ایران، شخصا با خلبانی یکی از این جنگندهها در سایت مخصوص شرکت مک دانل داگلاس، از صحت عملکرد این جنگنده مطمئن می شود.
این تصویر، لحظه پس از فرود را نشان می دهد که رئیس کارخانه، به استقبال شاه آمده بود
مکارم شیرازی خواستار پیگیرد فائزه هاشمی شد
مکارم شیرازی یکی از مراجع تقلید، ملاقات فائزه رفسنجانی با فریبا کمال آبادی از اعضای هیئت مدیره جامعه بهایی را دستمایه تبلیغ بر علیه این اقلیت مذهبی کرد و تهدید کرد که این به زعم ایشان “جرم” بلحاظ شرعی قابل تعقیب است. همزمان صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه گفت “اگر این هنجارشکنی به حد عناوین مجرمانه برسد برخورد قاطع خواهیم کرد”.
آیت الله مکارم شیرازی، این مرجع تقلید در ابتدای درس خارجه فقه خود در مسجد اعظم قم، نسبت به کار که در این ایام واقع شده اعتراض شدید کرد و گفت: “شنیدیم دختر یکی از شخصیت های معروف سیاسی به دیدار دوستانه یکی از سران مجرم فرقه ضاله بهائیت رفته و در مجلسی زیر عکس یکی از سران این فرقه ضاله از او عملا تشکر کرده است”.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: “بنده به سهم خود اینگونه کارها را شدیدا محکوم می کنم و معتقدم این جرم از نظر شرعی قابل تعقیب است، زیرا تقویت دشمنان اسلام و دشمنان نظام از نظر شرعی جرم محسوب می شود و می توان مجرم را تعقیب کرد”.
همزمان صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران، این دیدار را “هنجارشکنی” خوانده و هشدار داده است که “اگر این هنجارشکنی به حد عناوین مجرمانه برسد برخورد قاطع خواهیم کرد”.
آقای لاریجانی گفته است که قوه قضاییه بدون در نظر گرفتن آن که “چه کسی، چه نسبتی با چه کسی دارد” کار خود را انجام میدهد.
آخرین لیست و مشخصات ۵۵ زندانی سیاسی-امنیتی بند هفت اوین
لیست زیر اسامی ۵۵ زندانی سیاسی-امنیتی زندان اوین است که با اتهاماتی نظیر «ارتباط با دول متخاصم» و یا «جاسوسی»، بازداشت و یا محکوم و زندانی شده اند. دست کم ۹ نفر از این زندانیان بیمار و نیازمند مبرم رسیدگی پزشکی هستند.
تفکیک زندانیان سیاسی-عقیدتی و امنیتی بر اساس ماهیت اتهامی است که علیه آنان مطرح شده است، عمده زندانیان امنیتی در ایران ذیل ماده ۵۰۱ (جاسوسی) و ماده ۵۰۸ (همکاری با دولت متخاصم) قانون مجازات اسلامی مورد محاکمه قرار میگیرند، با توجه به عدم شفافیت دستگاه قضایی در رسیدگی به این قبیل پرونده ها، با توجه به اینکه دستگاه قضایی بر اساس سابقه در مواردی برای برخورد با مخالفان سیاسی خود از طرح اتهامات امنیتی به عنوان حربه ای استفاده کرده است و با توجه به عدم اطمینان از برخورداری محکومان از یک دادرسی عادلانه، تهیه و تنظیم این لیست صرفا بر اساس طرح اتهامات رسمی قوه قضائیه علیه شهروندان زندانی صورت میگیرد و مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در غیاب شفافیت در پرونده های قضایی، مستقلا نمیتواند انتساب این اتهامات به شهروندان را تایید کند.
محکومین اتهامات جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم در زندان اوین، اغلب در بند هفت این زندان نگهداری میشوند، لیست کامل اسامی و مشخصات این زندانیان که توسط هرانا تهیه، تنظیم و بروزرسانی شده است، به شرح زیر است:
۱- احمد قرهچه، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سابق سپاه پاسداران
۲- اسماعیل روکی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: کارمند شرکت هواپیمایی ماهان
۳- اصغر پاداشی، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴- امید شاهمرادی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵- امید کوکبی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور، توضیحات: دانشجوی فیزیک در دانشگاه تگزاس آمریکا
۶- امیر درستی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: دانشجوی رشته خلبانی
۷- امیر رضازاده بندرعباسی، جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۸- امیرحسین (اسم مستعار ایمان) صیرفی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۹- ایرج (اسماعیل) غریبی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۰- ایرج درفشی، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۱- بهزاد عباسی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبیان بازنشسته نیروی هوایی مقیم کشورسوئد
۱۲- بهزاد میرزایی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۱۳- بهنام معنوی، جاسوسی، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: عضو سابق سپاه پاسداران
۱۴- جعفر شاکری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۳ سال حبس تعزیری، توضیحات: دارای بیماری قلبی، نماینده سابق زیمنس آلمان
۱۵- جلیل محمدی باروقی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: دانشجوی کارشناسی ارشد دردانشگاه شریف
۱۶- حسن فرجی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه عراق، مبتلا به آرتروز گردن
۱۷- حمید زندی فر، متهم به جاسوسی، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: مشاورارشد واحد اکتشافات شرکت ملی نفت
۱۸- حمیدرضا درخشنده، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت برق
۱۹- حمیدرضا مهاجرانی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: استاد دانشگاه ادبیات عرب درقطر
۲۰- داودی اسدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت هواپیمایی هما
۲۱- رسول حیدرزاده، جاسوسی و اجتماع و تبانی، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: مقیم کشور آذربایجان
۲۲- رضا جوکاری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند انرژی اتمی نیروگاه بوشهر
۲۳- رضا سمیعی منفرد، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند بانک مرکزی
۲۴- سالار ستوده، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند سایت اتمی نطنر
۲۴- سعید نوروزی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: ندارد
۲۵- شهرام وحدتیان، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: استاد مدرس در دانشگاه امیرالمومنین اهواز
۲۶- صادق زاهدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری ، توضیحات: کارمند شرکت ملی نفت
۲۷- عبدالستارشیخ، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه پاکستان،دانشجوی رشته هنر در مقطع دکترا در ایران بوده است و اسم هنریش راجاست.
۲۸- علی اعلائی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: زندانی سالخورده و مبتلا به آلزایمر
۲۸- علی آذری فر، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف ، توضیحات: دانشجوی سابق استرالیا
۳۰- علی باقری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۹ سال و شش ماه حبس تعزیری، توضیحات:ساکن آلمان، اتهام ورود غیرقانونی او به کشور همچنان در دست رسیدگی است
۳۱- علی عسگری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۳۲- علیرضا احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: دارای معلولیت جسمی
۳۳- علیرضا گلی پور، متهم به همکاری با دول متخاصم و غصب عنوان، بلاتکلیف، توضیحات: ندارد
۳۴- غلامرضا حسینی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۹ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۳۵- فرهاد اطلسی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۳۶- کامیار ثابتی صنعت، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۳۷- کمال فروغی ابری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۸ سال حبس تعزیری، توضیحات: تبعه انگلستان
۳۸- کیاوش صبوری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: پزشک و استاد دانشگاه در کشور آذربایجان
۳۹- مانی خوارزمی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۲ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۰- مجید ریک افراز، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۱- محمد آقایی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۲- محمدحسین اینانلو، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۳- محمدرضا یزدان پرست، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند حراست خبرگزاری ایرنا
۵۹- محمد مهدی احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۶۲- محمد میلاد شهابی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: دانشجوی رشته کارشناسی ارشد دانشگاه شریف
۴۴- محرم هادی سرابی، متهم به همکاری با دول متخاصم، بلاتکلیف، توضیحات: کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات
۴۵- محمد یوسف جوکار، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۶- محمدرضا نژد جوادی پور، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۴ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۴۷- مختار صالحی، متهم به همکاری با دول متخاصم و خروج غیرقانونی از کشور، محکوم به تحمل ۷ سال حبس تعزیری ، توضیحات: ندارد
۴۸- مرتضی خسروی راد ، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند مخابرات
۴۹- مرتضی رحیم طایفه، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری ، توضیحات: زندانی سالخورده، سرهنگ بازنشسته ارتش
۵۰- مصطفی رحیم بصیری، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبان سابق نیروی هوایی ایران و پناهنده سابق در کشور انگلستان
۵۱- منوچهر محمدعلی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: مترجم زبان فرانسه
۵۲- نادر احمدی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: کارمند شرکت نفت
۵۳- نورمحمد قویدل، جاسوسی و اجتماع و تبانی، محکوم به تحمل ۵ سال حبس تعزیری، توضیحات: ندارد
۵۴- یعقوب ملکی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری، توضیحات: خلبان بازنشسته نیروی هوای
۵۵- کاوه شاهرخی، متهم به همکاری با دول متخاصم، محکوم به دوسال و ششماهحبس تعزیری، توضیحات: ندارد
از میان زندانیان فوق، افراد ذیل زندانیان بیمار و نیازمند رسیدگی پزشکی هستند:
۱- کمال فروغی با بیماری سرطان پروستات.
۲- جعفر شاکری با بیماری قلبی و دیابت پیشرفته.
۳- علی اعلایی با بیماری آلزایمر
۴- مرتضی رحیم طایفه که به علت کهولت سن از بیماری های مختلف رنج می برد.
۵- کیاوش صبوری با بیماری دیابت پیشرفته، ورم و زخم شدید پاها به نحوی که عفونت زخم ها به خون راه پیدا میکند.
۶- علیرضا احمدی با بیماری اسکیزوفرنی و بیماری جسمی حرکتی (پای سمت چپش کوتاه تر است) و همچنین پرده دیافراگم وی نیز پاره شده.
۷- امید کوکبی (به علت سرطان کلیه به بیمارستان منتقل شد).
۸- مصطفی رحیم بصیری،بیماری قلبی شدید و تنگی نفس به نحوی که بعضی شب ها به بهداری منتقل شده و زیر دستگاه اکسیژن قرار می گیرد.
۹- حسن فرجی مبتلا به آرتروز گردن.
جایزه صبورترین زن سال ووفادارترین ملکه جهان در فرانسه به شهبانوفرح تعلق گرفت
فراخوان کمک مالی به افشین سهراب زاده، زندانی مبتلا به سرطان
افشین سهراب زاده، زندانی سیاسی که از بیماری سرطان روده رنج می برد با توجه به نداشتن بیمه و فقدان استطاعت مالی برای تامین هزینه های پزشکی و بقای خود نیازمند کمک هموطنان است، شما میتوانید از طریق شماره حساب ذیل کمک های نقدی خود را بدون واسطه به دست ایشان برسانید.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، افشین سهراب زاده زندانی سیاسی بیمار و تبعیدی به زندان میناب در اعتراض به عدم اعطای مرخصی پزشکی از ۲۳ فروردین با دوختن لبانش دست به اعتصاب غذا زده است، وی برای تودیع وثیقه و تامین هزینه های درمانش نیازمند کمک مالی هموطنان است. آقای سهراب زاده که از سرطان روده رنج می برد اکنون نیز دچار مشکلات تنفسی و خونریزی داخلی شده است.
این زندانی سیاسی برای مقابله با بیماری سرطان خود و همچنین اختلاقات تنفسی و گوارشی لازم است تا روند درمانی را در محیط بسته و محروم زندان در پیش بگیرد با اینحال به دلیل اینکه هزینه های این درمان بر عهده او گذاشته شده است به دلیل عدم استطاعت مالی به کمک هموطنان نیاز مبرم دارد.
هموطنان علاقمند میتوانید بصورت مستقیم کمک های نقدی خود را به حساب پدر آقای سهراب زاده واریز کنید تا صرف تامین هزینه های درمانی این زندانی عقیدتی بیمار شود.
شماره حساب بهروز سهراب زاده
بانک ملی
شماره کارت: ۶۰۳۷۹۹۷۱۰۹۴۰۲۲۶۴
شماره کارت به حروف: شصت، سی و هفت، نود و نه، هفتاد و یک، صفر نه، چهل، بیست و دو، شصت و چهار
شایان ذکر است، چندی پیش سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای با عنوان «زندانی در نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی» خواستار اقدام فوری در مورد وضعیت افشین سهراب زاده زندانی سیاسی محبوس و تبعیدی در زندان میناب شد که از بیماری وخیم گوارشی و مشکلات تنفسی رنج می برد. اما با این وجود هنوز اقدامی صورت نگرفته است.
هرانا پیش تر گزارش کرده بود علیرغم پیگیری های خانواده سهراب زاده اوایل تابستان سال ۹۴ با پرداخت مبلغ ۴ میلیون تومان، این زندانی جهت درمان پزشکی به زندان اوین منتقل شده بود، پس از چند ماه و بدون هیچ رسیدگی پزشکی به وضعیت وی به علت بالا بودن هزینه درمان (حدود ۷۰ میلیون تومان) و عدم توانایی پرداخت این مبلغ توسط خانواده وی به زندان میناب بازگزدانده شد، بازگرداندن این زندانی به محل سابق نیز برای خانواده اش مبلغ ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان هزینه در پی آورد.
افشین سهراب زاده سال ۹۴ تحت عمل جراحی روده قرار گرفت، این عمل ناموفق عفونت منجر به خونریزی داخلی را برای وی در پی آورد.
سال ۹۳ خانواده وی اقدام به تودیع ۲۰۰ میلیون تومان وثیقه جهت اعزام وی به مرخصی کردند که با عدم موافقت زندان میناب مواجه شد، آنها مجددا در سال ۹۴ نیز جهت گرفتن مرخصی افشین سهراب زاده با گذاشتن سند درخواست مرخصی کردند که تاکنون با توجه به عدم موافقت مقامات زندان میناب، نتیجه ای در بر نداشته است.
لازم به یادآوری است با وجود هزینه های بالای درمان و دارو و ناتوانی خانواده ی افشین سهراب زاده در پرداخت هزینه ها، این زندانی به دلیل ضبط مدارک شناسایی اش در زمان بازداشت از داشتن بیمه نیز محروم مانده است.
افشین سهراب زاده متولد ۱۳۶۹ است وی در ۱۸ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و در یک دادگاه دو دقیقه ای به اتهام همکاری با احزاب اپوزیسیون کردستان به ۲۵ سال حبس در تبعید محکوم شد که این حکم در دیوان عالی کشور نیز تایید شده است.
وضعیت زندان بزرگ تهران نامناسب است
علیرغم گزارش ها و وعده های مسئولین زندان های ایران، وضعیت زندان بزرگ تهران معروف به زندان فشافویه بسیار نامناسب گزارش می شود.
تابستان سال گذشته رسانه های ایران از افتتاح فاز اول زندان بزرگ تهران پس از پانزده سال خبر دادند. عکس ها و توصیفات این رسانه ها آن را بسیار مدرن و مجهز می نمود. اما تا چه حد این اخبار به واقعیت نزدیک است؟
یک منبع مطلع در این خصوص در گفتگو با هرانا گفت: “بعد از اعتصابات و شورش های محکومین اعدام واحد دو زندان قزلحصار، حدود ۱۰۰ زندانی فقط از واحد دو به زندان بزرگ تهران یا همان فشافویه منتقل شدند. ۱۶ ماه است که آنها در شرایط بسیار بدی بسر می برند. در بدو ورود این زندانیان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند، به نحوی که استخوان دست های تعدادی از این زندانیان شکست. این زندانیان ماهی یکبار جابجا می شوند و اصلا وضعیت مناسبی ندارند.”
در گزارشات رسانه های ایران بهداری این زندان بسیار مجهز توصیف شده بود. به نحوی که در یکی از این گزارشات، خبرنگار گفته بود «همین که وارد راهرو و اتاقهای بهداری میشویم، برای مدتی فراموش میکنیم در زندان هستیم.»
اما این منبع مطلع در این خصوص خاطرنشان کرد: “وضعیت اعزام به بهداری با زندان قزلحصار هیچ فرقی نمی کند. بعد از یک هفته تا ۱۰ روز که زندانی بیمار به حالت مرگ افتاد، آن موقع به بهداری اعزام می شود و در بهداری نیز تنها به دارو یا قرص ساده ای اکتفا می شود.”
وی همچنین افزود: “وضعیت تماس های تلفنی و هواخوری زندان بسیار محدود بوده و حتی از زندان قزلحصار نیز بدتر است.”
یک شاهد عینی دیگر در رابطه با این زندان به هرانا گفت: “تاکنون از دو قسمت از این زندان استفاده می شود و زندانی دارد که به این دو قسمت «تیپ ۱ و تیپ ۲» می گویند. اتاق ها ۷۰ نفری هستند که هر کدام حدود ۱۰ تخت دارد و بقیه کف خواب هستند و وضعیت مناسبی ندارند.”
وی در پایان در مورد وضعیت بهداشتی این زندان افزود: “این زندان نوساز است و طبیعتا وضعیت بهداشتی آن خوب است.”
از صبح امروز شنبه ۲۸ فروردین ماه گشت های امنیت اخلاقی پلیس پایتخت به همراه ماموران پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ در بزرگراه ها، خیابانهای پر تردد و مراکز خرید و تجاری مستقر شدند تا با آنچه بدحجابی می خوانند برخورد کنند. توقیف خودروهایی که سرنشینان آن کشف حجاب نموده اند یکی از اهداف این طرح ذکر شده است.
پلیس پایتخت اعلام کرد برخورد با جرایم مشهود و توقیف خودروهایی که سرنشینان آن کشف حجاب نموده اند یکی از اهداف این طرح است که در این رابطه هماهنگی های لازم با مراجع قضایی نیز به عمل آمده است.
گفته میشود علاوه بر پلیس ۲۶ دستگاه در حوزه عفاف و حجاب مسئولیت رسیدگی، کنترل، نظارت و حتی برخورد دارند،
امروز صبح گشت های امنیت اخلاقی اعم از خودروئی و موتوری در خیابانها و بزرگراه های تهران مستقر شدند و مأموران پایتخت به شهروندان تذکر دادند. خودروی تعدادی نیز توقیف شده و با تشکیل پرونده به محاکم قضایی معرفی شدند.
بر این پایه، پلیس پایتخت اعلام کرده است که طی روزهای آتی مراحل دیگری از طرح برخورد با ناامن کنندگان امنیت اخلاقی جامعه و افرادی که اقدام به مزاحمت،آلودگی صوتی و کشف حجاب میکنند، را به مرحله اجرا خواهد گذاشت.
خلبان ایرانی: به مقام امنیتی گفتم به اسرائیل پناهنده می شوم و علیه شما خواهم جنگید
سرگرد خلبان احمدرضا خسروی می گوید: “آنقدر آزارم دادند که به آنها گفتم اگر رهایم نکنید به اسرائیل پناهنده میشوم و بر علیه شما خواهم جنگید، حتی با اسلحه.”
چند روز گذشته رسانه های ترکیه از محکومیت دو ایرانی به شش سال زندانخبر دادند، که اتهام آنها، تلاش برای ربودن یک پناهجوی ایرانی و انتقال او به ایران عنوان شد
این پناهجوی ایرانی، سرگرد خلبان احمدرضا خسروی، فارغ التحصیل دانشکده پلیس در ایران و از پرسنل هلی کوپتری نیروی انتظامی ایران بود.
در پی اقدام دستگاههای امنیتی – اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای ربودن این خلبان نیروی انتظامی ایران که به دلیل مخالفتش با سیاستهای نظام از ایران خارج شده و به سازمان ملل در ترکیه پناهنده شده است، تایمز اسرائیل مصاحبه ای با وی داشته و از مشکلاتش با رژیم جمهوری اسلامی تا جزئیات ربودنش توسط برخی عوامل امنیتی از ترکیه پرسش می کند.
احمدرضا خسروی متولد 1356 در شهرستان خمین، در سن هجده سالگی وارد دانشگاه پلیس شده، 19 سال در نیروی انتظامی سابقه خدمت داشته و با درجه سرگردی از کشور گریخت. وی اواخر اسفند سال 93 وارد خاک ترکیه شده و خود را به دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل معرفی کرد، و به این دلیل که یک نظامی بود و حق داشتن پاسپورت نداشت به صورت غیر قانونی مجبور به ترک ایران شد.
وی بارها از شغل خود استعفا داده بوده که مسئولین هواپیمایی نیروی انتظامی آن را نمی پذیرفتند و او را با تهدید و تحت فشار قرار دادن مجبور به ادامه کار می کردند.
از ایشان پرسیدیم چرا قصد استعفا از شغل خود داشتید؟
به دلیل تفاوت اعتقادی که با نظام داشتم و چون اعتقادی به دین اسلام نداشتم و به واسطه شغلم مجبور میشدم کارهایی را انجام بدهم که فرماندهان و مسئولین از من میخواستند، از جمله شرکت در مراسم مذهبی و خواندن نماز که من اعتقادی به انجام این کارها نداشتم و برایم تضادی به وجود آورده بود. و به دلیل مشکلاتی که با سیاستهای نظام داشتم، چون سیاست نظام بر مبنای مردم فریبی، ریا و دروغ بود. بگذارید در این خصوص به مسئله ای اشاره کنم، یک بار یکی از مسئولین ناجا در سخنرانی در تریبونی رسمی اعلام کرد که هم اکنون ما با سی فروند بالگرد در جاده ها آماده خدمت رسانی به مردم هستیم. اما این در حالی ست که هواپیمایی نیروی انتظامی هرگز حتا سی فروند بالگرد ندارد، چه رسد به اینکه آماده خدمت رسانی باشند.
مسئله دیگری که منجر به استعفای من و فرارم از ایران شد این بود که تمام کارهایم و زندگی شخصی ام نیز تحت کنترل و مکالماتم تحت شنود بودند. من زندگی شخصی آزادی نداشتم و حتا به این سبب تلفن همسر من نیز تحت کنترل بود که کنکاش بیش از حد مسئولین آزارم میداد. و مشکل دیگری که با آن مواجه بودم پرواز با هلیکوپترهای فرسوده ای بود که مربوط به حدود 45 سال پیش هستند و در واقع پرواز با آنها نوعی خودکُشی محسوب میشد. چرا که هر ساله سوانحی داشتیم که تعدادی از دوستان و همکارانمان را از دست میدادیم و زمانی که این موضوع را از طریق ستاد کل نیروهای مسلح به اطلاع رهبر حکومت رساندند، این رهبر دیکتاتور در پاسخ گفت: «از رده خارج کردنِ وسایل و تجهیزات پروازی به بهانه تمام شدن عمر قانونی خیانت به مملکت و اسلام است، هر وقت عمر قانونی آنها تمام شد به آنها عمر انقلابی بدهید».
وقتی وارد ترکیه شدید و خود را به سازمان ملل و پلیس ترکیه معرفی کردید، چه برخوردی با شما شد؟
به این دلیل که من بارها با دفتر سازمان ملل در ژنو مکاتبه کرده و درخواست کمک کردم، و نیز به دلیل اینکه یک نظامی فرار کرده از ایران بودم که به این دلیل تامین جانی نداشتم سازمان ملل و پلیس ترکیه با حساسیت بیشتری به مشکل من رسیدگی کردند و با کنترل بسیار از من مراقبت کردند چرا که به ایشان گفته بودم که بارها از سوی جمهوری اسلامی تهدید شده ام که مرا به ایران باز میگردانند و بازگشت من هم به ایران مساوی با مرگ من بود. به همین سبب پلیس ترکیه در صدد حفاظت از من برآمد بطوری که طی هر ساعت از روز با من تماس گرفته و جویای حالم می شدند.
زمانی که رژیم جمهوری اسلامی متوجه پناهندگی شما شد، چه واکنشی نسبت به این مسئله نشان دادند و آیا مورد تهدید قرار گرفتید؟
بعد از اینکه وارد خاک ترکیه شدم و مسئولین از ماجرا مطلع شدند، طی تماسی با همسرم به او گفته بودند که ما احمد را برمی گردانیم و این مسئله کاری برای ما ندارد چرا که حتا به واسطه یک نامه می توانیم او را از دولت ترکیه درخواست کنیم. حتا مسئولین همسر و پسر مرا ممنوع الخروج کرده بودند و بارها احضارشان کرده و مورد بازجویی قرارشان دادند. خانواده ام را هم تحت فشار گذاشته بودند و قصد بر این داشتند تا از این طریق من را وادار به بازگشت به ایران کنند و من که از این شرایط به ستوه آمده بودم آنها را تهدید کردم که اگر دست از سر من و زندگی ام برندارید به اسرائیل پناهنده میشوم و علیه شما کار خواهم کرد. که این شخص به من گفت که «ریگی را با آن همه عظمت جمهوری اسلامی گرفت و اعدامش کرد، تو که کسی نیستی». و من در پاسخ به این مسئول نظام گفتم که “تاکید میکنم اگر رهایم نکنید و دست از آزار خانواده ام برندارید به اسرائیل پناهنده می شوم و شروع به مبارزه حتا مسلحانه بر علیه شما خواهم کرد”.
در جراید و اخبار گزارش شد که قصد بر ربودن شما داشتند، آیا اثبات شده که سارقان از سوی جمهوری اسلامی بودند و ماجرا از چه قرار بود؟
ماجرا از اینجا آغاز شد که مامورین اطلاعاتی نظام طی کنترل تلفن همسرم متوجه شده بودند من در چه شهری زندگی و در کجا کار میکنم. روزی که قصد بر ربودنم داشتند پلیس ترکیه با من تماس گرفت و گفت سریعا برو خانه و بیرون نیا تا خبر بدهیم. من نمی دانستم ماجرا از چه قرار است و برای چه این حرف را زدند، اما به سبب اینکه می خواستند از من حفاظت کنند به حرفشان گوش کردم. پلیس پس از دستگیری دو شخصی که قصد ربودن مرا داشتند، مرا به دادگاه احضار کرده و قاضی دادگاه دو پاسپورت به من نشان داد و گفت اینها را می شناسی؟ عکسی از تو در جیب آنها بوده و مدعی بر این هستند که از تو طلبکارند و می گویند که برای اخذ آن پول پیش تو آمده اند و دوست تو اند، که من گفتم خیر آنها را نمیشناسم. حتا صدایی ضبط شده از شخصی به نام “حاجی” برای من گذاشتند تا ببینند او را می شناسم یا نه، که صدایش برایم آشنا بود ولی نامش را به خاطر نمی آوردم. بنابر اعتراف این دو آدم ربا، این شخص که به او حاجی می گفتند به آنها پول داده بود تا من را بدزدند و به ایران برگردانند. پلیس ترکیه حتا وسایل مربوط به آدم ربایی مانند چسب، طناب و ماده بیهوشی نزد آنها پیدا کرده بود که در نهایت منجر به صدور حکم شش سال و هشت ماه حبس برای هر کدامشان از سوی دادگاه ترکیه شد.
از نظر شما چرا خروج شما از ایران برای مسئولین اینقدر مهم بود که اقدام به ربودنتان کردند؟
طبق قانون خروج نظامیان از کشور و ارتباط با اتباع بیگانه جرم محسوب می شود و مجازات دارد، بنابر این خروج یک نظامی مثل من که شغل مهمی در ایران داشتم و به واسطه شغلم با مسئولین تراز اول نیروی نظامی در ارتباط بودم و با فرماندهان استانها به سفرهای کاری میرفتم و به دلیل اینکه اطلاعاتی داشتم که نباید می داشتم و چیزهایی دیدم که نمی بایست میدیدم، به همین خاطر می خواستند من را برگردانند و سرم را زیر آب کنند تا هم اطلاعاتی از سوی من درز نکند و هم به نظامیان دیگر نشان دهند که کسی که بخواهد فرار کند چنین بلایی سرش می آید. و دلیل دیگر اینکه، من کاری کردم که ممکن است الگویی باشد برای نظامیان دیگر که جمهوری اسلامی به شدت از آن هراس دارد.
شما فکر می کنید این دو آدم ربا از سوی کدام ارگان جمهوری اسلامی بودند؟
دقیقا میتوانم به شما بگویم که از سازمان اطلاعات نیروی انتظامی بودند. چون خود نیروی انتظامی یک سازمان اطلاعاتی بسیار قوی دارد و بر اساس نوع عملکردشان در خصوص ربودن من محرز است که این شیوه مختص به این ارگان است و پیشتر نیز به همسرم هشدار داده بودند که ما احمد را به ایران بر میگردانیم، حتا اگر مجبور شویم به زور متوسل شویم.
آیا از شما درخواست شده بود که به نیروهای نظامی در سوریه ملحق شوید؟
در ارگان ما که نیروی هوایی انتظامی بود نه، اجباری در کار نبود اما هر کسی که داوطلبانه می خواست به آنجا برود ماهیانه 30 میلیون تومان حقوق دریافت میکرد و البته به انضمام مزایا که در صورت مرگش در جنگ سوریه، این حقوق و مزایا مادام العمر به خانواده وی می رسید. اما در ارگانهایی چون سپاه و ارتش اگر فرماندهان دستور می دادند، شخص موظف به اعزام بود و در صورت تخطی مجازات می شد.
وقتی شخصی چون شما از کشور فرار می کند مسئولین جمهوری اسلامی سعی میکنند آن شخص را به سازمانهای جاسوسی ربط بدهند، در خصوص شما چگونه بود این اتهامات؟
وقتی جمهوری اسلامی با این عملکرد من مواجه شد شروع به تبلیغات منفی بر علیه من کرد، تهمت جاسوسی، معاندت با نظام و منافق بودن به من زدند که من را آنقدر عصبانی کردند که گفتم بله، اصلا من جاسوسم، ضد ولایت فقیه ام و با دین شما و نظام شما دشمنم و هرکاری که بتوانم بر علیه شما انجام میدهم و از شما و سیاست هایتان متنفرم و برایم مهم نیست که چه تهمتی به من بزنند، همین که پوزه تان را به خاک مالیدم برای من کافی ست. حتا به دروغ گفتند که من چهار میلیون و نیم حقوق میگرفتم، در صورتی که من فیش حقوقی خودم را بر صفحه فیس بوکم گذاشتم که مبلغی کمتر از دو میلیون تومان بود. به هر صورت از هر راهی که توانستند سعی کردند تا وجه من را در اذهان عمومی خراب کنند.
با وجود مشکلی که با شما داشتند چرا استعفای شما را قبول نمی کردند؟
به دلیل اینکه دولت می بایست هزینه های بالایی برای آموزش یک خلبان پرداخت کند و مسئولین بالا دست نمی پذیرفتند که پس از یک سری آموزشها آن خلبان را از دست بدهند، استعفای من را نمی پذیرفتند که حتا بارها از من خواستند در رده های بالاتر هم آموزش ببینم که من قبول نکردم و به آنها گفتم که من نمی خواهم دیگر در این نظام خدمت کنم و بگذارید بروم، چرا که در غیر اینصورت حتا شده خودم را آتش بزنم این کار را میکنم تا از شر شما خلاص شوم، اما آنها بازهم نمی پذیرفتند و مرا مجبور به کار میکردند و بازهم مدام مرا تحت نظر داشتند و زندگی ام را کنترل می کردند که این رفتار آنها زندگی را برایم تبدیل به جهنم کرده بود. حتا می توانم به شما بگویم که خلبانان دیگری نیز مانند من تحت این جبر کار و زندگی می کنند و به خاطر ترسی که از این نظام دیکتاتوری دارند قدرت فرار و خارج شدن از زیر بار ظلم آنها را ندارند و پیوسته مجبور اند به این ذلتی که حکومت گریبان گیرشان کرده تن بدهند.
تصمیم جدید قضایی برای پرونده سیامک و باقر نمازی
بر اساس تصمیم تازه بازپرس پرونده «سیامک نمازی» و «محمدباقر نمازی»، پرونده این دو شهروند ایرانی – امریکایی قابل دسترسی برای وکیل آن ها نیست. این خبر را «محمود علیزاده طباطبایی» که از سوی خانواده نمازی به عنوان وکیل انتخاب شده است، اعلام کرد.
حدود شش ماه از بازداشت سیامک و یک ماه از بازداشت پدر او میگذرد اما هم چنان وضعیت آن ها در ابهام است، از دسترسی به وکیل محروم هستند، همچنان تحت بازجویی قرار دارند و هنوز اتهام مشخصی برای آنها ذکر نشده است.
۲۸ اسفند ماه سال گذشته وزیر امور خارجه امریکا در گفت و گو با خبرگزاری فرانسه اعلام کرد نگران گزارشهایی است که از بازداشت این دو منتشر میشود. «جان کری» خواستار آزادی فوری آنها شد و گفت: «ما هیچ اطلاعی از اتهامات سیامک نمازی و باقر نمازی نداریم و معتقد هستیم که بازداشت آن ها ناعادلانه است.»
این درخواست تاکنون از سوی مقام های ایرانی بی پاسخ مانده است.
محمود علیزاده طباطبایی درباره تصمیم جدید بازپرس پرونده نمازی ها می گوید: «این تصمیم طبق “قانون جدید آیین دادرسی کیفری” که مصوب سال ۹۲ است، گرفته شده است.»
در تبصره یک ماده ۱۹۱ این قانون آمده است: «چنان چه بازپرس، مطالعه یا دسترسی به تمام یا برخی از اوراق، اسناد یا مدارک پرونده را با ضرورت کشف حقیقت منافی بداند، یا موضوع از جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور باشد با ذکر دلیل قرار عدم دسترسی به آن ها را صادر میکند. این قرار، حضوری به متهم یا وکیل وی ابلاغ میشود.»
علیزاده طباطبایی پس از مطلع شدن از تصمیم قاضی، منتظر برگزاری دادگاه است: «ما باید صبر کنیم و وقتی پرونده به دادگاه برود، اعلام وکالت کرده و پرونده را مطالعه کنیم. اما تا پرونده به دادگاه نرفته، کاری نمیتوانیم انجام دهیم.»
او هنوز نتوانسته است وکالتش را روی پرونده نمازیها بگذارد. در واقع، به استناد تبصره ماده ۴۸ قانون جدید آیین دادرسی کیفری مصوب سال ۹۲، به او اجازه اعلام و کالت داده نشده است. این ماده میگوید: «در مرحله تحقیق در جرایم امنیتی، فقط وکلایی حق وکالت دارند که به تایید رییس قوه قضاییه رسیده باشند.»
به گفته علیزاده، رییس قوه قضاییه هنوز لیست وکلای مورد تایید را به دادگاهها نداده است: «هنوز لیست مورد تایید رییس قوه قضاییه موجود نیست. متهمان امنیتی از این حقی که در ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی جدید برایشان پیش بینی شده که از لحظه بازداشت می توانند با وکیل خود تماس داشته باشند، محروم هستند.»
او درخواست کرده مقام های قضایی با «صادق لاریجانی»، رییس قوه قضاییه مکاتبه کنند و در صورت تایید، اجازه دهند که وکالتش روی پرونده نمازیها پذیرفته شود: «آن ها مکاتبه نکردند که وکالتم را بپذیرند. الان با توجه به تصمیم بازپرس پرونده برای قرار عدم دسترسی، حتی اگر وکالتم پذیرفته شود، باز هم امکان دسترسی به پرونده را نخواهم داشت.»
سیامک نمازی، فعال اقتصادی و مدیر بخش برنامهریزیهای استراتژیک کمپانی نفتی «کرسنت است». او مهرماه سال گذشته در تهران بازداشت شد. باقر نمازی، پدر ۸۰ ساله او نیز بهمن ماه سال ۹۴ وقتی برای ملاقات با پسرش به ایران آمد، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
«افی نمازی»، مادر سیامک در پست فیس بوکی خود پس از بازداشت همسرش نوشت که او از بیماری قلبی رنج میبرد و نیاز به رسیدگی و دارو دارد.
باقر نمازی نماینده سابق «صندون کودکان سازمان ملل متحد» (یونیسف) در چند کشور آفریقایی بوده است. او در زمان وقوع انقلاب اسلامی، استاندار خوزستان بود. با این که هنوز هیچ نهاد رسمی درباره بازداشت و اتهام این پدر و پسر اظهار نظر نکرده است، خبرگزاری «فارس» وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک گزارش، عضویت و ارتباط گسترده با نهادهای وابسته به سازمان ملل، ارتباط با «گری سیک»، «عضویت در پروژه گلف۲۰۰۰»، «ارتباط نزدیک با «آلن ایر» سخن گوی وزارت خارجه امریکا و نیز با «جان سولیوان» مدیر موسسه مرکز «CIPE»، ارتباط با «بنیاد فورد» و همچنین موسسه «نایاک» (لابی ایرانیان مقیم امریکا) را به عنوان اتهامات سیامک نمازی ذکر کرد و نوشت بازداشت باقر نمازی ارتباطی به پرونده پسرش ندارد و مساله فراتر است. روزنامه تندرو «وطن امروز» هم از باقر نمازی به عنوان «شاه ماهی» شبکه انگلیس یاد کرده است.
علیزاده طباطبایی درباره این اتهام ها میگوید: «واقعا از اتهامات بی اطلاع هستم اما سیامک در دیداری که با مادرش داشته، از متهم شدن به “همکاری با دولت متخاصم” صحبت کرده است.»
او تاکید میکند موکلش اصل این اتهام را قبول ندارد و میگوید: «بر اساس استعلامی که از شورای عالی امنیت ملی شده، ما دولت امریکا را دولت متخاصم نمیدانیم. دولت متخاصم تعریف مشخصی دارد و قانون هم تشخیص را بر عهده شورای عالی امنیت ملی گذاشته است.»
به گفته علیزاده، سیامک و باقر نمازی هر دو هنوز در بند «دو الف» زندان «اوین» نگهداری میشوند: «پدر و پسر در دو سلول جداگانه نگهداری میشوند. آن ها در انفرادی نیستند اما معمولا با کسی ارتباط ندارند چون سلولها دو نفره اند و معمولا با یک نفر دیگر هستند.»
افی نمازی قبل از تعطیلات عید توانسته است با آنها ملاقات کند اما بعد از آن برای دیدار با دیگر فرزندانش از ایران خارج شده است.
پیام صوتی کارشناس لبنانی زندانی در ایران: سپاه پاسدران من را ربوده، نجاتم دهید
نزار زکا، کارشناس صنعت فنآوری اطلاعات و ارتباطات، و شهروند لبنانی – آمریکایی زندانی در ایران، در پیامی صوتی، از مسئولان کشورش خواست او را از آنچه “ربوده شدن توسط نیروهای سپاه پاسداران” توصیف کرد، نجات دهند.
زکا در پیامی صوتی که آن را شماری از رسانههای لبنانی پخش کردند، از تمام سلام نخست وزیر، جبران باسیل وزیر امور خارجه و عباس ابراهیم رئیس سازمان امنیت عمومی لبنان خواست برای آزادی او پس از حدود ۲۰۰ روز اسارت در ایران، مداخله کنند.
زکا در شهریور ماه سال گذشته به دعوت شهیندخت مولاوردی، معاون حسن روحانی در امور زنان و خانواده، برای شرکت در همایشی درباره “نقش زنان در توسعه پایدار” به تهران رفته بود. او سابقه سفر به ایران در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد را نیز دارد.
بنا بر اعلام “اجمع”، سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات عرب، (IJMA3-USA) مستقر در واشنگتن، نزار زکا هجدهم سپتامبر (۲۷ شهریور) به هنگام حضور در تهران ناپدید شد. این گروه در زمینه آزادی اینترنتی در منطقه خاورمیانه فعالیت میکند و نزار زکا دبیر آن است.
نزار زکا در پیام صوتی خود گفته است: «این پیام روز ۲ آوریل ۲۰۱۶ در بیستویکمین روز اعتصاب غذایم که ۱۹۷ مین روز ربوده شدنم توسط سپاه پاسدران در جریان سفر رسمیام به ایران بود، ضبط شده است. من در پاسخ به دعوت رسمی معاون رئیس جمهوری ایران به این کشور آمدهام و از زمان ربوده شدنم در سپتامبر ۲۰۱۵ موفق به دیدار با هیچ وکیلی یا نماینده سفارتم نشدم».
او افزود: «شاید اگر عضو حزب یا جریانی سیاسی بودم، تا کنون آزاد شده بودم هماهنگونه که لبنانیهای شیعه ربوده شده در اعزاز سوریه و خلبانهای ترک ربوده شده در لبنان پیش از دو سال پیش آزاد شدند».
پیشتر خبرگزاری «فارس» نزدیک به سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران، یکشنبه ۸ نوامبر، خبر دستگیری بازرگان لبنانی نزار زکا را که تابعیت آمریکایی هم دارد، تایید کرد. این خبرگزاری نوشت که نزار زکا از فعالان جریان ۱۴ مارس لبنان، ائتلاف منتقد حزبالله است.
پیش از این تلویزیون جمهوری اسلامی ایران دستگیری نزار زکا، نایب رئیس «اتحادیه جهانی فناوری اطلاعات» «WITSA» را تایید کرده بود؛ فردی که پیش از این، خبرهای ناپدید شدنش در تهران منتشر شده بود.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به نقل از «منابع آگاه» مدعی شده است که نزار زکا، «پیوندهای عمیقی با جامعه نظامی و اطلاعاتی آمریکا دارد.»
این گزارش، نزار زکا را «گنج پنهان» توصیف کرده و از انتشار تصاویری از او در لباس ارتش آمریکا، در پایگاه نظامی «ریو ساید» خبر داده است.
این در حالی است که نزاز زکا، شهروند آمریکایی-لبنانی است و با توجه به اقامت طولانی مدت او در ایالات متحده، خدمت نظامیاش در این کشور مسالهای طبیعی است.
روزنامه لبنانی اللواء پنجشنبه هفتم آبان از دستگیری نزار زکا بازرگان لبنانی، نایب رئیس «اتحادیه جهانی فناوری اطلاعات» (WITSA) و دبیرکل «سازمان عربی فناوری اطلاعات و ارتباطات» (اجمع) در ایران «به دلایل اعلام نشده» خبر داده است.
این درحالی است که پیشتر خبرها از مفقود شدن نزار زکا، شهروند لبنانی مقیم آمریکا در ایران حکایت داشت.
پیشتر روزنامه اللواء نوشته بود که نزار زکا در جریان سفری که به دعوت دولت جمهوری اسلامی ایران برای حضور در یک کنفرانس به تهران رفته بود، دستگیر شده است.
برپایه این گزارش، خانواده زکا در صدد صدور بیانیه یا برگزاری کنفرانسی خبری به منظور اطلاع رسانی درباره ماجرای «دستگیری فرزندشان» در ایران هستند.
پیش از آن، آنتوان ابو دیب، وکیل مدافع «سازمان عربی فناوری اطلاعات و ارتباطات» در اطلاعیهای اعلام کرده بود، نزار زکا ۲۰ شهریور گذشته، دعوتنامهای از سوی شهیندخت مولاوردی معاون رئیس جمهوری ایران در امور زنان و خانواده برای شرکت در «دومین نمایشگاه و همایش بینالمللی نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار» با موضوع «کارآفرینی و اشتغالزایی» دریافت کرده بود.
برپایه این اطلاعیه، نزار زکا ۱۵ سپتامبر به ایران رفت و در تمام برنامهها و میزگردهای همایش شرکت کرد. او همچنین از سخنرانان اصلی این همایش بود.
اطلاعیه سازمان «اجمع» میافزاید که نزار زکا ۱۸ سپتامبر پس از پایان همایش، هتل محل اقامت خود را ترک کرده و به وسیله تاکسی به فرودگاه میرود، اما اطلاعات موجود نشان میدهد او به فرودگاه نرسیده و سوار هواپیما نشده است و تا کنون خبری از او در دست نیست.
آقای آنتوان ادیب نوشته است: «به سفارت لبنان در تهران خبر دادیم که آقای زکا ناپدید شده است. از دولت لبنان برای یافتن او کمک خواستیم. چند درخواست هم به وزارت امور خارجه لبنان هم ارائه شد، اما این اقدامها بیفایده بود. از این رو با احترام از وزارت امور خارجه لبنان، سفارت لبنان در تهران و مسئولان ایرانی میخواهیم به یافتن آقای زکا، تامین امنیت و بازگشت او به کشورش کمک کنند.»
ماجد دمشقیه وکیل مدافع نزاز زکا در این باره به روزنامه لبنانی النار گفته است که خانواده زکا با جبران باسیل وزیر امور خارجه لبنان تماس گرفته اما پاسخ مفیدی از او دریافت نکرده است. او افزوده است: «تلاش کردیم از برخی از مسئولان رسمی وقت ملاقات بگیریم اما همواره به امروز و فردا کردن مواجهیم. ما اکنون در تلاشیم با طرفهایی تماس بگریم که شاید در این پرونده موثر باشند.»
سال ۲۰۱۳ روزنامه وطن امروز، در گزارشی، نزار زکا را به عنوان یکی از موسسان «انجمن بینالمللی مدیران ایرانی» معرفی کرده که در یک پروژه امنیتی با نام «پل» مشارکت دارد. این گزارش مدعی شده که پروژه «پل» برنامهای پوششی برای نفوذ آمریکا به ساختارهای سیاسی و اجرایی ایران است.
در همایشی که نزار زکا از سخنرانان آن بود، علاوه بر خانم شهیندخت مولاوردی، محمد رضا نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت ایران، محمود حجتی وزیر جهاد کشاوزی و علی ربیعی وزیر کار، رفاه و امور اجتماعی ایران هم حضور داشتند.
روزنامه لبنانی اللواء، نزار زکا را از پیشتازان صنعت فنآوری اطلاعات و ارتباطات در منطقه و جهان توصیف کرده است. «اتحادیه جهانی فناوری اطلاعات» (WITSA) که نزار زکا ریاست شورای سیاستگذاری آنرا بر عهده دارد، حدود ۹۰ درصد از صنعت جهانی فناوری اطلاعات و ارتباطات را نمایندگی میکند و ۸۰ جمعیت ملی پیشتاز در این صنعت عضو آن هستند.
«سازمان عربی فناوری اطلاعات و ارتباطات» (اجمع) که نزار زکا دبیرکل آن است، سازمانی منطقهای است که ۱۴ کشور عربی در آن عضو هستند.
رنجنامه علیرضا رسولی از زندان مهاباد
علیرضا رسولی زندانی سیاسی بیمار زندان مهاباد که علاوه بر محکومیت اولیه اخیرا به اتهام ادامه فعالیت در زندان به ۳ سال حبس دیگر محکوم شده است، رنجنامه ای برای تنویر افکار عمومی نگاشته است که در ادامه می آید. او در این رنجنامه از روند پرنقص دادرسی، شرح بدرفتاری های دوران بازداشت و نیز مشکلات جسمی پیشرفته اش توضیح میدهد، آقای رسولی از وجود تومور در زانوی چپ، تخریب لگن، احتمال سیاه شدن ران راست، پوکی استخوان، آرتروز، از بین رفتن مفصل پا و بیماری کلیوی اش میگوید.
علیرضا رسولی زندانی سیاسی محبوس در زندان مهاباد طی رنجنامه ای که در اختیار این نهاد حقوق بشری قرار گرفته است از شرح بدرفتاری های دوران بازداشت، نقض مستمر حقوق اولیه اش، روند پرابهام دادرسی پرونده اش و نهایتا شرایط سخت بیماری اش میگوید، او در قسمتی از نامه در شرح وضعیت جسمی اش می گوید “توسط بهداری زندان تایید شده که مریضی من جزو مریضی سخت و حتی شاید صعب العلاج می باشد چون با توجه به معاینات اولیه وجود تومور در کاسه مفصل زانوی چپ دیده شده و لگن پای راستم به شدت تخریب شده و گفته میشود احتمال سیاه شدن استخوان کله ران راست وجود دارد و دچار پوکی استخوان و آرتروز شدید و از بین رفتن مفصل پایم شدم” رنجنامه علیرضا رسولی عینا در پی می آید:
من علیرضا رسولی متولد ۱۷ مرداد ۶۰ در شهرستان مهاباد هستم که یخاطر اینکه در تاریخ ۱۹ آذر ۹۱ مقایل آموزش و پرورش مهاباد در رابطه با حادثه آتش سوزی مدرسه شین آباد تجمع اعتراضی تشکیل دادیم در تاریخ ۵ اسفند ۹۱ ساعت ۱۲ شب توسط نیروهای اداره اطلاعات که مسلح و سوار بر چهار خودرو بودند دستگیر شدم و به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل شدم.
شب اول که آنجا بودم کسی نیامد به سراغ من، فردایش ساعت ۱۱ شب به بعد بود که به زندان برای انگشت نگاری منتقلم کردند و سپس به بازداشتگاه اداره اطلاعات بازگشتم و شروع کردن به بازجویی، در این بین برای چند دقیقه ای من را بردند به اتاق دیگری، وقتی چشم بندم را از سرم باز کردم آقای زندی، بازپرس دادگاه انقلاب آنجا بود، شروع کرد به تفهیم اتهام، اتهاماتم “همکاری با پژاک”، “اجتماع و تبانی”، “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” بود.
نزدیک ۱۷ شب در سلولهای انفرادی بازداشتگاه اطلاعات بودم بعد از آن به سلولهای چند نفره منتقل شدم، مدت چهار روز هم آنجا به سر بردم. آخرین روز حضورم در آنجا یک بار دیگر بازپرس زاهدی آمد و من را بازپرسی کرد.
در مدت حضورم در بازداشتگاه اداره اطلاعات، هر روز بازجویی شدم. عمده بازجویی ها در مورد تجمع مربوط به شین آباد مقابل آموزش و پروش، چاپ جزوه هایی در مورد دفاع از زبان مادری و ارتباط با پژاک و اتهاماتی در این مورد بود. وکیلم در این پرونده و آن زمان آقای اصغر پنجه آذر حرشی بود.
در برج هفت ۹۲ به شعبه اول دادگاه انقلاب به ریاست آقای جاری برده شدم، یکماه بعد جلسه دوم با اضافه شدن اتهام عبور غیرقانونی از مرز ادامه یافت و بعد از یک هفته دوباره دادگاه انقلاب پیش آقای جاری که آخرین جلسه دادرسی بود. در دیماه ۹۲ حکم ۴۲ ماه حبس تعزیری به من ابلاغ شد که اعتراض کردم و برج ۱۲ جواب اعتراض من برگشت، دادگاه تجدید نظر حکم را عینا تایید کرد.
در تاریخ ۲۷ آذر ۹۲ یکبار من را بردند به دکتر که نظر دکتر این بود که باید هر چه زودتر از ناحیه زانو و لگن عمل شوم با اینحال بعد از معاینه و ویزیت دکتر سریع من را به زندان بازگرداند در حالی که هیچکس جوابگو نبود.
در تاریخ ۱۸ اسفند ۹۲ به زندان ارومیه تبعید شدم که مدت ده روز در بندهای ۱۲۳۴ زندانی بودیم که تقریبا بند ۱ و ۲ ارازل و اوباش چاقوکش بودند و بند ۳ و ۴ همه اعدام داشتند، هدف از این شکل نگهداری آزار و اذیت و چند زندانی سیاسی همراهم بود.
در تاریخ ۲۸ اسفند ۹۲ ما را به بند ۱۲ که بند زندانیان سیاسی بود بردند در آنجا با وجود پیگیری مستمر از طریق بهداری کسی حاضر به جوابگویی نسبت به سلامت من نشد.
به خاطر بدتر شدن شرایط جسمانی ام با وکیلی به نام خانم پیرزاده تماس گرفتم، بعد از دوماه پیگیری مکرر آمد زندان و وکالتم را پس داد چون نتوانسته بود کاری برای من کند، چندین دفعه به دادستانی مهاباد مراجعه کرده بود اما قاضی حیدری وکیلم را بیرون کرده بود و گفته بود نمیخواهم کسی را در مورد این زندانی ملاقات کنم.
بدلیل وخیم تر شدن وضعیتم در تاریخ ۲۴ شهریور ۹۳ برای اولین بار شروع به اعتصاب غذا کردم، در تاریخ ۱۰ مهر ۹۳ در هفدمین روز که در اعتصاب بودم من را بردند به بیمارستان، آنجا پس از معاینه گفتند که باید عمل جراحی روی شما صورت بگیرد و قول دادند هر چه سریعتر عمل من را انجام بدهند اما گفتند باید هر چه زودتر اعتصاب خودم را بشکنم جون عمل سنگینی در پیش دارم و به لحاظ جسمانی شدیداً ضعیف شده ام، من هم اعتصابم را شکستم چون میخواستم خودم را آماده کنم برای عمل.
بعد از یکماه بخاطر شرایط بد و بدقولی پرسنل زندان ارومیه در تاریخ ۲۰ آبان ۹۳ دوباره شروع به اعتصاب غذا کردم تا هشتم دیماه ۹۳ مدت ۵۰ روز اعتصاب خودم را ادامه دادم، در این مدت من را دو مرتبه انتقال دادن به بیمارستان، دوباره همان بهانه را برای شکستن اعتصاب من آوردند.
در مدت اعتصاب من را چند بار به بهداری زندان بردند و در شرایط وخیم به خاطر افت شدید فشار خون و خونریزی که داشتم و بخاطر اصرار مکرر رئیس زندان اعتصاب خودم را شکستم، پس از آن مدیر داخلی زندان که وعده داده بود پیگیر وضعیت من باشد من را صدا زد و گفت با دادستان و قاضی ناظر و نماینده اطلاعات مشورت کرده اند و فعلا میتوانند به من مسکن بدهند تا وقتی که آزاد بشوم.
در فروردین ماه ۹۴ من را به زندان مهاباد برگرداندند، تقریبا دو هفته بعد روز جمعه بود، یک روز بعد از آتش سوزی هتل تارای مهاباد، شب ساعت ۱۲ من را از زندان انتقال دادند به اداره اطلاعات و در مورد نقش من در قضیه هتل تارا بازجویی کردند و بعد از بازپرسی مجدد به زندان منتقل شدم.
تقریبا یکماه بعد دوباره دست به اعتصاب زدم به خاطر فشارهای زیاد زندان و اداره اطلاعات جون بابت وضعیت پزشکی من پاسخگو نبودند. با وجود اینکه دکترهای بهداری زندان و بیمارستان ارومیه و مهاباد نظر داده بودند که من نیاز فوری به مداوا دارم، ولی زندان جوابگو نبود.
در تاریخ ۹ خرداد ۹۴ اقدام به اعتصاب غذا کردم و به سلول انفرادی منتقل شدم. پس از ده روز در ۱۹ خرداد بعد از ملاقات با خانواده ام من را به دفتر ریاست زندان بردند و آنجا توسط یکی از بازجوهای اداره اطلاعات تفهیم اتهام شدم، اتهامات جدیدم را “همکاری با مجاهدین خلق، همکاری با نهادهای حقوق بشری و همکاری با رسانه ها و ارتباط با یکی از اعضای موثر پژاک در منطقه و محکوم کردن اعدام قاجاقچیان مواد مخدر و اعدام زندانیان سیاسی، اعتصاب ۵۰ روزه در زندان ارومیه و راه اندازی اعتصاب ۳۳ روزه در بند ۱۲ ارومیه و آمدن از زندان ارومیه با هدف درست کردن تشکیلات مخفی در زندان مهاباد” عنوان کردند.
تا تاریخ ۲۶ خرداد دوبار در بهداری زندان تحت آنژیو قرار گرفتم و سه روز بعد یعنی ۲۹ خرداد دوباره مورد بازجویی قرار گرفتم، در هشتم تیرماه با پایان دادن به اعتصاب غذایم از سلول انفرادی خارج شدم و همان ماه به دادگاه رفتم برای بازپرسی و حدود یکماه بعد در مردادماه ۹۴ برای بار اول توسط شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمدفر و با حضور وکیلم آقای مهدی نژاد دادگاهی شدم، کمی بعد مجدد به دادگاه منقل شدم و این دفعه با حضور کارشناس وزارت اطلاعات در شهریورماه ۹۴ حکم سه سال زندان به من ابلاغ شد.
به حکم صادره اعتراض کردم. در ۱۱ بهمن ۹۴ بعد از دو مرتبه به تعویق افتادن دادگاه، سرانجام دادگاه تجدید نظر در شعبه ده استان برگزار شد که تاکنون حکمی در باره نتیجه آن به من ابلاغ نگشته است.
تا کنون دو مرتبه زندان با تقاضای مرخصی استعلاجی من موافقت کرده اما دادستان و اداره اطلاعات با اعزام من به مرخصی مخالفت میکنند در حالیکه مدارک پزشکی من در پرونده موجود می باشد که حاکی از وضعیت وخیم مریضی من بوده و توسط بهداری زندان تایید شده که مریضی من جزو مریضی های سخت و حتی شاید صعب العلاج باشد چون با توجه به معاینات اولیه وجود تومور در کاسه مفصل زانوی چپ دیده شده و لگن پای راستم به شدت تخریب شده و گفته میشود احتمال سیاه شدن استخوان کله ران راست وجود دارد، دچار پوکی استخوان و آرتروز شدید و از بین رفتن مفصل پایم نیز شدم در حالیکه بخاطر اعتصابات طولانی از ناحیه کلیه دچار بیماری شده ام و چندین مرتبه استفراغ خونی و ادرار خونی داشتم.
امیر عباس هویدا از سال ۱۳۴۳ تا شهریور ۵۶ نخست وزیر ایران بود و در فروردین سال ۱۳۵۸ در دادگاه انقلاب به قتل رسید.
از او در دادگاه سوال شد که در اين ۱۳ سال که نخست وزير بودي چه غلطي کردي؟! ... یک خودکار بيک از جيب کتش در آورد و گفت: در ابتداي دوران نخست وزيري من قيمت اين خودکار ۵ ريال بود و تا پايان آن که ۱۳ سال طول کشيد ۵ ريال باقي ماند.
در یکی از آخرین جملاتی که هویدا در دادگاه گفت، او خواستار یافتن مهلتی برای نوشتن خاطرات دوران نخست وزیریاش شد "من نمیگویم بی تقصیر بودم. کارهای مفیدی هم کردم. سبک سنگین بکنید. میخواهم تاریخ ۲۵ ساله ایران را بنویسم."
صادق خلخالی در جواب این حرف هویدا گفت: بعد از این تاریخنویس زیاد خواهد بود و سبک سنگین کردیم. جزای شما همان جزای مفسد فی الارض است.
سپس هويدا را براي اجراي حكم اعدام به خارج از ساختمان مدرسه زندان قصر بردند و او در حاليكه چشمهايش بسته بود در برابر جوخه آتش كه براي تيرباران آماده شده بود قرار گرفت. با اشاره آيتالله خلخالي فرمان آتش صادر شد و سپس پيكر بيجان مقتدرترين نخست وزير دوران شاهنشاهي بر روي زمين افتاد.
البته ابراهیم یزدی - وزیر امور خارجه دولت مهدی بزرگان - در سالهای بعد مدعی شد که هویدا توسط گلولهای که از طرف حجت الاسلام هادی غفاری در راهروی دادگاه شلیک شد کشته شد و پیش از صدور حکم اعدام به قتل رسیده بود.
در هر حال، همان روز، پیکر بی جان هویدا در حالیکه انقلابیون در کنارش در سرد خانهٔ پزشکی قانونی لبخند میزدند به نمایش گذاشته شد.
آیتالله خمینی در تنها واکنش خود به اعدام هویدا و انتقاداتی که اکثرا از خارج کشور به حکم دادگاه میشد گفت: اشخاصي مانند هويدا محاكمه لازم ندارند، شناسايي و احراز هويت آنها براي مجازاتشان كافي است.
مهمانداران فرانسوی به ضرورت رعایت حجاب درهنگام سفر به تهران اعتراض کردند
شماری از مهمانداران خطوط هوایی فرانسه نسبت به لزوم رعایت حجاب اسلامی به هنگام ورود به تهران اعتراض کردهاند.
نماینده اتحادیه مهمانداران هواپیمایی، تایید کرده است که مهمانداران خانم به طور مداوم با دفتر این اتحادیه تماس میگیرند و میگویند که نمیخواند روسری به سر کنند.
رسانههای فرانسوی گزارش دادهاند که طبق بخشنامهای جدید از سوی «ایرفرانس»، از مهمانداران خانم خواسته شده است که وقتی در تهران هواپیما را ترک میکنند شلوار، کت آستین بلند و روسری بپوشند.
رئیس اتحادیه مهمانداران فرانسه میگوید ما به قوانین ایران کاری نداریم اما به اینکه حجاب برای خدمه پروازی هم اجباری است معترض هستیم. در مقابل، ایرفرانس از تصمیم خود دفاع کرده و گفته است که کارکنان تمامی خطوط هوایی بینالمللی در پرواز به ایران قانون حجاب را رعایت میکنند. ایرفرانس حدود سه ماه پیش اعلام کرد که بعد از هشت سال پرواز پاریس – تهران را از سرخواهد گرفت.
بیست و چهارم ۲۴ اسفند زادروز رضا شاه بزرگ خجسته باد
رضا شاه در آلاشت سواد کوه در استان مازندران به دنیا آمد. او نخستوزیر ایران از سال ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ خورشیدی و پادشاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشیدی بود.
پادشاهی رضاشاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران نظام پهلوی بود. پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم بریتانیا وی مجبود به ترک ایران شد و در۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی درگذشت.
بخشي از خدمات بنیانگذار دودمان پهلوی به شرح زیر است :
دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همهی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی (در پست نخست وزیری) تغییر پوشش رسمی مردانه از قبا به کت و شلوار
کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و باز کردن صورت)
ایجاد دادگستری در بهمن ۱۳۰۵
تاسیس قشون متحدالشکل و ارتش در سال ۱۳۰۰
تدوین اولین قانون مدنی ایران در سه جلد (جلد اول در اموال ۱۳۰۷، جلد دوم در اشخاص ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴، جلد سوم در ادله اثبات ادعا)
سامان بخشی به ثبت اسناد و املاک به صورت فعلی در سال ۱۳۱۱
بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه در سال ۱۳۰۴
لغو کاپیتولاسیون برای همة اتباع خارجی ، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۰۷
اسکان عشایر
براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) اول اردیبهشت ۱۳۰۴
ساخت راهآهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر) آغاز ۲۳ مهرماه ۱۳۰۶، اتمام ۳ شهریور ۱۳۱۷
ساخت راه آهن قمیزدزرند آغاز سال ۱۳۱۷
بنیانگذاری بانک ملی ایران در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۶
بنیانگذاری بیمه ایران در ۱۵ آبان ۱۳۱۴
جادهسازی، پلسازی و تونل سازی در کشور
بنیانگذاری بانک فلاحتی- بانک کشاورزی در سال ۱۳۱۲
بنیانگذاری رادیو ایران (نخستین ایستگاه رادیویی ایرانی) در ۱۳۱۸ ، افتتاح در ۴ اردیبهشت ۱۳۱۹
بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی) در سال ۱۳۱۳
بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران) در سال ۱۳۱۴ آغاز بهره برداری ۱۳۱۶
تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی
اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به فرانسه، آلمان و انگلستان (۶۰ تن در سال ۱۳۰۱) (در حالی که خودش تنها یک مسافرت خارج رفت و آنهم ترکیه)
ساماندهی تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت در سال ۱۳۱۵
تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس در سال ۱۳۱۶
سرکوب شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن آذر ۱۳۰۳ (بریتانیا از شیخ خزعل حمایت میکرد و رضاشاه را تهدید هم نموده بود)
تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴
تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور در ۲۵ دیماه ۱۳۱۷
تأسیس نیروی دریائی در سال ۱۳۱۱ ، آموزش افسران ایرانی در ایتالیا در شرایطی که تا قبل از آن بریتانیا یگانه قدرت دریایی در جنوب ایران بود
بنیانگذاری نیروی هوائی در سال ۱۳۰۳ (فرستادن اولین محصلین خلبانی به اروپا در سال ۱۳۰۲، فارغ التحصیلی اولین خلبان ایرانی احمد نخجوان در ۱۳۰۴ که در پنجم اسفند در اولین پرواز رسمی در فرودگاه قلعه مرغی به زمین نشست)
تأسیس اولین کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز در ۱۳۱۲، آغاز بهره برداری در ۱۳۱۴، پرواز اولین هواپیمای ساخت داخل در اول مرداد سال ۱۳۱۷
تأسیس کتابخانة ملی ایران در سال ۱۳۱۶
برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری در سال ۱۳۰۹
الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی در سال ۱۳۰۹ و اختصاص آن به بانک ملی در سال ۱۳۱۰
تاسیس دانش سراها و موسسات آموزشی در سال ۱۳۱۲ تاسیس مدارس دخترانه و راهیابی بانوان به دانشسرای عالی در سال ۱۳۱۴
تاسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی در سال ۱۳۱۵ (آغاز بهره برداری از سیلوها در ۱۳۱۹)
لغو امتیاز بیقید و شرط فرانسویها برای باستانشناسی در ایران در سال ۱۳۰۶
تاسيس اداره باستانشناسي و بيرون آوردن بخش عمده پرسپوليس و پاسارگاد از زير خاك ۱۳۰۷
پايه گذاري صنعت فولاد(اقدام به ساخت اولین کارخانه فولاد در سال ۱۳۰۹ که متأسفانه با آغاز جنگ جهانی دوم به اتمام نرسید
ايجاد صنايع دخانيات داخلي در سال ۱۳۱۶
راه اندازی اولین كارخانة قند و شكردر ۱۳۰۹ (اولین کارخانه در ۱۲۷۴
تأسیس گردیده بود اما بعد از ۳ سال با فشار کمپانیهای خارجی بسته شد)ه
تأسیس اولین كارخانة سيمان در ۱۳۱۲ در نزدیکی شهر ری با ظرفیت ۱۰۰ تن در روز
تأسیس اولین کارخانة آردسازی در سال ۱۲۹۹
تأسیس اولین کارخانة بافندگی نخ و ابریشم در سال ۱۳۰۴
تاسيس موزه ملي ايران در سال ۱۳۱۶
تأسیس انجمن ملی تربیت بدنی (خاستگاه سازمان تربیت بدنی کل کشور) در سال ۱۳۱۳
تأسیس استادیوم امجدیه تهران (شهید شیرودی فعلی) در سال ۱۳۱۳ امکان استفادة همگانی از تلفن (در سال ۱۳۰۲ شمسی قراردادی برای احداث خطوط تلفنی زیرزمینی با شرکت زیمنس و هالسکه منعقد شد و سه سال بعد در آبان ماه ۱۳۰۵ شمسی تلفن خودکار جدید بر روی ۲۳۰۰ رشته کابل در مرکز اکباتان آماده بهرهبرداری شد. مرکز تلفن اکباتان در سال ۱۳۱۶ شمسی به ۶۰۰۰ شماره تلفن رسید)
حمایت واقعی از تولید، کار و سرمایة ایرانی (افزایش تعداد شرکتهای صنعتی ایرانی از ۹۳ شرکت در سال۱۳۱۰ به ۱۸۳۵ شرکت در سال ۱۳۲۰)
توسعة صنایع دیگر: ۸ كارخانه چرمسازی، كارخانههای جورابِ كشبافی، كبریت سازی، آهنسازی، ریخته گری، نجاری، كیسه و حریر بافی رشت، بطریسازی، كمپوت و مرباسازی خراسان، كارخانه پنبه اصفهان، كارخانه تهیه تراورس و كارخانه قیر اندود كردن تراورس، كنف، کارخانة تولید صابون و روغنكشی
یکی از نادر ترین عکسهای رضا شاه بزرگ
قشنگ به عکس نگاه کنید شادی و لذت و غرور از وجودش میباره شادی از ساخت قشنگترین پل خاورمیانه و آبادانی وطنش مردی کهدر عرض 16 سال یک بار پوتین از پای او در نیامد پادشاهی که هیچ مدرک و صحبتی از عیش و نوش آن نیست و بجز خدمت به ایرانی و ساخت ایران هیچ چیز براش بیشتز لذت نداشت
براستی رضا شاه بزرگ کورش زمان خود بود مردی بی ادعا پادشاهی خاکی که تمام عمر خودش در جاده ها و راه های کشور گذراند و لحظه ای از خدبت به ایران دریغ نکرد !
بهش فکر کنید
نه پول نفت داشت !
نه سواد دانشگاهی داشت !
نه کاخی درست حسابی داشت !
پادشاهی که غریبانه فقط با تلی خاک ایران از ایران رفت و پیکرش بیجانش به ایران برگشت و در آخر عده ای حیوان مقبره این بزرگمرد را تخریب کردن و بجایش قبر خمینی را آباد کردن !
مهم نیست طرفدار نظام پادشاهی باشی یا نباشی اگر ذره ای عشق به ایران داشته باشی میدونی که بدون این بزرگمرد ما امروز در حد کشورهای داغون منطقه و جهان بودیم
مردان دلیرو شجاع ایران که تا پایان جان جنگید ند. روحشان شاد
به قدری محبوب هست که برخی از شورشیان 57 بخواهند از زندان فراریش دهند ولی فرار با روحیات او سازگار نیست و بی درنگ پیشنهاد فرار را رد می کند..
در جریان دادگاه احمد خمینی او را بابت داشتن مادری روسی اجنبی خطاب می کند و او بی درنگ پاسخ می دهد:
"من از توی عرب ایرانی ترم"
بامداد 22 اسپند 57 بر روی پشت بام مدرسه علوی به دستور خلحالی برای اعدام می برنش، به قدری ابهت دارد که دست شورشیان 57 بر روی ماشه بلرزد، سکوت همه جا را فرا گرفته با چشم های آبیش در چشم قاتلانش نگاه می کند و مصمم خودش فرمان آتش را صادر می کند...
ژنرال چشم آبی ایران سپهبد نادر جهانبانی 37 سال پیش در چنین روزی توسط شورشیان 57 جانش را در راه ایران اهدا کرد..
به ایران سوگند شورشیان 57 را نه می بخشیم نه فراموش می کنیم..
نگرانی دانشجویان از امنیتی شدن دوباره جو دانشگاه
در دو هفته گذشته تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه «تهران» و «علموصنعت» به کمیته انضباطی برای پارهای از توضیحات فراخوانده شدهاند، احضارهایی که بیشتر به صورت تلفنی بوده، در صورتی که مطابق قانون همه احضارهای دانشجویان به کمیتههای انضباطی باید به صورت کتبی انجام شود. دانشجویان این دانشگاهها نگران آن هستند که جو دانشگاه دوباره امنیتی شود و به روزهای پیش از سال ٩٢ باز گردد.
اینها اطلاعاتی است که تنی چند از دانشجویان دانشگاه تهران و علموصنعت در اختیار این رسانه قرار دادند. یکی از دانشجویان دانشگاه علموصنعت درباره نحوه این احضارها میگوید: «در احضار دانشگاه ما حدود صد نفر از خانمها به دلایلی مانند رعایتنکردن حجاب و ۴٠ نفر از آقایان به دلیل سیگارکشیدن در دانشگاه احضار شدهاند. پیش از احضارها خبرهایی حاکی از این اتفاقات به گوش ما میرسید، اما مسئولان کمیته انضباطی و معاونت دانشجویی اعلام کردند نمیگذارند چنین اتفاقی بیفتد که افتاد».
فرید میگوید این احضارها برای دخترها نتیجهاش حکمدادن به ١۵ دانشجو بود، حکم اولیه آنها توبیخ کتبی و درج در پرونده است. فرید تأکید میکند: «پوششها نسبت به گذشته هیچ تغییری نکرده، اما ما فکر میکنیم از هفت ماه قبل که برخی نشریات دانشجویی شروع به فشارآوردن به مسئولان دانشگاه کردند و وضعیت پوششها را بد قلمداد کردند، باید منتظر این اتفاق میماندیم. ما هم فکر میکردیم مانند سال گذشته که احضار ٣۶ نفر از دانشجویان با گفتوگو حل شد، این بار نیز میتوانیم مسائل را با گفتوگو حل کنیم، اما گفتوگو چارهساز نبود».
نگرانی دانشجویان دانشگاه علموصنعت این است که جو دانشگاه دوباره امنیتی شود و به روزهای پیش از سال ٩٢ باز گردد، وضعیتی که دوباره میتواند اثرات مخربی برای موقعیت فرهنگی دانشگاهها داشته باشد
گلاره یکی از دانشجویان دانشگاه علموصنعت است که تلفنی احضار شده و حکم اولیه او منتج به درج در پروندهاش شده، میگوید: «تقریبا یک ماه بود که دانشگاه نرفته بودم و از هیچچیزی خبر نداشتم که تلفنی احضار شدم و پیش از آن نیز هیچ تذکری دریافت نکرده بودم. همه دوستانم هم شاهد هستند که وضعیت پوشش من چه در دانشگاه و چه در خارج آن بسیار ساده است، اما دلیل این احضار و توبیخ و درج در پروندهام را نمیفهمم».
دانشجویان دانشگاه تهران هم وضعی شبیه به دانشجویان علموصنعت دارند، امید یکی از دانشجویان احضارشده دانشگاه تهران، میگوید: «سهشنبه هفته گذشته توسط منشی کمیته انضباطی با ٩ نفر از بچهها تماس گرفته شد و با وجود اصرار بچهها، خودش را هم معرفی نکرد. این منشی اعلام کرد دانشجویان باید روز شنبه ٢٢ اسفند، ساعت ١٠ صبح کمیته انضباطی باشند. ما هم اعلام کردیم این احضارها باید کتبی باشد و کار شما غیرقانونی است که آنها در جواب گفتند تا پایان وقت اداری نامههای کتبی را به دانشکده ارسال میکنیم که این اتفاق نیفتاد. همان شب شورای دانشکده و شورای خوابگاهها درباره این اتفاقها بیانیهای را صادر کرد و اعلام کردیم احضارها غیرقانونی بوده و ما آن را به رسمیت نمیشناسیم و به کمیته انضباطی هم مراجعه نمیکنیم و احضار تلفنی مشروعیت ندارد. فردای این ماجرا شش احضار کتبی به دفتر آموزش رسید. نامهها متعلق به سه نفر از رشته مردمشناسی، دو نفر از پژوهشگری و یک نفر از ارتباطات بود. از این شش احضار کتبی، پنج احضار متعلق به همان ٩ نفری بود که روز گذشته تلفنی احضار شده بودند».
امید افزود: «تصمیم گرفتیم به صورت گروهی به کمیته انضباطی برویم و به این سبک احضارهای گروهی اعتراض کنیم. حدود ١٠ نفر از ما به کمیته انضباطی مراجعه کردیم. دکتر ملی، دبیر کمیته انضباطی، در پاسخ به اعتراض ما اعلام کردند کل احضارها ١١ نفر بوده و هر ١١ نفر از دانشکده علوم اجتماعی بودند. دکتر ملی گفت ما فعلا احضار شش نفر را کتبی کردهایم و آن پنج نفر باقیمانده را هم بهزودی کتبی میکنیم و میفرستیم».
امید میگوید ما اصرار کردیم دلیل این احضار را بیان کنند ولی گفتند اجازه اعلام دلیل این احضارها را به صورت گروهی ندارند. شخصیت آقای ملی به گونهای است که مدام در حال لبخندزدن است و همین خندهها باعث عصبیشدن بچهها شد و چند نفر احضاریهها را پاره کردند و ما هم در حمایت از بچهها احضاریهها را پاره کردیم و گفتیم روز شنبه به کمیته انضباطی رجوع نمیکنیم».
این ماجرا باعث میشود دانشجویان تصمیم بگیرند کمیتهای را که سالها پیش در دانشگاه تهران فعال بوده و کمیته حمایت از احضارشدگان نام داشت دوباره فعال کنند.
امید میگوید نتیجه این فعالشدن بیانیهای است که از طرف شورای صنفی چند دانشگاه منتشر شده و وبلاگ کمیته حمایت از احضارشدگان نیز پس از سالها دوباره راه افتاده است.
در بخشی از بیانیهای که روز پنجشنبه توسط شورای صنفی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، شورای صنفی خوابگاههای دانشگاه تهران، شورای صنفی دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران، شورای صنفی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و شورای صنفی دانشگاه علموصنعت ایران منتشر شده، آمده است: «دانشجویان با حضور عمومی خود در کمیته انضباطی صراحتا اعلام کردند که دوره ایجاد فضای ارعاب از طریق احضارهای گروهی غیرقانونی گذشته است. طی این رخداد شش دانشجویی که مورد احضار کتبی قرار گرفتند نیز مکررا از دبیر کمیته انضباطی درخواست کردند که علت احضارشان و عدم قید آن در احضارنامه کتبی را در حضور جمع دانشجویان بیان کند، اما به این خواسته ایشان با سکوت پاسخ داده شد. با توجه به عدمپاسخگویی دبیر کمیته انضباطی به مطالبه دانشجویان در باب بیان اتهامات دانشجویان احضارشده، تا زمانی که فرایندهای انضباطی به روند شفاف و قانونی خود بازنگردد، دانشجویان احضارشده به این کمیته مراجعه نخواهند کرد». در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: «شایان ذکر است روند این احضارها به دانشگاه تهران محدود نمیشود، در دانشگاه علموصنعت ایران نیز دانشجویان به بهانه پوشش نامناسب به اتاقهای گفتوگوی کمیته انضباطی احضار شدند. صد نفر در عرض یک ماه به این اتاقها احضار شدند و ٣۶ نفر در ماه پیش از آن؛ این اعداد و ارقام نشان میدهد طبق برخوردها، تقریبا همه دانشجویان علموصنعتی متخلف و قانونشکن هستند».
با وجودی که دانشجویان احضار دانشکدهها را مرتبط به هم میدانند، دکتر مجید سرسنگی، معاونت فرهنگی دانشگاه تهران با رد این ادعا توضیحات کاملی را درباره روند احضار دانشجویان به کمیته انضباطی ایراد کرده و اظهار میدارد: «دانشگاه بخشهای مختلفی دارد، یکی از آنها کمیته انضباطی است و کار این کمیته این است که اگر فردی قوانین دانشگاه را زیر پا بگذارد یا تخلفی بکند فرد را احضار میکند، بحث کمیته انضباطی هم مختص دانشجویان نیست، ما هم در زمینه دانشجویان و هم در زمینه اعضای هیأت علمی و هم درمورد کارکنان، کمیتههایی داریم که به تخلفات رسیدگی میکنند. قطعا این مسئلهای نیست که هر کسی در هر جایگاهی جوابگوی تخلفات باشد. نکته دوم اینکه در آموزش عالی برای اینکه کسی از بیرون در دانشگاه دخالت نکند، آییننامههایی مبنی بر رسیدگی به تخلفات در خود دانشگاه وجود دارد؛ بنابراین کمیته انضباطی یکی از ارکان دانشگاه است که براساس قوانین جمهوری اسلامی و قوانین آموزش عالی به وجود آمده».
سرسنگی همچنین با رد این ادعا که احضار دانشجویان به صورت تلفنی صورت گرفته تصریح کرد: «من متأسفم که این دوستان که اسم خودشان را دانشگاهی هم گذاشتهاند، با احساسات دیگران بازی میکنند و با ذکر موارد خلاف باعث میشوند که در ذهن مردم توهم ایجاد شود که کار خلاف انجام شده. پروسهای که انجام شده به این صورت است: کمیته انضباطی وقتی گزارشی مبنی بر تخلف یک دانشجو میگیرد نامهای برای دانشجو تنظیم کرده و آن را به دانشکده مربوطه میفرستد و برای اینکه مطمئن شود این نامه به دست فرد میرسد، (چون براساس قوانین اگر فرد احضار شود و در کمیته حاضر نشود، این کمیته میتواند غیابی به تخلف رسیدگی کند) با دانشجو تماس گرفته و به وی اطلاع میدهند که شما نامهای دریافت کردهاید و باید به اداره آموزش دانشکده مراجعه کرده و نامه را دریافت کنید. پس احضار بههیچعنوان، تلفنی صورت نمیگیرد».
معاون فرهنگی دانشگاه تهران در پاسخ به این سؤال که دلیل قیدنکردن دلیل احضار دانشجویان در نامههای احضار چیست، افزود: «علت این امر هم این است که بخشی از گزارشی که به دست ما میرسد منجر به برائت فرد میشود. یعنی ممکن است من شکایتی از فردی بکنم و این شکایت درست نباشد و ما اگر در نامه این تخلف را قید کنیم و این نامه به دست افراد مختلف افتد ممکن است با آبروی افراد بازی شود. دانشجو بعد از حضور در کمیته انضباطی مجموعه پرونده در اختیارش قرار داده میشود تا وی بداند چه کسی یا چه حوزهای از وی شکایت کردهاند و بتواند جواب خود را بدهد. حالا اگر فرد خودش مایل باشد بعدا علت احضارش را اعلام کند به خودش مربوط است و حق شخصی خودش است؛ اما ما این اجازه را به خودمان نمیدهیم». سرسنگی تصریح کرد: «تفهیم اتهام به این معنی نیست که شما مجرم هستید بلکه به این معناست که کسی از شما شکایت کرده و شما باید ادله خود را مبنی بر برائت ارائه بدهید. بعد از ارائه توضیحات توسط دانشجو کمیته انضباطی تشکیل میشود که متشکل از دو حقوقدان، نماینده دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و نمایندگان دانشجویان و معاونت فرهنگی است».
مدیریت سابق خانه هنرمندان با تأکید بر اینکه همزمانشدن احضار دانشگاهها هیچ ارتباطی به هم ندارد، خاطرنشان کرد: «کمیته انضباطی معمولا هر هفته تشکیل میشود و این بر اساس دستور کار تشکیل میشود. ما در همین فاصلهای که دوستان میفرمایند بیش از ٢٠ پرونده دیگر را هم بررسی کردیم، برخی مربوط به تقلب بوده، برخی شاکی خصوصی داشته و…».
سرسنگی همچنین با اشاره به اینکه کمیته انضباطی هیچوقت در یک سال گذشته یک مورد را هم بر مبنای فعالیت صنفی دانشجویی احضار نکرده، افزود: «اگر چنین مسئلهای در یک سال گذشته در بین دانشجویان پیدا شود من عذرخواهی میکنم و استعفا میدهم». وی همچنین با رد این ادعا که این احضارها ممکن است به دلیل برگزاری انتخابات مجلس باشد، افزود: «معاونت فرهنگی در برگزاری باشکوه انتخابات نقش بسزایی داشت و فکر نمیکنم هیچ دانشگاهی ۵٠ برنامه انتخاباتی را مثل دانشگاه تهران در یک ماه برگزار کرده باشد. ما پس از انتخاباتی که با آرامش برگزار شده و رهبری از آن به یک حرکت چشمگیر و مردمی یاد میکنند چرا باید از دانشجویان زهر چشم بگیریم؟»
معاون فرهنگی دانشگاه تهران در پایان در پاسخ به این سؤال که دلیل صادرنشدن نامه کتبی برای پنج دانشجوی احضارشده چیست، خاطرنشان کرد: «تا زمانی که پرونده دانشجویان کامل نباشد نامه کتبی به دستشان نمیرسد. تا جایی که من میدانم کلا پنج دانشجو احضار شدهاند نه بیشتر و احتمال دارد کسانی هم که احساس کردند پرونده دارند خودشان را در این جریان شریک و دخیل کردند ولی آن چیزی که رسمی است کلا پنج نفر فراخوانده شدهاند تا توضیحات آنها شنیده شود».
اینجا شاه شاهان آرمیده!
شاید از خود بپرسید اینجا کجاست؟اینجا
ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﻟﯿﺚ ﺻﻔﺎﺭﯼ است، ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 200 ﺳﺎﻝ ﺑﺮ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﭼﯿﺮﮔﯽ ﯾﺎﺑﺪ ﻭ میهن
ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﺪ
ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ ﺩﺭ
ﺩﺭﺑﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﺣﻖ
ﻋﺮﺑﯽ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ
ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ 10 ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﺩﺯﻓﻮﻝ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ
ﻭﺿﯿﻌﺖ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻩ ﺩﻝ ﻫﺮ میهن پرستی را به درد می آورد.
نگاهی به خدمات شهبانو فرح پهلوی
فرق ملکه ما با ملکههای کشورهای دیگر زمین تا آسمان است
اصلا قابل مقایسه نیست
درود بی پایان برای این بانوی ایرانی
کارهای اجرایی و مدیریت:
جمعيت بهزيستى و آموزشى فرح پهلوى
بنگاه حمايت مادران و نوزادان
انجمن ملى حمايت از كودكان
كنگره پزشكى رامسر
جمعيت ملى مبارزه با سرطان
جمعيت ملى كمك به جذاميان
جمعيت آسيب ديدگان از سوختگى
سازمان ملى انتقال خون
بنياد ايرانى بهداشت جهانى
مركز طبى كودكان
سازمان نابينايان
بنياد فرهنگ ايران
كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان
انجمن ملى روابط فرهنگى
انجمن فيلارمونيك تهران
انجمن شاهنشاهى فلسفه
مؤسسه آسيائى
گفتگوى تمدن ها
فدراسيون ورزشى كر و لال ها
جشن هنر شيراز
جشن توس
جشن هنرهاى مردمى اصفهان
سازمان ملى فولكور ايران
دانشگاه فارابى
دانشگاه فرح پهلوى
فرهنگستان علوم
سازمان ناشنوايان
انستيتو پاستور
انستيتو تحقيقات دهقانى
شوراي عالى پژوهش هاى علمى
شوراى عالى رفاه اجتماعى
شوراى عالى تندرستى
شوراى عالى شهرسازى
شوراى عالى جهانگردى
شوراى عالى آموزش و پرورش
مکان های ساخته شده به دستور مستقیم یا پیشنهاد شهبانو:
تئاتر شهر تهران
موزه ی هنرهای معاصر تهران
پارک شاهنشاهی (ملت کنونی)
برج شهیاد در میدان شهیاد (که بعدها به آن آزادی گفته شد)
پارک سنگی جمشیدیه
ساختمان کنونی مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات در منطقه نیاوران شهر تهران که در آغاز به عنوان دفتر کار فرح پهلوی ساخته شده بوده است.
تالار رودکی
فرهنگسرای نیاوران
اقدامات در زمینه ی آموزش و پرورش:
تاسیس سازمان های زیر ریاست عالیه
بازدید از دبیرستان ها
تاسیس دانشگاه فرح پهلوی
کانون کارآموزی کشور
سازمان ملی پیش آهنگی
آموزشگاه نابینایان رضا پهلوی
کنش های بانو فرح در راستای رفاه اجتماعی:
جمعیت حمایت کودکان بی سرپرست
فدراسیون ورزشی کر و لالها
شورای عالی شهرسازی
اقدامات فرح دیبا در زمینه ی پزشکی و بهداشت:
گشایش بیستمین کنگره پزشکی رامسر در سال ۱۳۵۰
بازدید از جذام خانه ی بابا باغی
بازدید با پرستاران بیمارستان کرمانشاه
بازدید از پرروشگاهی در کرمان
جمعیت خیریه فرح پهلوی
بنگاه حمایت مادران و نوزادان
انجمن ملی حمایت کودکان
کنگره پزشکی ایران
جمعیت کمک به جذامیان
بنیاد ایرانی بهداشت جهانی
جمعیت ملی مبارزه با سرطان
جمعیت طرفداران مرکز طبی کودکان
کوشش های فرهنگی و هنری
گشایش تالار رودکی
برگذاری جشن هنر شیراز
سازمان ملی فولکلور ایران
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
انجمن ملی روابط فرهنگی
نیاد فرهنگ ایران
تئاتر شهر
موسسه آسیایی دانشگاه پهلوی
انجمن فیلارمونیک تهران
سازمان گفتگوی فرهنگ ها
افتخارها و عنوان ها:
دکترای افتخاری دانشکده هنرهای زیبا,دانشگاه تهران
دکترای افتخاری علوم و هنرهای زیبا,دانشگاه پهلوی شیراز
دکترای افتخاری معماری دانشگاه ملی ایران
عنوان بانوی برجسته جهان در سال 1967
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه آگرا,هندوستان
دکترای افتخاری حقوق ار دانشگاه امرکن واشنگتن
نشان پروانه طلایی از سوی زنان ایتالیا
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه جورج تان
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه مک گیل مونترال کانادا
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه داکار,سنگال
دکترای افتخاری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی,لس آنجلس
روز جهانی زن امسال 109 ساله میشود.
تاريخ روزى از مبارزه مدنی عليه تبعيض بر مبنای جنسیت.
روزی که هنوز در تقویم جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشده و صدور مجوز برای هر حرکت جمعی در این روز با ممانعت شدید امنیتی و پلیسی مواجه خواهد شد.
روزی که در ایران باید یادآور گفتن هرنوع نه به حاکمیتی که در آن سیستم و نظام دیکتاتوری مذهبی و سیستم تئوکراتیک حاکم مطلق است، باشد. در کشوری کە حتی نفس کشیدن عادی هم نوعی مبارزە برای زیستن بە حساب میآید، در کشوری کە روز بە روز آمارهای اعدام، شکنجە، زندان، تجاوز، اعتیاد، سانسورعقیدتی، خودکشی و خودسوزی، اسید پاشی بە صورت زنان، چاقو کشی، فقر و بی کاری، تن فروشی، کلیە فروشی و غیرە رو بە افزایش است و دیگر همە چیز رنگ مرگ را بە خود گرفتە است. ابعاد مبارزه باید بسیار فراگیر شود و به تمام سیاستهای ساختاریی که درصدد حذف و به حاشیه راندن زن است نه گفت.
اگر مبارزه امروزه زنان در جامعه ایران تنها مختص به جنسیت باشد و حرکت مدنی را سنگبنای مبارزه خود قرار دادهند، برای من به عنوان یک کرد که تحت عنوان شهروند درجه دوم از نوع ملیت به حاشیه رانده شدهام و هرگونه حرکتی از سوی حاکمیت ایران امنیتی قلمداد میشود، نوع مبارزه و صدای من متفات است. زیرا ساختاریی که هویت یک انسان را انکار میکند، و حرف از عدم مشروعیت وجودی وی میزند، نمیتواند منجر به مشروعیت حقوقی وی شود.
هر نقطه سیاهی که در زندگی زنان است، در زندگی زنان کرد هم مثل بقیه وجود دارد، با این تفاوت که ستم ملی هم به آن اضافه میشود، برای نمونه زنان کرد نمیتوانند به زبان مادری بیاموزند و یا به خاطر نگاه امنیتی که به این منطقه میشود به عمد توسعه اقتصادی و فرهنگی صورت نپذیرفته و همه این محرومیتها به خاطر آن چیزی است که مردم برای آن تلاش میکنند و آن هویت آنان است.
بنابراین مبارزه ما نباید مختص به بهبود وضعیت حقوق زن کرد در چنین ساختاری باشد، بلکه مبارزه ما گفتن نه به خود این ساختار و تکرار نه به تمام محدودیتها، حذفها و فریبکاریاهای این حاکمیت است. در پایان روز جهانی زن را بر تمام زنان هم میهنم تبریک می گویییم .
همه ملتها سقف آزادی دارند !
.
سقف آزادی رابطهي مستقیم با قامت فکری مردمان دارد، با همت بلند مردمان سقف بلند میشود، در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد سقف آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.
.
وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند، بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله میشوند.
.
آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میکنند. تا اینکه تا کمر خم میشوند و دیگر نمیتوانند قد راست کنند. مردم نیز آزادی شان میشود «یواشکی» و زندگی شان میشود «جهنم»!
هیچ کس بدون پشت و پناه دنبال کلاهبرداری نمی ره همیشه یک دست بلکه چند دست پشت پرده هست
«باید مسوولان و دستاندرکاران پشتپرده پرونده بابک زنجانی محاکمه شوند»
وزیر دادگستری: حرف، شعار، آدرس، شماره حساب دادن و خواستن یعنی کلاهبرداری جدید.
رئیس کمیته پیگیری پرونده بابک زنجانی در مجلس هم معتقد است با اعدام بابک زنجانی و مشخص نشدن نام مسئولانی که به او کمک کرده اند، پول بیتالمال بازگردانده نخواهد شد.
دو روز پس از انتشار خبر صدور حکم اعدام بابک زنجانی، وزیر دادگستری ایران میگوید اگر بابک زنجانی همکاری کند، در حکمش تاثیرگذار است اما به گفته او تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.
مصطفی پورمحمدی اضافه کرد "حرف، شعار، آدرس، شماره حساب دادن و خواستن یعنی کلاهبرداری جدید."
در همین حال، رئیس کمیته پیگیری پرونده بابک زنجانی در مجلس معتقد است با اعدام بابک زنجانی و مشخص نشدن نام مسئولانی که به او کمک کرده اند پول بیتالمال بازگردانده نخواهد شد.
امیرعباس سلطانی که پیش از این خواستار ملاقات با زنجانی در زندان شده بود و هیچگاه به او و دیگر نمایندگان مجلس امکان چنین ملاقاتی داده نشد، معتقد است مهمترین مسئله درخصوص پرونده بابک زنجانی این است که مقامهای دولتی که رانتساز و رانتخوار بودند، همچنان در حاشیه امن قرار دارند و برخوردی با آنها صورت نگرفتهاست.
او تاکید کرد تا زمانی که مسوولان و دستاندرکاران پشتپرده محاکمه نشوند، نمیتوان امیدوار بود که بیتالمال به کشور بازگردانده شود.
آبادانی ایران به دست محمدرضا شاه
شاهنشاه آریامهر در طول دوران سلطنت خود اقداماتی برای ساختن ایران کردند که به طور خلاصه به آنها می پردازیم
تاسیس شرکت هواپیمایی ایران هما_ساخت دهکده ی المپیک و استادیوم صد هزار نفری آریامهر(آزادی)_ به عضویت در آمدن ایران در سازمان ملل متحد_بنیانگذار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی_ ساخت میدان و برج شهیاد به عنوان نماد شهر تهران (برج آزادی) _
تغییر مبدا تاریخ ایران از هجری خورشیدی به آغاز سلطنت کوروش بزرگ_ افزایش سطح قدرت نظامی ارتش ایران به یکی نیرومند ترین قدرت های نظامی جهان_ تاسیس دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف) دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) دانشگاه پلی تکنیک تهران (صنعتی امیر کبیر) دانشگاههای هنر تهران پهلوی شیراز فردوسی مشهد و دانشگاه اصفهان_
تاسیس سپاه بهداشت سپاه دانش و سپاه ترویج و آبادانی_تاسیس اوپک (اتحادیه ی صادر کنندگان نفت) _ تاسیس ساواک_تاسیس زندان اوین و سازمان انرژی اتمی ایـــــران_ برگزاری جشن های 2500 ساله ی شاهنشاهی
چشم انداز محمد رضا پهلوی برای آینده کشور و تبدیل ایران از کشور عقب مانده به کشوری پیشرفته:
طبق برنامههای و پیش بینیهای جامعه ایرانی در آخرین دهه قرن بیستم یا سال ۲۵۵۰ شاهنشاهی یا ۱۳۷۰ خورشیدی پا به دوران تمدن بزرگ خواهد گذاشت با این حساب یک ایرانی، زاده پیش از اسفند ۲۴۷۹ شاهنشاهی یا اسفند ۱۲۹۹ که در یکی از بدبخترین کشورهای دنیا چشم به جهان گشوده در کمتر از نیم قرن در یکی از سعادتمندترین کشورهای جهان زندگی میکند و از دنیا خواهد رفت.
امیر عباس هویدا نخستوزیر ایران در مصاحبهای با روزنامه لوموند فرانسه میگوید: در سال ۱۹۸۵ میلادی یا ۱۳۶۴ خورشیدی درآمد سرانه ایران بیش از ۴۵۰۰ دلار خواهد بود. ایران سالیانه ۲۰ میلیون تن فولاد تولید خواهد کرد. یک میلیون تن آلومینیوم، یک میلیون خودرو (پیکان، آریا، شاهین، شورولت ایران، کادیلاک ایران، هیلمن و کامیونها و اتوبوسها) تولید و صادر میکند و یک میلیون تن کاغذ تولید و صنایع شیمی و پترو شیمی سود سالانهای برابر با هفت میلیارد دلار خواهد داشت.
محمد رضا پهلوی شاهنشاه ایران زمین به ملت خویش تمدن بزرگ را که بر پایه منشور انقلاب شاه و مردم قرار دارد قول میدهد که تا سال۱۹۹۰ میلادی برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی وسطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ (میلادی) را خواهد داشت و ملت ایران تا سال۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفتهای صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود. برنامهای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایهریزی شد تا هدفهای تمدن بزرگ را به انجام برساند.
در کنار برنامه دورنمای اقتصادی و اجتماعی سازمان برنامه و بودجه کشور یک طرح نوسازی و بازسازی ایران تهیه شد. در این طرح ایران به سه محور تقسیم شد. محور مرکزی که شیراز، اصفهان، تهران، تبریز را در برداشت. محور خاوری که چاهبهار را از راه زاهدان، مشهد تا سرخس در بر میگرفت و محور باختری که خرمشهر به سوی مهران، ایلام، کرمانشاه و سنندج به سوی رضاییه را زیر پوشش خود داشت. بودجههای عظیمی برای توسعه تمامی شهرهایی که در راه هر یک از این سه محور قرارداشتند اختصاص داده شد. این طرح برای جلوگیری از مهاجرت بیرویه به تهران و اصفهان پایه ریزی شد و بدین روی کوشش شد که همه مردم ایران از سرویسهای آموزشی، بهداشتی، رفاهی، فرهنگی و ورزشی و غیره همانند سرویسهای پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ ایران برخوردار شوند.
در راه تمدن بزرگ:
محمد رضا شاه پهلوی در کتاب به سوی تمدن بزرگ مینویسد:رساندن ملت ایران به دوران تمدن بزرگ بالاترین آرزوی من است و رهبری کشورم در این راه اساسیترین وظیفهای است که به عنوان مسئول سرنوشت این کشور برای خود قایل هستم. اعتقاد راسخ من این است که اکنون ملت ایران برای نیل به هدف در مسیری صحیح و مطمئن، گام بر میدارد و آنچه برای پیروزی او ضروری است، این است که از یک سو در این مسیر انحرافی حاصل نشود و از سوی دیگر در آهنگ پپمودن آن کُندی یا و قفهای روی ندهد.
هدفی که من برای ملت خودم در نظر گرفتهام، بیگمان هدفی بسیار جاه طلبانه و بلند پروازانهاست. ولی هدفی نیست که نیل بدان برای ملت ایران، با امکانات فراوان مادی و معنوی و با سرمایه سرشار روحی و اخلاقی این ملت ناممکن باشد.
اگر چنین هدفی از حد متعارف بسیار فراتر میرود، به خاطر آن است که تلاش برای نیل به کمال مطلوبی کمتر از آن، اساساً شایسته ملت ما نیست. کارنامه چند هزار سال تاریخ و تمدن ایرانی و نبوغ آفرینندهای که از نخستین صفحه این کارنامه تا به امروز وجه مشخص آن بودهاست، دلیل روشنی بر درستی این باور است که اگر این نیروی آفرینندگی، دوشادوش ارادهای راسخ و پشتکاری استوار به کار افتد، پپروزی ما ملت ایران یک باید تاریخی خواهد بود.
صحبت های پایانی ایشان در مصاحبه با یک خبرنگار آمریکایی:
ایران جایی خواهد رسید که دیگر متکی به صادرات نفت نمی شود به دنبال این هستیم که دنیا را
مجذوب ایران کنیم/ ما به دنبال این هستیم چشم بادامی ها را به ایران بکشانیم ما هستیم و می توانیم
من وقف کشورم هستم چون از این زیباتر چیزی نیست با خودم چیزی به گور نخواهم برد حتی یک دست
لباس هم نمی برم شاید فقط یک تکه کفن همین. می بینید با فلسفه ی زندگی آشنا هستم به اندازه ی کافی هم مایحتاج دنیوی دارم پس تنها چیزی که با خود به گور خواهم برد تـــــــاریــــخ است.
ایران میگوید با تعیین دوباره گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر مخالف است
محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر ایران، اعلام کرد که جمهوری اسلامی با «تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران» مخالف است.
آقای لاریجانی که برای حضور در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل به ژنو رفته است، روز پنجشنبه گفت تصویب قطعنامهای در این شورا برای تمدید مأموریت احمد شهید به گفته او «غیرمنصفانه و سوء استفاده آشکار از مکانیسمهای بینالمللی» خواهد بود.
پنجمین سال مأموریت احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران بزودی پایان مییابد و شورای حقوق بشر در ژنو باید در مورد تمدید این مأموریت تصمیمگیری کند.
مقامهای جمهوری اسلامی همواره با سفر آقای شهید به ایران مخالفت کردهاند.
جای بسی تاسف هست که نمایندههای ما در مجلس این احمقها باشند.
نماینده ارومیه: مجلس جای زنان نیست، سرشان بلا بیاورند آبرویتان میرود
انتشار فیلمی از سخنان نادر قاضیپور نماینده مجلس نهم و منتخب مردم ارومیه در مجلس دهم که حاوی گفتههای توهین آمیز به خصوص نسبت به زنان است، واکنشهایی را در میان فعالان مدنی و فعالان حقوق زنان برانگیخته است.
نادر قاضی پور در سخنان خود که به زبان ترکی بیان میشود زنان را با کره الاغ مقایسه کرده است: «مملکت را به آسانی به دست نیاوردهایم که هر روباه، بچه و کره الاغی را بفرستیم آنجا (مجلس). مجلس جای کره الاغ نیست. مجلس جای بچه ها نیست جای کره الاغ ها نیست جای زنان نیست. جای مردان است. “زنان را” میفرستیدشان “مجلس” سرشان بلا بیاورند آبرویتان برود.»
او از جمله گفته: «مجلس جای سوسول بازی نیست! مردها را به مجلس بفرستید که حداقل کاری هم نکند، آن یکی کار را بتواند بکند!»
او همچنین گفتههای تحقیرآمیز و زنندهای را به زبان آورده که جنسیت زده تلقی میشود: «شما در دوساعت، ۲۰۰ هزار رأی به من دادید که مرا تیز کنید به جان این مسئولین بیافتم. میگویند یک روز پسر بچهای را ختنه میکردند، دختر بچه ای آن طرف داشت گریه میکرد. گفتند تو چرا گریه می کنی؟ گفت: آخر میدانم او را دارند برای من تیز میکنند.»
برخی با نوشتن یاددشتها و کامنتهایی از مجلس شورای اسلامی خواستهاند که اعتبار نامه این نماینده تایید شده از سوی شورای نگهبان را به دقت بررسی کند و در صورت لزوم از ورود چنین اشخاصی به خانه ملت جلوگیری شود.
ماچولند که یک سایت افشاگری و اعتراض به رفتارهای جنسیت زده است هم یک موج ایمیلی با عنوان «نماینده ارومیه، توهین به زنان خیانت در امانت مردم است. رسماً عذرخواهی کنید!» راه انداخته و نوشته است: «نادر قاضی پور نماینده ارومیه در ستاد انتخاباتی خود و پس از پیروزی در انتخابات دوره دهم مجلس، با “کره الاغ” و “روباه” خواندن زنان آنها را شایسته نمایندگی مجلس نمی داند! او حضور زنان را در مجلس “بی فایده” و حتی “خطرناک” تلقی کرده نه تنها آشکارا به زنان توهین میکند بلکه با بیاحترامی و به رسمیت نشناختن اصول و قوانین جمهوری اسلامی در اجازه ورد زنان به مجلس، تنها ساعاتی پس از اعلام پیروزی او در رقابت انتخاباتی به اعتماد مردم و رأی آنان دهنکجی میکند.»
این موج ایمیلی از این نماینده مجلس میخواهد که رسما از گفتههایش عذرخواهی کند.
همچنین خبرگزاری ایسنا نوشته که «جمعیت زنان ایران اسلامی، شاخه ارومیه، در واکنش به این سخنان بیانیهای صادر کرده است.»
مهدی قریشی، امام جمعه ارومیه نیز در خطبههای نماز جمعه از بیادبی و بیتربیتی بعضی که خود را کاندیدا کردهاند گلایه کرده و گفته که «توهین و بیتربیتی شایسته یک جامعه اسلامی نیست.»
به نوشته ایسنا نادر قاضیپور در گفتوگو با روزنامه قانون اظهارات را تکذیب کرده است.
گزارشگران بدون مرز محدودیت اطلاعرسانی در انتخابات ایران را محکوم کرد
گزارشگران بدون مرز باردیگر نقض آزادی اطلاع رسانی را در روند برگزاری انتخابات ایران محکوم کرد و از رئیس جمهور حسن روحانی خواست با اتکا به نتایج خوب انتخابات برای اصلاح طلبان تغییرات جدی را در عرصه آزادی اطلاع رسانی به انجام رساند.
هفتم اسفند ١٣٩۴، بنا بر آمار رسمی بیش از پنجاه و چهار میلیون واجدین شرایط به صندوقهای رأی فراخوانده شدند تا نمایندگان خود را در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان برگزینند. انتخاباتی از پیش بسته و غیر آزاد که بسیاری از نامزدها را شورای نگهبان به دلیل «عدم التزام عملی به اسلام و جمهوری اسلامی و یا ولی فقیه» رد صلاحیت و از شرکت در انتخابات بازداشته بود.
بار دیگر بخش بزرگی از مردم در ایران از روزنه برگزاری انتخاباتی سود جستند تا علیه سیاستهای رسمی رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای رأی دهند. حامیان حسن روحانی حتا اگر اکثریت قاطع را در مجلس شورا بدست نیاورند، اما نتیجه خوبی بدست آوردهاند، که نشانگر خواست مردم برای تغییرات جدی از این میان خواست تضمین آزادیهای بنیادین در ایران است. حسن روحانی و متحدان اصلاحطلب و میانهرو وی هیچ توجیهای برای در زندان نگاه داشتن ۳۷ روزنامهنگار و شهروندخبرنگار زندانی ندارند.
قدرت حاکم تنها به محدود کردن امکان انتخاب برای رایدهندهگان بسنده نمیکند، که با مهار کامل رسانهها هر صدای مخالف را سرکوب میکند. گزارشگران بدون مرز یادآور میشود که دسترسی بدون محدویت به اطلاع رسانی مستقل یکی از بنیانهای هر انتخابات آزاد است و در نبود آن انتخابات نمیتواند شفاف و دمکراتیک تلقی شود.
دو ماه پیش از انتخابات در تاریخ١١ آبان ١٣٩۴ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرکوب پیشگیرانه را با بازداشت روزنامهنگاران، تهدید و سانسور رسانهها آغاز کرد. آفرین چیتساز، ستون نویس روزنامه دولتی ایران، احسان مازندارنی، مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان, سامان صفرزایی همکاری بسیاری از رسانهها و از این میان اندیشهپویا، و عیسی سحرخیز روزنامهنگار مستقل و مدیر مسئول چندین نشریه اصلاحطلب، بازداشت شدند.
در همان روز فرزاد پورمردادی همکار بسیاری از رسانههای از این میان، کرمانشاه پست و نوای وقت در منزل خود در شهر کرمانشاه، بازداشت شد. بهمن دارالشفائی همکار سابق بی بی سی و بسیاری از روزنامههای اصلاحطلب نیز در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۴بازداشت شد که در تاریخ ۴ اسفند با سپردن وثیقه و در انتظار برگزاری دادگاه به شکل موقت آزاد شد.
بنا بر اطلاعات گردآوری شده از سوی گزارشگران بدون مرز همزمان با بازداشتها شمار دیگری از روزنامهنگاران از سوی اطلاعات سپاه احضار و بازجویی و تهدید شدهاند، برخی از آنها نیز مدتی در بازداشت بسر بردهاند.
در این شرایط تنها منبع بدیل دسترسی به اطلاعات برای شهروندان، رسانههای مستقر در خارج از کشور است. این رسانهها نیز از تلاش حکومت برای مهار و یا نهادهای امنیتی برای شیطانسازی و تهدیدشان در امان نیستند.
در دو هفته گذشته ارگانهای مطبوعاتی و شخصیتهای نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی حمله به رسانههای خارجی و از این میان بخش فارسی بی بی سی را شدت بخشیدهاند. در تاریخ ۲۸ بهمن علی خامنهای در سخنرانی خود بار دیگر از این رسانه بعنوان نمونه دخالت « انگلیسیها» در انتخابات و نفوذ دشمن در روند انتخابات نام برد.
رهبر جمهوری اسلامی رسانههای خارج از کشور را متهم به راه انداختن کارزار «بستن راه تندروها» کرد که از سوی کاربران ایرانی به منظور حذف نزدیکان رهبر در انتخابات خبرگان در شبکههای اجتماعی به راه افتاده بود. با آنکه از زمان ریاست جمهوری حسن روحانی در خرداد ١٣٩٢ بخش عمدهای از رسانههای جهانی به زبان فارسی و مستقر در خارج از کشور، پوششی مساعد از اقدامهای دولت ایران دارند، اما رهبر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اطلاع رسانی کنترل نشده را تحمل نمیکنند.
از سه ماه پیش گزارشگران بدون مرز دهها مورد تهدید روزنامهنگاران تبعیدی را که با رسانههای خارجی، رسانههای جهانی به زبان فارسی و یا رسانههای مستقل از جمله رادیو زمانه، رادیو فردا، بی بی سی و .. همکاری میکنند، ثبت کرده است. بسیاری از آنها به شکل مستقیم از سوی نهادهای امنیتی یا رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران همچون فارسنیوز مورد تهدید مستقیم قرار گرفتهاند.
برخی خانوادههای خبرنگاران نیز در ایران احضار و از سوی ماموران وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفتهاند. در جریان این بازجوییهای ماموران امنیتی از برخی خانوادهها خواستهاند که از خبرنگار عضو خانواده خود بخواهند «به همکاری با رسانه دشمن» پایان دهند، و تهدید به احضار و یا بازداشت دیگر اعضای خانواده کردهاند.
بنا بر گفته مسوولان حکومتی صدها خبرنگار خارجی با دریافت مجوز برای پوشش انتخابات به ایران سفر کردهاند. شماری از خبرنگاران خارجی تسهیل دریافت ویزا برای ورود به کشور را تأیید کردهاند اما از کنترل و محدودیتهای ایجاد شده از سوی نهادهای امنیتی و اینکه دریافت ویزا مشروط به همکاری با آژانسهایی خاصی است گلایه کردهاند. این آژانسهای که خدمات متعددی از مترجم تا قرار با مسئولان به خبرنگاران خارجی ارائه میدهند، تحت مهار حکومت قرار دارند.
ایران با ۳۷ روزنامهنگار و شهروند خبرنگار زندانی یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانهای است. این کشور در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ٢٠١۵، از میان ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۳ قرار دارد .
رئیس سازمان زندانها: زندانی سیاسی نداریم و تعداد ناچیزی زندانی امنیتی داریم
رئیس سازمان زندانها با انکار وجود زندانیان سیاسی در کشور ادعا کرده است که تعداد ناچیزی زندانی امنیتی وجود دارند که امنیت کشور را به خطر انداختهاند و اخبار مربوط به اعتصاب غذای زندانیان نیز کذب است.
اصغر جهانگیر گفت: “امروز زندان های ایران از نظر رعایت حقوق زندانیان در سطح بسیار بالایی قرار دارد و نه تنها در منطقه خاورمیانه بی نظیر است بلکه در سطح دنیا نیز کم نظیر است و در راستای ارتقای سطح استاندارد های زندان، رعایت مسائل حقوقی، انسانی و همچنین آموزش، بهداشت و درمان، در اختیار تمامی زندانیان قرار دارد.”
وی در پاسخ به سئوالی در خصوص زندانیان سیاسی گفت: “در کشور ما زندانی سیاسی به تعریفی که در زندان های جهان ارائه می شود وجود ندارد. ما تعداد ناچیزی زندانی امنیتی داریم. یعنی کسانی که امنیت کشور را به خطر انداخته اند و بحث هایی مثل ناامن کردن جامعه، اغتشاش، و مسائل ضد امنیتی را شامل می شود. هر چند آمار این عده از زندانیان بسیار ناچیز است.”
جهانگیر افزود: “بدیهی است که این گروه از زندانیان نیز مانند سایر زندانیان از حقوق کامل برخوردارند و تقریبا همه حقوقی که برای یک شهروند در شرایط عادی فراهم هست برای تمامی زندانیان از جمله زندانیان امنیتی نیز فراهم هست.”
رئیس سازمان زندان ها دسترسی به وکیل، مددکار، پزشک، تلفن، کتابخانه و سیستم آموزشی را از جمله حقوق تثبیت شده در تمام زندان های ایران عنوان کرد.
مشاور رئیس قوه قضاییه همچنین در پاسخ به سئوالی مبنی بر انتشار اخباری در خصوص اعتصاب غذای برخی از زندانیان و عدم دسترسی آنها به وکیل گفت: “عدم دسترسی به وکیل به هیچ وجه درست نیست. این مسئله از حقوق عادی در تمام زندان ها و برای تمامی زندانیان است. آن کسانی که گاها اقدام به اعتصاب غذا می کنند از این موضوع استفاده ابزاری می کنند و عمدتا کسانی هستند که می خواهند از این طریق در فضای رسانه ای قرار بگیرند و از نظر تبلیغی فضایی را برای خود فراهم نمایند.”
وی اضافه کرد: “حدود ۵۰ درصد زندانیان ما را مجرمان موادمخدر تشکیل می دهند و اگر زندانیانی را که به طور غیر مستقیم مرتبط با مواد مخدر هستند به این جمع اضافه کنیم این رقم به حدود ۷۰ درصد خواهد رسید.”
جهانگیر افزود: “از آنجایی که ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر به اروپا قرار دارد، هزینه های زیادی را برای جلوگیری از این ترانزیت متقبل می شود که بخشی از آن وجود زندانیان و آمار آنها است”.
درانتخابات مجلس ششم ، تمام تلاش اصلاح طلبان اين بود كه هاشمى به مجلس نرود. آنقدر ضد هاشمى، تبليغات و افشاگرى كردند كه در نهايت هاشمى با تحقير رتبه ٣٠ تهران را كسب كرد و در آن زمان به آغاسى تهران، مشهور شد. هاشمى از ورود به مجلس انصراف داد و امت هميشه در صحنه هم، بعد اعلام نتايج به رقص و پايكوبى پرداخت.
حالا بعد از ١٦ سال و در انتخابات مجلس دهم، تمام شادى و افتخار آقايون و ملت پيرو در اين است كه هاشمى در سرليست شان هست، و حالا رقص و هوراى بلند براى اول شدن هاشمى و نيامدن حداد عادل به مجلس دهم.
با تاريخچه اى كه از حافظه تاريخى اکثر مردم ایران سراغ دارم، اصلاً متعجب نمي شوم، اگر زمانى حداد عادل، لاريجانى ها و حتى احمدى نژاد و دارو دسته اش در ليست اصلاح طلبان چند سال ديگر (با هر عنوانى؛ ليست اميد، تدبير و ...) قرار بگيرند و باز هم اين مردم دست بزنند و هوراى بلند بكشند!!!
به جای اینکه به ملت خودش خدمت بکنه این دولت زورگو میره به اعراب خدمت میکنه و به هر شهید
از ملت فلسطین پول میده و شکم آنها را سیر می کند . آخه تا کی ملت ایران باید اینقدر بدبختی بکشه
ای ملت ساده حالا هی برید رای بدهید .
دکترای افتخاری علوم و هنرهای زیبا,دانشگاه پهلوی شیراز
دکترای افتخاری معماری دانشگاه ملی ایران
عنوان بانوی برجسته جهان در سال 1967
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه آگرا,هندوستان
دکترای افتخاری حقوق ار دانشگاه امرکن واشنگتن
نشان پروانه طلایی از سوی زنان ایتالیا
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه جورج تان
دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه مک گیل مونترال کانادا
دکترای افتخاری ادبیات و علوم انسانی دانشگاه داکار,سنگال
دکترای افتخاری دانشگاه کالیفرنیای جنوبی,لس آنجلس
روز جهانی زن امسال 109 ساله میشود.
تاريخ روزى از مبارزه مدنی عليه تبعيض بر مبنای جنسیت.
روزی که هنوز در تقویم جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشده و صدور مجوز برای هر حرکت جمعی در این روز با ممانعت شدید امنیتی و پلیسی مواجه خواهد شد.
روزی که در ایران باید یادآور گفتن هرنوع نه به حاکمیتی که در آن سیستم و نظام دیکتاتوری مذهبی و سیستم تئوکراتیک حاکم مطلق است، باشد. در کشوری کە حتی نفس کشیدن عادی هم نوعی مبارزە برای زیستن بە حساب میآید، در کشوری کە روز بە روز آمارهای اعدام، شکنجە، زندان، تجاوز، اعتیاد، سانسورعقیدتی، خودکشی و خودسوزی، اسید پاشی بە صورت زنان، چاقو کشی، فقر و بی کاری، تن فروشی، کلیە فروشی و غیرە رو بە افزایش است و دیگر همە چیز رنگ مرگ را بە خود گرفتە است. ابعاد مبارزه باید بسیار فراگیر شود و به تمام سیاستهای ساختاریی که درصدد حذف و به حاشیه راندن زن است نه گفت.
اگر مبارزه امروزه زنان در جامعه ایران تنها مختص به جنسیت باشد و حرکت مدنی را سنگبنای مبارزه خود قرار دادهند، برای من به عنوان یک کرد که تحت عنوان شهروند درجه دوم از نوع ملیت به حاشیه رانده شدهام و هرگونه حرکتی از سوی حاکمیت ایران امنیتی قلمداد میشود، نوع مبارزه و صدای من متفات است. زیرا ساختاریی که هویت یک انسان را انکار میکند، و حرف از عدم مشروعیت وجودی وی میزند، نمیتواند منجر به مشروعیت حقوقی وی شود.
هر نقطه سیاهی که در زندگی زنان است، در زندگی زنان کرد هم مثل بقیه وجود دارد، با این تفاوت که ستم ملی هم به آن اضافه میشود، برای نمونه زنان کرد نمیتوانند به زبان مادری بیاموزند و یا به خاطر نگاه امنیتی که به این منطقه میشود به عمد توسعه اقتصادی و فرهنگی صورت نپذیرفته و همه این محرومیتها به خاطر آن چیزی است که مردم برای آن تلاش میکنند و آن هویت آنان است.
بنابراین مبارزه ما نباید مختص به بهبود وضعیت حقوق زن کرد در چنین ساختاری باشد، بلکه مبارزه ما گفتن نه به خود این ساختار و تکرار نه به تمام محدودیتها، حذفها و فریبکاریاهای این حاکمیت است. در پایان روز جهانی زن را بر تمام زنان هم میهنم تبریک می گویییم .
همه ملتها سقف آزادی دارند !
.
سقف آزادی رابطهي مستقیم با قامت فکری مردمان دارد، با همت بلند مردمان سقف بلند میشود، در جامعه ای که قامت تفکر و همت مردم کوتاه باشد سقف آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.
.
وقتی سقف آزادی کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند، بعضی از آدمهای بزرگ هم برای بقا آنقدر سرشان را خم می کنند که کوتوله میشوند.
.
آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز میکنند. تا اینکه تا کمر خم میشوند و دیگر نمیتوانند قد راست کنند. مردم نیز آزادی شان میشود «یواشکی» و زندگی شان میشود «جهنم»!
هیچ کس بدون پشت و پناه دنبال کلاهبرداری نمی ره همیشه یک دست بلکه چند دست پشت پرده هست
«باید مسوولان و دستاندرکاران پشتپرده پرونده بابک زنجانی محاکمه شوند»
وزیر دادگستری: حرف، شعار، آدرس، شماره حساب دادن و خواستن یعنی کلاهبرداری جدید.
رئیس کمیته پیگیری پرونده بابک زنجانی در مجلس هم معتقد است با اعدام بابک زنجانی و مشخص نشدن نام مسئولانی که به او کمک کرده اند، پول بیتالمال بازگردانده نخواهد شد.
دو روز پس از انتشار خبر صدور حکم اعدام بابک زنجانی، وزیر دادگستری ایران میگوید اگر بابک زنجانی همکاری کند، در حکمش تاثیرگذار است اما به گفته او تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.
مصطفی پورمحمدی اضافه کرد "حرف، شعار، آدرس، شماره حساب دادن و خواستن یعنی کلاهبرداری جدید."
در همین حال، رئیس کمیته پیگیری پرونده بابک زنجانی در مجلس معتقد است با اعدام بابک زنجانی و مشخص نشدن نام مسئولانی که به او کمک کرده اند پول بیتالمال بازگردانده نخواهد شد.
امیرعباس سلطانی که پیش از این خواستار ملاقات با زنجانی در زندان شده بود و هیچگاه به او و دیگر نمایندگان مجلس امکان چنین ملاقاتی داده نشد، معتقد است مهمترین مسئله درخصوص پرونده بابک زنجانی این است که مقامهای دولتی که رانتساز و رانتخوار بودند، همچنان در حاشیه امن قرار دارند و برخوردی با آنها صورت نگرفتهاست.
او تاکید کرد تا زمانی که مسوولان و دستاندرکاران پشتپرده محاکمه نشوند، نمیتوان امیدوار بود که بیتالمال به کشور بازگردانده شود.
آبادانی ایران به دست محمدرضا شاه
شاهنشاه آریامهر در طول دوران سلطنت خود اقداماتی برای ساختن ایران کردند که به طور خلاصه به آنها می پردازیم
تاسیس شرکت هواپیمایی ایران هما_ساخت دهکده ی المپیک و استادیوم صد هزار نفری آریامهر(آزادی)_ به عضویت در آمدن ایران در سازمان ملل متحد_بنیانگذار سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی_ ساخت میدان و برج شهیاد به عنوان نماد شهر تهران (برج آزادی) _
تغییر مبدا تاریخ ایران از هجری خورشیدی به آغاز سلطنت کوروش بزرگ_ افزایش سطح قدرت نظامی ارتش ایران به یکی نیرومند ترین قدرت های نظامی جهان_ تاسیس دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف) دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) دانشگاه پلی تکنیک تهران (صنعتی امیر کبیر) دانشگاههای هنر تهران پهلوی شیراز فردوسی مشهد و دانشگاه اصفهان_
تاسیس سپاه بهداشت سپاه دانش و سپاه ترویج و آبادانی_تاسیس اوپک (اتحادیه ی صادر کنندگان نفت) _ تاسیس ساواک_تاسیس زندان اوین و سازمان انرژی اتمی ایـــــران_ برگزاری جشن های 2500 ساله ی شاهنشاهی
چشم انداز محمد رضا پهلوی برای آینده کشور و تبدیل ایران از کشور عقب مانده به کشوری پیشرفته:
طبق برنامههای و پیش بینیهای جامعه ایرانی در آخرین دهه قرن بیستم یا سال ۲۵۵۰ شاهنشاهی یا ۱۳۷۰ خورشیدی پا به دوران تمدن بزرگ خواهد گذاشت با این حساب یک ایرانی، زاده پیش از اسفند ۲۴۷۹ شاهنشاهی یا اسفند ۱۲۹۹ که در یکی از بدبخترین کشورهای دنیا چشم به جهان گشوده در کمتر از نیم قرن در یکی از سعادتمندترین کشورهای جهان زندگی میکند و از دنیا خواهد رفت.
امیر عباس هویدا نخستوزیر ایران در مصاحبهای با روزنامه لوموند فرانسه میگوید: در سال ۱۹۸۵ میلادی یا ۱۳۶۴ خورشیدی درآمد سرانه ایران بیش از ۴۵۰۰ دلار خواهد بود. ایران سالیانه ۲۰ میلیون تن فولاد تولید خواهد کرد. یک میلیون تن آلومینیوم، یک میلیون خودرو (پیکان، آریا، شاهین، شورولت ایران، کادیلاک ایران، هیلمن و کامیونها و اتوبوسها) تولید و صادر میکند و یک میلیون تن کاغذ تولید و صنایع شیمی و پترو شیمی سود سالانهای برابر با هفت میلیارد دلار خواهد داشت.
محمد رضا پهلوی شاهنشاه ایران زمین به ملت خویش تمدن بزرگ را که بر پایه منشور انقلاب شاه و مردم قرار دارد قول میدهد که تا سال۱۹۹۰ میلادی برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی وسطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ (میلادی) را خواهد داشت و ملت ایران تا سال۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفتهای صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود. برنامهای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایهریزی شد تا هدفهای تمدن بزرگ را به انجام برساند.
در کنار برنامه دورنمای اقتصادی و اجتماعی سازمان برنامه و بودجه کشور یک طرح نوسازی و بازسازی ایران تهیه شد. در این طرح ایران به سه محور تقسیم شد. محور مرکزی که شیراز، اصفهان، تهران، تبریز را در برداشت. محور خاوری که چاهبهار را از راه زاهدان، مشهد تا سرخس در بر میگرفت و محور باختری که خرمشهر به سوی مهران، ایلام، کرمانشاه و سنندج به سوی رضاییه را زیر پوشش خود داشت. بودجههای عظیمی برای توسعه تمامی شهرهایی که در راه هر یک از این سه محور قرارداشتند اختصاص داده شد. این طرح برای جلوگیری از مهاجرت بیرویه به تهران و اصفهان پایه ریزی شد و بدین روی کوشش شد که همه مردم ایران از سرویسهای آموزشی، بهداشتی، رفاهی، فرهنگی و ورزشی و غیره همانند سرویسهای پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ ایران برخوردار شوند.
در راه تمدن بزرگ:
محمد رضا شاه پهلوی در کتاب به سوی تمدن بزرگ مینویسد:رساندن ملت ایران به دوران تمدن بزرگ بالاترین آرزوی من است و رهبری کشورم در این راه اساسیترین وظیفهای است که به عنوان مسئول سرنوشت این کشور برای خود قایل هستم. اعتقاد راسخ من این است که اکنون ملت ایران برای نیل به هدف در مسیری صحیح و مطمئن، گام بر میدارد و آنچه برای پیروزی او ضروری است، این است که از یک سو در این مسیر انحرافی حاصل نشود و از سوی دیگر در آهنگ پپمودن آن کُندی یا و قفهای روی ندهد.
هدفی که من برای ملت خودم در نظر گرفتهام، بیگمان هدفی بسیار جاه طلبانه و بلند پروازانهاست. ولی هدفی نیست که نیل بدان برای ملت ایران، با امکانات فراوان مادی و معنوی و با سرمایه سرشار روحی و اخلاقی این ملت ناممکن باشد.
اگر چنین هدفی از حد متعارف بسیار فراتر میرود، به خاطر آن است که تلاش برای نیل به کمال مطلوبی کمتر از آن، اساساً شایسته ملت ما نیست. کارنامه چند هزار سال تاریخ و تمدن ایرانی و نبوغ آفرینندهای که از نخستین صفحه این کارنامه تا به امروز وجه مشخص آن بودهاست، دلیل روشنی بر درستی این باور است که اگر این نیروی آفرینندگی، دوشادوش ارادهای راسخ و پشتکاری استوار به کار افتد، پپروزی ما ملت ایران یک باید تاریخی خواهد بود.
صحبت های پایانی ایشان در مصاحبه با یک خبرنگار آمریکایی:
ایران جایی خواهد رسید که دیگر متکی به صادرات نفت نمی شود به دنبال این هستیم که دنیا را
مجذوب ایران کنیم/ ما به دنبال این هستیم چشم بادامی ها را به ایران بکشانیم ما هستیم و می توانیم
من وقف کشورم هستم چون از این زیباتر چیزی نیست با خودم چیزی به گور نخواهم برد حتی یک دست
لباس هم نمی برم شاید فقط یک تکه کفن همین. می بینید با فلسفه ی زندگی آشنا هستم به اندازه ی کافی هم مایحتاج دنیوی دارم پس تنها چیزی که با خود به گور خواهم برد تـــــــاریــــخ است.
ایران میگوید با تعیین دوباره گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر مخالف است
محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر ایران، اعلام کرد که جمهوری اسلامی با «تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران» مخالف است.
آقای لاریجانی که برای حضور در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل به ژنو رفته است، روز پنجشنبه گفت تصویب قطعنامهای در این شورا برای تمدید مأموریت احمد شهید به گفته او «غیرمنصفانه و سوء استفاده آشکار از مکانیسمهای بینالمللی» خواهد بود.
پنجمین سال مأموریت احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران بزودی پایان مییابد و شورای حقوق بشر در ژنو باید در مورد تمدید این مأموریت تصمیمگیری کند.
مقامهای جمهوری اسلامی همواره با سفر آقای شهید به ایران مخالفت کردهاند.
جای بسی تاسف هست که نمایندههای ما در مجلس این احمقها باشند.
نماینده ارومیه: مجلس جای زنان نیست، سرشان بلا بیاورند آبرویتان میرود
انتشار فیلمی از سخنان نادر قاضیپور نماینده مجلس نهم و منتخب مردم ارومیه در مجلس دهم که حاوی گفتههای توهین آمیز به خصوص نسبت به زنان است، واکنشهایی را در میان فعالان مدنی و فعالان حقوق زنان برانگیخته است.
نادر قاضی پور در سخنان خود که به زبان ترکی بیان میشود زنان را با کره الاغ مقایسه کرده است: «مملکت را به آسانی به دست نیاوردهایم که هر روباه، بچه و کره الاغی را بفرستیم آنجا (مجلس). مجلس جای کره الاغ نیست. مجلس جای بچه ها نیست جای کره الاغ ها نیست جای زنان نیست. جای مردان است. “زنان را” میفرستیدشان “مجلس” سرشان بلا بیاورند آبرویتان برود.»
او از جمله گفته: «مجلس جای سوسول بازی نیست! مردها را به مجلس بفرستید که حداقل کاری هم نکند، آن یکی کار را بتواند بکند!»
او همچنین گفتههای تحقیرآمیز و زنندهای را به زبان آورده که جنسیت زده تلقی میشود: «شما در دوساعت، ۲۰۰ هزار رأی به من دادید که مرا تیز کنید به جان این مسئولین بیافتم. میگویند یک روز پسر بچهای را ختنه میکردند، دختر بچه ای آن طرف داشت گریه میکرد. گفتند تو چرا گریه می کنی؟ گفت: آخر میدانم او را دارند برای من تیز میکنند.»
برخی با نوشتن یاددشتها و کامنتهایی از مجلس شورای اسلامی خواستهاند که اعتبار نامه این نماینده تایید شده از سوی شورای نگهبان را به دقت بررسی کند و در صورت لزوم از ورود چنین اشخاصی به خانه ملت جلوگیری شود.
ماچولند که یک سایت افشاگری و اعتراض به رفتارهای جنسیت زده است هم یک موج ایمیلی با عنوان «نماینده ارومیه، توهین به زنان خیانت در امانت مردم است. رسماً عذرخواهی کنید!» راه انداخته و نوشته است: «نادر قاضی پور نماینده ارومیه در ستاد انتخاباتی خود و پس از پیروزی در انتخابات دوره دهم مجلس، با “کره الاغ” و “روباه” خواندن زنان آنها را شایسته نمایندگی مجلس نمی داند! او حضور زنان را در مجلس “بی فایده” و حتی “خطرناک” تلقی کرده نه تنها آشکارا به زنان توهین میکند بلکه با بیاحترامی و به رسمیت نشناختن اصول و قوانین جمهوری اسلامی در اجازه ورد زنان به مجلس، تنها ساعاتی پس از اعلام پیروزی او در رقابت انتخاباتی به اعتماد مردم و رأی آنان دهنکجی میکند.»
این موج ایمیلی از این نماینده مجلس میخواهد که رسما از گفتههایش عذرخواهی کند.
همچنین خبرگزاری ایسنا نوشته که «جمعیت زنان ایران اسلامی، شاخه ارومیه، در واکنش به این سخنان بیانیهای صادر کرده است.»
مهدی قریشی، امام جمعه ارومیه نیز در خطبههای نماز جمعه از بیادبی و بیتربیتی بعضی که خود را کاندیدا کردهاند گلایه کرده و گفته که «توهین و بیتربیتی شایسته یک جامعه اسلامی نیست.»
به نوشته ایسنا نادر قاضیپور در گفتوگو با روزنامه قانون اظهارات را تکذیب کرده است.
گزارشگران بدون مرز محدودیت اطلاعرسانی در انتخابات ایران را محکوم کرد
گزارشگران بدون مرز باردیگر نقض آزادی اطلاع رسانی را در روند برگزاری انتخابات ایران محکوم کرد و از رئیس جمهور حسن روحانی خواست با اتکا به نتایج خوب انتخابات برای اصلاح طلبان تغییرات جدی را در عرصه آزادی اطلاع رسانی به انجام رساند.
هفتم اسفند ١٣٩۴، بنا بر آمار رسمی بیش از پنجاه و چهار میلیون واجدین شرایط به صندوقهای رأی فراخوانده شدند تا نمایندگان خود را در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان برگزینند. انتخاباتی از پیش بسته و غیر آزاد که بسیاری از نامزدها را شورای نگهبان به دلیل «عدم التزام عملی به اسلام و جمهوری اسلامی و یا ولی فقیه» رد صلاحیت و از شرکت در انتخابات بازداشته بود.
بار دیگر بخش بزرگی از مردم در ایران از روزنه برگزاری انتخاباتی سود جستند تا علیه سیاستهای رسمی رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای رأی دهند. حامیان حسن روحانی حتا اگر اکثریت قاطع را در مجلس شورا بدست نیاورند، اما نتیجه خوبی بدست آوردهاند، که نشانگر خواست مردم برای تغییرات جدی از این میان خواست تضمین آزادیهای بنیادین در ایران است. حسن روحانی و متحدان اصلاحطلب و میانهرو وی هیچ توجیهای برای در زندان نگاه داشتن ۳۷ روزنامهنگار و شهروندخبرنگار زندانی ندارند.
قدرت حاکم تنها به محدود کردن امکان انتخاب برای رایدهندهگان بسنده نمیکند، که با مهار کامل رسانهها هر صدای مخالف را سرکوب میکند. گزارشگران بدون مرز یادآور میشود که دسترسی بدون محدویت به اطلاع رسانی مستقل یکی از بنیانهای هر انتخابات آزاد است و در نبود آن انتخابات نمیتواند شفاف و دمکراتیک تلقی شود.
دو ماه پیش از انتخابات در تاریخ١١ آبان ١٣٩۴ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سرکوب پیشگیرانه را با بازداشت روزنامهنگاران، تهدید و سانسور رسانهها آغاز کرد. آفرین چیتساز، ستون نویس روزنامه دولتی ایران، احسان مازندارنی، مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان, سامان صفرزایی همکاری بسیاری از رسانهها و از این میان اندیشهپویا، و عیسی سحرخیز روزنامهنگار مستقل و مدیر مسئول چندین نشریه اصلاحطلب، بازداشت شدند.
در همان روز فرزاد پورمردادی همکار بسیاری از رسانههای از این میان، کرمانشاه پست و نوای وقت در منزل خود در شهر کرمانشاه، بازداشت شد. بهمن دارالشفائی همکار سابق بی بی سی و بسیاری از روزنامههای اصلاحطلب نیز در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۹۴بازداشت شد که در تاریخ ۴ اسفند با سپردن وثیقه و در انتظار برگزاری دادگاه به شکل موقت آزاد شد.
بنا بر اطلاعات گردآوری شده از سوی گزارشگران بدون مرز همزمان با بازداشتها شمار دیگری از روزنامهنگاران از سوی اطلاعات سپاه احضار و بازجویی و تهدید شدهاند، برخی از آنها نیز مدتی در بازداشت بسر بردهاند.
در این شرایط تنها منبع بدیل دسترسی به اطلاعات برای شهروندان، رسانههای مستقر در خارج از کشور است. این رسانهها نیز از تلاش حکومت برای مهار و یا نهادهای امنیتی برای شیطانسازی و تهدیدشان در امان نیستند.
در دو هفته گذشته ارگانهای مطبوعاتی و شخصیتهای نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی حمله به رسانههای خارجی و از این میان بخش فارسی بی بی سی را شدت بخشیدهاند. در تاریخ ۲۸ بهمن علی خامنهای در سخنرانی خود بار دیگر از این رسانه بعنوان نمونه دخالت « انگلیسیها» در انتخابات و نفوذ دشمن در روند انتخابات نام برد.
رهبر جمهوری اسلامی رسانههای خارج از کشور را متهم به راه انداختن کارزار «بستن راه تندروها» کرد که از سوی کاربران ایرانی به منظور حذف نزدیکان رهبر در انتخابات خبرگان در شبکههای اجتماعی به راه افتاده بود. با آنکه از زمان ریاست جمهوری حسن روحانی در خرداد ١٣٩٢ بخش عمدهای از رسانههای جهانی به زبان فارسی و مستقر در خارج از کشور، پوششی مساعد از اقدامهای دولت ایران دارند، اما رهبر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اطلاع رسانی کنترل نشده را تحمل نمیکنند.
از سه ماه پیش گزارشگران بدون مرز دهها مورد تهدید روزنامهنگاران تبعیدی را که با رسانههای خارجی، رسانههای جهانی به زبان فارسی و یا رسانههای مستقل از جمله رادیو زمانه، رادیو فردا، بی بی سی و .. همکاری میکنند، ثبت کرده است. بسیاری از آنها به شکل مستقیم از سوی نهادهای امنیتی یا رسانههای نزدیک به سپاه پاسداران همچون فارسنیوز مورد تهدید مستقیم قرار گرفتهاند.
برخی خانوادههای خبرنگاران نیز در ایران احضار و از سوی ماموران وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفتهاند. در جریان این بازجوییهای ماموران امنیتی از برخی خانوادهها خواستهاند که از خبرنگار عضو خانواده خود بخواهند «به همکاری با رسانه دشمن» پایان دهند، و تهدید به احضار و یا بازداشت دیگر اعضای خانواده کردهاند.
بنا بر گفته مسوولان حکومتی صدها خبرنگار خارجی با دریافت مجوز برای پوشش انتخابات به ایران سفر کردهاند. شماری از خبرنگاران خارجی تسهیل دریافت ویزا برای ورود به کشور را تأیید کردهاند اما از کنترل و محدودیتهای ایجاد شده از سوی نهادهای امنیتی و اینکه دریافت ویزا مشروط به همکاری با آژانسهایی خاصی است گلایه کردهاند. این آژانسهای که خدمات متعددی از مترجم تا قرار با مسئولان به خبرنگاران خارجی ارائه میدهند، تحت مهار حکومت قرار دارند.
ایران با ۳۷ روزنامهنگار و شهروند خبرنگار زندانی یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانهای است. این کشور در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ٢٠١۵، از میان ۱۸۰ کشور در رده ۱۷۳ قرار دارد .
رئیس سازمان زندانها: زندانی سیاسی نداریم و تعداد ناچیزی زندانی امنیتی داریم
رئیس سازمان زندانها با انکار وجود زندانیان سیاسی در کشور ادعا کرده است که تعداد ناچیزی زندانی امنیتی وجود دارند که امنیت کشور را به خطر انداختهاند و اخبار مربوط به اعتصاب غذای زندانیان نیز کذب است.
اصغر جهانگیر گفت: “امروز زندان های ایران از نظر رعایت حقوق زندانیان در سطح بسیار بالایی قرار دارد و نه تنها در منطقه خاورمیانه بی نظیر است بلکه در سطح دنیا نیز کم نظیر است و در راستای ارتقای سطح استاندارد های زندان، رعایت مسائل حقوقی، انسانی و همچنین آموزش، بهداشت و درمان، در اختیار تمامی زندانیان قرار دارد.”
وی در پاسخ به سئوالی در خصوص زندانیان سیاسی گفت: “در کشور ما زندانی سیاسی به تعریفی که در زندان های جهان ارائه می شود وجود ندارد. ما تعداد ناچیزی زندانی امنیتی داریم. یعنی کسانی که امنیت کشور را به خطر انداخته اند و بحث هایی مثل ناامن کردن جامعه، اغتشاش، و مسائل ضد امنیتی را شامل می شود. هر چند آمار این عده از زندانیان بسیار ناچیز است.”
جهانگیر افزود: “بدیهی است که این گروه از زندانیان نیز مانند سایر زندانیان از حقوق کامل برخوردارند و تقریبا همه حقوقی که برای یک شهروند در شرایط عادی فراهم هست برای تمامی زندانیان از جمله زندانیان امنیتی نیز فراهم هست.”
رئیس سازمان زندان ها دسترسی به وکیل، مددکار، پزشک، تلفن، کتابخانه و سیستم آموزشی را از جمله حقوق تثبیت شده در تمام زندان های ایران عنوان کرد.
مشاور رئیس قوه قضاییه همچنین در پاسخ به سئوالی مبنی بر انتشار اخباری در خصوص اعتصاب غذای برخی از زندانیان و عدم دسترسی آنها به وکیل گفت: “عدم دسترسی به وکیل به هیچ وجه درست نیست. این مسئله از حقوق عادی در تمام زندان ها و برای تمامی زندانیان است. آن کسانی که گاها اقدام به اعتصاب غذا می کنند از این موضوع استفاده ابزاری می کنند و عمدتا کسانی هستند که می خواهند از این طریق در فضای رسانه ای قرار بگیرند و از نظر تبلیغی فضایی را برای خود فراهم نمایند.”
وی اضافه کرد: “حدود ۵۰ درصد زندانیان ما را مجرمان موادمخدر تشکیل می دهند و اگر زندانیانی را که به طور غیر مستقیم مرتبط با مواد مخدر هستند به این جمع اضافه کنیم این رقم به حدود ۷۰ درصد خواهد رسید.”
جهانگیر افزود: “از آنجایی که ایران در مسیر ترانزیت مواد مخدر به اروپا قرار دارد، هزینه های زیادی را برای جلوگیری از این ترانزیت متقبل می شود که بخشی از آن وجود زندانیان و آمار آنها است”.
درانتخابات مجلس ششم ، تمام تلاش اصلاح طلبان اين بود كه هاشمى به مجلس نرود. آنقدر ضد هاشمى، تبليغات و افشاگرى كردند كه در نهايت هاشمى با تحقير رتبه ٣٠ تهران را كسب كرد و در آن زمان به آغاسى تهران، مشهور شد. هاشمى از ورود به مجلس انصراف داد و امت هميشه در صحنه هم، بعد اعلام نتايج به رقص و پايكوبى پرداخت.
حالا بعد از ١٦ سال و در انتخابات مجلس دهم، تمام شادى و افتخار آقايون و ملت پيرو در اين است كه هاشمى در سرليست شان هست، و حالا رقص و هوراى بلند براى اول شدن هاشمى و نيامدن حداد عادل به مجلس دهم.
با تاريخچه اى كه از حافظه تاريخى اکثر مردم ایران سراغ دارم، اصلاً متعجب نمي شوم، اگر زمانى حداد عادل، لاريجانى ها و حتى احمدى نژاد و دارو دسته اش در ليست اصلاح طلبان چند سال ديگر (با هر عنوانى؛ ليست اميد، تدبير و ...) قرار بگيرند و باز هم اين مردم دست بزنند و هوراى بلند بكشند!!!
به جای اینکه به ملت خودش خدمت بکنه این دولت زورگو میره به اعراب خدمت میکنه و به هر شهید
از ملت فلسطین پول میده و شکم آنها را سیر می کند . آخه تا کی ملت ایران باید اینقدر بدبختی بکشه
ای ملت ساده حالا هی برید رای بدهید .
چهل و هشت روستای استان لرستان فاقد شبکه آبرسانی هستند
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی لرستان گفت که ۴۸ روستای بالای ۲۰ خانوار استان لرستان فاقد شبکه آبرسانی هستند.
علیرضا کاکاوند افزود: “۲۸۵۱ روستا در سطح استان داریم که ۱۳۵۷ روستا تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب هستند”.
وی اظهار داشت: “برای آبرسانی این روستاها و همچنین بازسازی خطوط انتقال آب به ۹۲۰ میلیارد ریال اعتبار نیاز داریم”.
وی با بیان اینکه در سال جاری تقریباً ۲۷۰ روستای استان آبرسانی شده اند، تصریح کرد: “در سالهای گذشته ۷۵۳ روستا آبرسانی شدهاند که مایل به کنتورگذاری نبودند”.
علیرضا کاکاوند بیان کرد: “در حال حاضر ۳۲ میلیون مترمکعب آب شرب توسط شرکت آب و فاضلاب روستایی استان تولید میشود”.
وی با بیان اینکه متأسفانه در بعضی از نقاط روستایی استان به علت مشکلات فرهنگی که وجود دارد مصرف آب مدیریت نمیشود، اظهار داشت: “از این مقدار آب تولیدی حدود ۲۴ میلیون مترمکعب به فروش میرسد که مابقی آن متأسفانه بدون هیچگونه برنامهای هدر رفته و از دسترس خارج میشود”.
مهندس کاکاوند افزود: “همچنین در برخی روستاها نیز اشتراک کنتور گرفته نشده و این به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است”.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی لرستان افزود: “برای جلوگیری و هدر رفت آب در این شرکت اقدامات اساسی صورت گرفته و با انشعابات غیرمجاز برخورد میشود”.
وی با بیان اینکه همچنین از آبیاری باغات و مزارع با آب شرب جلوگیری به عمل میآید، تصریح کرد: “فرسوده بودن تاسیسات آبرسانی به روستاها از مشکلات این شرکت است، چرا که بیش از ۸۰ درصد آنها عمری بالای ۳۰ سال دارند”.
مرگ، واقعهای است که باید وقوع و چگونگی وقوع آن از سوی مقامات رسمی و با صدور گواهی فوت تایید شود. شهادتهای مکرر خانوادههای زندانیان اعدام شده در دهه ۶۰ ثابت میکند که گواهی فوتهای صادر شده، حاوی اطلاعاتی هستند که واقعیت را جعل میکنند. آنچه در گواهی فوتها آمده است، با اعلام شفاهی وقوع اعدام و یا اخبار منتشر شده در روزنامه دربارۀ اعدام افراد، تناقض دارد.
به عنوان مثال، در برگه فوت علیاصغر ضیغمی که ماموران زندان اوین به خانوادهاش اعلام کرده بودند که در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شده، دلیل مرگ، «فوت» اعلام شده و هیچ نشانی از اعدام در زندان در برگه فوت او نیست.
مینا لبادی، همسر علی اصغر ضیغمی میگوید: «من برگه فوتش را دارم، در آن نوشته "به مرض فوت"، مرده. من باید بدانم این مرض «فوت» چه مرضی بوده که ما از آن خبر نداشتیم و شوهرم به این مرض مرده است.»
علیاصغر ضیغمی، متولد ۱۳۳۱ از اعضای فداییان خلق اکثریت بود که نوروز ۱۳۶۶ بازداشت شد او در تابستان ۱۳۶۷ در حالی که فقط دو ماه تا پایان دوران حبسش باقی مانده بود، اعدام شد.
برگرفته از کتاب «داستان ناتمام»، مادران و خانوادههای خاوران، سه دهه
حمیدرضا یزدانی آزاد نشد
دادستانی و اجرای احکام زندان اوین به حمیدرضا یزدانی گفته اند که اشتباه شده است و او در تاریخ مشخص شده در کامپیوتر زندان آزاد نخواهد شد. این زندانی بنا به برگه قضایی و کامپیوتر زندان قرار بود هفتم اسفند آزاد شود.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک سال از حبس ۵ ساله این زندانی در آبان ماه ۹۳ بخشیده شده بود.
به گفته یکی از نزدیکان، حمید رضا یزدانی اولین بار در ۶ دی ۱۳۹٠، به دلیل «افشا نامه خیلی محرمانه دفتر رهبری مبنی بر اضافه کردن پسوند «امام» در جلوی نام خامنهای در فضا ی مجازی» دستگیر و به زندان منتقل شد.
او که چند ماه پس از این بازداشت، به قید وثیقه ۵۰۰ میلیونی و بطور موقت آزاد شده بود، نهایتا در سال ۹۲ توسط قاضى صلواتى، محاکمه و به اتهام توهین به رهبری، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و افشاء اسناد محرمانه به پنج سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
حمیدرضا یزدانی، روز ۴ خرداد ۹۳، جهت اجرای حکم مجددا دستگیر و به بند ۸ زندان اوین منتقل شد و در آبان سال ۹۳، تخفیف یک ساله از محکومیت ۵ سال و نیم این زندانی، به وی ابلاغ شد.
همچنین برادر آقای یزدانی اوایل تیرماه امسال به دلیل پیشرفت بیماری سرطان فوت کرد و علیرغم درخواست های مکرر این زندانی برای مرخصی جهت آخرین دیدار با برادر، مسئولین زندان با آن موافقت نکردند و نهایتا او با تاخیری ده روزه به مرخصی اعزام شد.
حمیدرضا یزدانی هم اینک در بند هشت زندان اوین نگهداری می شود.
درخواست نوم چامسکی، نئومی کلاین، اَوی لوییس از ترودو برای آزادی زندانیان ایرانی-کانادایی
نوم چامسکی، نئومی کلاین، اَوی لوییس و بیش از ۲۷۰ نفر دیگر از جاستین ترود، نخست وزیر کانادا خواستند برای آزادی زندانیان ایرانی-کانادایی تلاش کند.
بیش از ۲۷۰ تن از اندیشمندان، کنشگران حقوق بشر، هنرمندان، و شهروندان ایرانی و غیر ایرانی نامهای را امضا کردند که در آن از جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا درخواست میشود در مذاکره با دولت ایران، حقوق بشر را مد نظر داشته باشد و بهویژه برای آزادی دو زندانی ایرانی مقیم کانادا، آقایان مصطفی عزیزی و سعید ملکپور تلاش کند. در این نامه بیان شده که چنین تلاشی در راستای شهرت کانادا در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر دیده خواهد شد و از سوی ایرانیان داخل و خارج از کشور مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
در این نامه همچنین به موفقیت مذاکرات دولتهای آمریکا و ایران اشاره شده است که در نتیجه آن چهار زندانی ایرانی-آمریکایی آزادیشان را بهدست آوردند.
دولت کانادا اخیرا به رفع تحریمهایی که بر ایران اعمال شده بود پرداخته و اعلام کرده در حال برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی است. امضاکنندگان نامه از تلاش دولت کانادا در این زمینه استقبال میکنند و باور دارند که برقراری روابط دیپلماتیک باعث افزایش نفوذ دولت کانادا بر ایران خواهد شد. امضاکنندگان از دولت کانادا میخواهند در جریان مذاکرات بین دو کشور برای برقراری روابط دیپلماتیک خواستار بهبود شرایط حقوق بشر در ایران شود. نامه با اشاره به سابقه تاسفآور حقوق بشر در ایران بر این تاکید میکند که این شرایط در دو سال گذشته بهبود نیافته است.
برخی از امضاکنندگان نامه به شرح زیر میباشند:
“مهرداد آریننژاد، پیام اخوان، محمد اولیاییفرد، سهیل پارسا، دوینا پوپسکو، لیلی پورزند، شهرام تابع محمدی، محمد تاجدولتی، رامین جهانبگلو، نوم چامسکی، مهرداد حریری، حسین رئیسی، حسن زرهی، نیاز سلیمی، فرح طاهری، کمال طراوتی، پرستو عزیزی، پال کاپلند، نئومی کلاین، اَوی لوییس، زرین محیالدین، مریم ملکپور، فرشته مولوی، مهردخت هادی”.
رفتید به خاتمی رای دادید که ناطق نوری نشه
بعدش ریختید توی خیابون رقصیدید
رفتید به احمدی نژاد رای دادید که رفسنجانی نشه
بعدش توی خیابون رقصیدید
رفتید کلی رقصیدید تا به کسی که دوران سیاه رو
می گفت طلایی رای دادید تا احمدی نژاد نشه
رفتید به روحانی رای دادید تا جلیلی نشه و باز هم رقصیدید
الان هم می خواید برید به طرف دارهای
رفسنجانی رای بدید تا باز یک شب براشون برقصید
رفتید رای دادید و رای دادید و شبش هم رقصیدید
و این عمر من و شما بود که در این چرخه گذشت.
ترک های کوچک زندگی دیروز شما
امروز شکاف های عمیق شدن.
اختلاف طبقاتی از مازراتی تا کفش کهنه شده
آزادی ندارید که چی بگید
چی بپوشید.
یا چی سوار شید
اینترنت غیر قانونیه
ماهواره غیر قانونیه
اعتیاد توی دوست فامیل و خانواده ات
یارکشی کرده و هر هم روز تیمش قوی تر میشه
خرج زندگیت رو دیگه نداری
قانون خانواده نداری
دیگه ساحل دریا و جنگل و محیط زیست زیبایی برات باقی نمونده
بس
دست نگه دار.
از این چرخه که هم خودت
رو توش سوزندی هم ما رو...
اگر قرار بود با انتخاب من و تو درست
بشه میشد تا الان درست شده بود،،
هم میهنی به نام سیروس خطاب به سید ابراهیم نبوی: آقای نبوی من آدم خیلی باسوادی نیستم ولی شما که خود را در حدی میدانید که مردم ایران را تشویق به شرکت در انتصابات رژیم ولایت فقیه میکنید پس باید بتوانید به نقدها و سوالات من پاسخ روشنی بدید ۱- آیا باید به کسانی که دستشان به خون ملت ایران آلودست رای بدم ؟ چرا باید در در انتصابات حکومتی که مردم خودش و دگر اندیشان رو میکشه یا زندانی میکنه شرکت کنم ؟ در طی ۳۷ سال گذشته رژیم آخوندی چه هاشمی و چه خامنهای چه خمینی و چه اصلاح طلبان حکومتی ... چه دستاوردی برای ملت ایران داشته اند ؟ اگه بخوام جنایتهای رژیم علیه مردم ستمدیده ایران رو براتون بنویسم یه طومار میشه که از حوصله دیگران خارجه . انقلاب شد ارتشیهایی که خمینی رو با هلیکوپتر بردن بهشت زهرا رو پشت بوم تیربارون کردید و کشتید . حتی آخوندهای حکومتی اونزمان رو رو کشتید . در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رفراندومی مجهول و تک گزینهای آری به جمهوری اسلامی و خیر رو به نمایش گذاشتید و نگفتید بین جمهوری اسلامی و چه نوع حکومتی باید مردم انتخاب کنن ؟ در خیابانها به زور سر زنها چادر انداختین و خونه نشین کردید ؟ ترورها شروع شد از بالا تا پایین خیلیهارو کشتید ، رجایی ، بهشتی ، باهنرو .... با شیطنت خمینی در عراق و تحریک صدام و دعوت به شورش از عراق عراق جنگ رو شروع کردید هشت سال ادامه دادید و هی اصرار که راه قدس از کربلا میگذره و اینهمه جوون رو بردید دم تیر که بمیرندو برن بهشت تا به هوریان برسند . در طول جنگ و مخصوصا ۶۷ قتلهای زنجیرهای رو شروع کردید و بیشتر روشنفکران رو در داخل و خارج کشور ترور کردید . سندیکاهای کارگری و همه جنبشهای کارگری رو نابود کردید . سال ۷۸ جنبش دانشجوهارو قتل عام کردید و جوانان مردم رو از پشت بام انداختید پایین و کشتید
گفتید خاتمی و اصلاح طلبا میان مردم رو نجات میدن ولی رییس جمهور اصلاحات با ۲۰ ملیون پشتوانه رای مردمی در جواب مردم گفت من یک تدارکات چی بیش نیستم . اون روزا بازار مرگ بر عالیجنابان سرخپوش داغ بود و اصلاح طلبا سوار بر موج هاشمی ستیزی کلی از مردم رای گرفتن موندگار شدن . رسید به سال ۸۸ و مردم رو تو خیابون تیکه تیکه کردید و با ماشین از روی اونا رد شدید و با گلوله زدید تو سینه ندا آقا سلطانها سهراب اعرابی و ... پسر کروبی رو بردید شیشه نوشابه کردید تو .... خواهرزاده میرحسین کشتید تو کهریزک لباسای مردم رو کندید و بدون لباس بین یه مشت قاتل و بزهکار ولشون کردید بعضیهاشون مردن بعضیها دیگه مثل آدم معمولی نیستن و روانی شدن تازه به دکتر کهریزک هم رحم نکردن . حالا راستی جرمشون چی بود ؟ من که حافظه خوبی ندارم میگن دعوا سر کوپن قندو شکر بوده ! بعدش دیدید احمدی نژاد مهره سپاه از آب در اومد و داره همتونو قلع و قمع میکنه یهو مثل آفتاب پرست رنگ عوض کردید و هاشمی شد پدر معنوی جبهه اصلاحات ! آقای نبوی فرق بین قاتلین مردم در چیه ؟ هاشمی کشت ری شهری کشت ، محمدیان کشت ، خامنهای کشت و ... عجب حکومت انسان گرایی داریم ! جونهای مارو تو خیابون میکشن بعد میگن بیایید به ما رای بدید ! زنها رو به جرم بد حجابی میگیرن و بازداشت میکنن و میگن بیایید به ما رای بدید . ملیاردها دلار اختلاص میکنین و از فرودگاه امام از گیت دولتی فرار میکنن میرن کانادا ولی بیایین به ما رای بدین ! همتون رعیت بدبختیدو بمیرید از فقر و گشنگی ولی بیان به ما رای بدید ! دخترارو میفروشم به کشورهای حوضه خلیجه فارس بیغیرتها بیایید به ما رای بدید ! دکل نفتی گم میشه چند ملیارد پولشه ما خوردیم ملت بسوزه اونجاتون ولی بیایید به رای بدید ! هر کی حرف بزنه جاش اوینه پیش عالیجناب هالو و بقیه ولی بیایین به ما رای بدید ! تریلی تریلی هرویین و شیشه و کراک وارد میکنیم و میدیم دستتون بکشید و داغون شید ولی بیایید به ما رای بدید ! ماشین ۲ ملیونی رو میفروشیم بهتون ۲۰ ملیون سوار شید تو جادهها بمیرید ولی بیایید به ما رای بدید ! خیلی چیزا جا موندو ننوشتم ولی در باور شخصی خود فکر میکنم من به عنوان یک شهروند ایرانی لیاقت و استحقاق داشتن یک زندگی انسانی و معمولی رو داشته باشم .
زندگی که رژیم ولایت فقیه و عواملش نتونستن برای مردم ایران فراهم کنن . فکر میکنم شما و همفکرانتون و تمامی عوامل جمهوری اسلامی در خارج و داخل ایران ۳۷ سال وقت داشتید که این مملکت رو بسازید ولی حقیقت اینه که حکومت ایدولوژیک جمهوری اسلامی به سرکردگی دموکراتهای آمریکا ؛ حمایت بینظیرملکه انگلستان ، چین و مخصوصا جناب پوتین و اتحادیه اروپا تا امروز سرپا نگه داشته شده تا در جهت تامین منافع کشورهای شرقی و غربی کار کنه نه در جهت منافع ملی مردم ایران . دیگه راجع به لبنان و فلسطین و بحرین و سوریه حرف نمیزنم اونم طلبت
***
لازم به ذکر است ابراهیم نبوی همان فردی است که با طرح اسب تروا، جوانان را به دام بسیجیها انداخت.
نبوی از نزدیکان لاجوردی معروف به جلاد اوین و یکی از معاونان وزارت کشور در سال ۱۳۶۷ بود؛ نبوی در پاسخ به سایت سپیده دم حضور خود در تصویری در کنار لاجوردی را انکار کرده اما با افتخار به حمایت از حامی هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و محمد خاتمی اعتراف نموده و در مقطعی نیز پیشنهاد حمایت از محمود احمدینژاد برای ضربه به خامنه ای را مطرح نمود: اگر می شه از اشتباه افرادی که جنایت هم کردند گذشت، چرا نمی شه از اشتباه احمدی نژاد اگر واقعا تصمیم بگیره در کنار مردم باشه و مقابل دیکتاتوری بایسته نمی شه گذشت؟
شلاق، جریمه و حبس برای یک کارگردان؛ حکم تجدیدنظر کیوان کریمی صادر شد
شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، کیوان کریمی را به ۲۲۳ ضربه شلاق، ۲۰ میلیون تومان جریمه، یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم کرد. این حکم روز شنبه به وکیل این فیلمساز ابلاغ شده است.
کیوان کریمی مهرماه امسال از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۲۳ ضربه شلاق محکوم شده بود.
اتهامات کیوان کریمی تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات و رابطه نامشروع از طریق روبوسی و دست دادن با نامحرم عنوان شده است.
به گفته یک منبع مطلع مستند اتهام توهین به مقدسات یکی از ساختههای این کارگردان به نام نوشتن بر شهر است که هیچ گاه اکران و منتشر نشده است.
انجمن ملی عوامل سینما و تلویزیون ایتالیا، کانون نویسندگان ایران و ۱۳۷ کارگردان ایرانی از جمله گروه هایی بودند که طی نامه ها و بیانیه هایی به حکم بدوی صادره علیه این دادگاه اعتراض کرده بودند.
انجمن جهانی قلم در امریکا ، لندن و کانادا نیز با فراخوان کمپینی در دفاع از کیوان کریمی از همه هنرمندان خواسته بود تا با نوشتن نامه و درخواست به مقامات ایران خواهان تغیر حکم وی در دادگاه تجدید نظر شوند. از سویی دیگر جشنواره فیلم پونتا د ویستا در اسپانیا با ساخت فیلمی به نام ” کلمه ، شلاق” با مشارکت ۲۲۳ فیلساز نامدار به شکل نمادین به حکم ۲۲۳ ضربه شلاق کریمی اعتراض کرده است. در این فیلم هر کارگردان با گفتن یک واژه انتخابی با کریمی ابراز همدردی کردهاند.
کیوان کریمی اواخر مهر ماه سال ۱۳۹۲ بازداشت شد و پس از حدود دو هفته به قید وثیقه آزاد شد.
کشووقتی بی قانون باشه هر کس برای خودش قانون وضع می کنه
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی لرستان گفت که ۴۸ روستای بالای ۲۰ خانوار استان لرستان فاقد شبکه آبرسانی هستند.
علیرضا کاکاوند افزود: “۲۸۵۱ روستا در سطح استان داریم که ۱۳۵۷ روستا تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب هستند”.
وی اظهار داشت: “برای آبرسانی این روستاها و همچنین بازسازی خطوط انتقال آب به ۹۲۰ میلیارد ریال اعتبار نیاز داریم”.
وی با بیان اینکه در سال جاری تقریباً ۲۷۰ روستای استان آبرسانی شده اند، تصریح کرد: “در سالهای گذشته ۷۵۳ روستا آبرسانی شدهاند که مایل به کنتورگذاری نبودند”.
علیرضا کاکاوند بیان کرد: “در حال حاضر ۳۲ میلیون مترمکعب آب شرب توسط شرکت آب و فاضلاب روستایی استان تولید میشود”.
وی با بیان اینکه متأسفانه در بعضی از نقاط روستایی استان به علت مشکلات فرهنگی که وجود دارد مصرف آب مدیریت نمیشود، اظهار داشت: “از این مقدار آب تولیدی حدود ۲۴ میلیون مترمکعب به فروش میرسد که مابقی آن متأسفانه بدون هیچگونه برنامهای هدر رفته و از دسترس خارج میشود”.
مهندس کاکاوند افزود: “همچنین در برخی روستاها نیز اشتراک کنتور گرفته نشده و این به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است”.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب روستایی لرستان افزود: “برای جلوگیری و هدر رفت آب در این شرکت اقدامات اساسی صورت گرفته و با انشعابات غیرمجاز برخورد میشود”.
وی با بیان اینکه همچنین از آبیاری باغات و مزارع با آب شرب جلوگیری به عمل میآید، تصریح کرد: “فرسوده بودن تاسیسات آبرسانی به روستاها از مشکلات این شرکت است، چرا که بیش از ۸۰ درصد آنها عمری بالای ۳۰ سال دارند”.
مرگ، واقعهای است که باید وقوع و چگونگی وقوع آن از سوی مقامات رسمی و با صدور گواهی فوت تایید شود. شهادتهای مکرر خانوادههای زندانیان اعدام شده در دهه ۶۰ ثابت میکند که گواهی فوتهای صادر شده، حاوی اطلاعاتی هستند که واقعیت را جعل میکنند. آنچه در گواهی فوتها آمده است، با اعلام شفاهی وقوع اعدام و یا اخبار منتشر شده در روزنامه دربارۀ اعدام افراد، تناقض دارد.
به عنوان مثال، در برگه فوت علیاصغر ضیغمی که ماموران زندان اوین به خانوادهاش اعلام کرده بودند که در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شده، دلیل مرگ، «فوت» اعلام شده و هیچ نشانی از اعدام در زندان در برگه فوت او نیست.
مینا لبادی، همسر علی اصغر ضیغمی میگوید: «من برگه فوتش را دارم، در آن نوشته "به مرض فوت"، مرده. من باید بدانم این مرض «فوت» چه مرضی بوده که ما از آن خبر نداشتیم و شوهرم به این مرض مرده است.»
علیاصغر ضیغمی، متولد ۱۳۳۱ از اعضای فداییان خلق اکثریت بود که نوروز ۱۳۶۶ بازداشت شد او در تابستان ۱۳۶۷ در حالی که فقط دو ماه تا پایان دوران حبسش باقی مانده بود، اعدام شد.
برگرفته از کتاب «داستان ناتمام»، مادران و خانوادههای خاوران، سه دهه
حمیدرضا یزدانی آزاد نشد
دادستانی و اجرای احکام زندان اوین به حمیدرضا یزدانی گفته اند که اشتباه شده است و او در تاریخ مشخص شده در کامپیوتر زندان آزاد نخواهد شد. این زندانی بنا به برگه قضایی و کامپیوتر زندان قرار بود هفتم اسفند آزاد شود.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، یک سال از حبس ۵ ساله این زندانی در آبان ماه ۹۳ بخشیده شده بود.
به گفته یکی از نزدیکان، حمید رضا یزدانی اولین بار در ۶ دی ۱۳۹٠، به دلیل «افشا نامه خیلی محرمانه دفتر رهبری مبنی بر اضافه کردن پسوند «امام» در جلوی نام خامنهای در فضا ی مجازی» دستگیر و به زندان منتقل شد.
او که چند ماه پس از این بازداشت، به قید وثیقه ۵۰۰ میلیونی و بطور موقت آزاد شده بود، نهایتا در سال ۹۲ توسط قاضى صلواتى، محاکمه و به اتهام توهین به رهبری، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و افشاء اسناد محرمانه به پنج سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
حمیدرضا یزدانی، روز ۴ خرداد ۹۳، جهت اجرای حکم مجددا دستگیر و به بند ۸ زندان اوین منتقل شد و در آبان سال ۹۳، تخفیف یک ساله از محکومیت ۵ سال و نیم این زندانی، به وی ابلاغ شد.
همچنین برادر آقای یزدانی اوایل تیرماه امسال به دلیل پیشرفت بیماری سرطان فوت کرد و علیرغم درخواست های مکرر این زندانی برای مرخصی جهت آخرین دیدار با برادر، مسئولین زندان با آن موافقت نکردند و نهایتا او با تاخیری ده روزه به مرخصی اعزام شد.
حمیدرضا یزدانی هم اینک در بند هشت زندان اوین نگهداری می شود.
درخواست نوم چامسکی، نئومی کلاین، اَوی لوییس از ترودو برای آزادی زندانیان ایرانی-کانادایی
نوم چامسکی، نئومی کلاین، اَوی لوییس و بیش از ۲۷۰ نفر دیگر از جاستین ترود، نخست وزیر کانادا خواستند برای آزادی زندانیان ایرانی-کانادایی تلاش کند.
بیش از ۲۷۰ تن از اندیشمندان، کنشگران حقوق بشر، هنرمندان، و شهروندان ایرانی و غیر ایرانی نامهای را امضا کردند که در آن از جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا درخواست میشود در مذاکره با دولت ایران، حقوق بشر را مد نظر داشته باشد و بهویژه برای آزادی دو زندانی ایرانی مقیم کانادا، آقایان مصطفی عزیزی و سعید ملکپور تلاش کند. در این نامه بیان شده که چنین تلاشی در راستای شهرت کانادا در دفاع از دموکراسی و حقوق بشر دیده خواهد شد و از سوی ایرانیان داخل و خارج از کشور مورد استقبال قرار خواهد گرفت.
در این نامه همچنین به موفقیت مذاکرات دولتهای آمریکا و ایران اشاره شده است که در نتیجه آن چهار زندانی ایرانی-آمریکایی آزادیشان را بهدست آوردند.
دولت کانادا اخیرا به رفع تحریمهایی که بر ایران اعمال شده بود پرداخته و اعلام کرده در حال برقراری روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی است. امضاکنندگان نامه از تلاش دولت کانادا در این زمینه استقبال میکنند و باور دارند که برقراری روابط دیپلماتیک باعث افزایش نفوذ دولت کانادا بر ایران خواهد شد. امضاکنندگان از دولت کانادا میخواهند در جریان مذاکرات بین دو کشور برای برقراری روابط دیپلماتیک خواستار بهبود شرایط حقوق بشر در ایران شود. نامه با اشاره به سابقه تاسفآور حقوق بشر در ایران بر این تاکید میکند که این شرایط در دو سال گذشته بهبود نیافته است.
برخی از امضاکنندگان نامه به شرح زیر میباشند:
“مهرداد آریننژاد، پیام اخوان، محمد اولیاییفرد، سهیل پارسا، دوینا پوپسکو، لیلی پورزند، شهرام تابع محمدی، محمد تاجدولتی، رامین جهانبگلو، نوم چامسکی، مهرداد حریری، حسین رئیسی، حسن زرهی، نیاز سلیمی، فرح طاهری، کمال طراوتی، پرستو عزیزی، پال کاپلند، نئومی کلاین، اَوی لوییس، زرین محیالدین، مریم ملکپور، فرشته مولوی، مهردخت هادی”.
رفتید به خاتمی رای دادید که ناطق نوری نشه
بعدش ریختید توی خیابون رقصیدید
رفتید به احمدی نژاد رای دادید که رفسنجانی نشه
بعدش توی خیابون رقصیدید
رفتید کلی رقصیدید تا به کسی که دوران سیاه رو
می گفت طلایی رای دادید تا احمدی نژاد نشه
رفتید به روحانی رای دادید تا جلیلی نشه و باز هم رقصیدید
الان هم می خواید برید به طرف دارهای
رفسنجانی رای بدید تا باز یک شب براشون برقصید
رفتید رای دادید و رای دادید و شبش هم رقصیدید
و این عمر من و شما بود که در این چرخه گذشت.
ترک های کوچک زندگی دیروز شما
امروز شکاف های عمیق شدن.
اختلاف طبقاتی از مازراتی تا کفش کهنه شده
آزادی ندارید که چی بگید
چی بپوشید.
یا چی سوار شید
اینترنت غیر قانونیه
ماهواره غیر قانونیه
اعتیاد توی دوست فامیل و خانواده ات
یارکشی کرده و هر هم روز تیمش قوی تر میشه
خرج زندگیت رو دیگه نداری
قانون خانواده نداری
دیگه ساحل دریا و جنگل و محیط زیست زیبایی برات باقی نمونده
بس
دست نگه دار.
از این چرخه که هم خودت
رو توش سوزندی هم ما رو...
اگر قرار بود با انتخاب من و تو درست
بشه میشد تا الان درست شده بود،،
هم میهنی به نام سیروس خطاب به سید ابراهیم نبوی: آقای نبوی من آدم خیلی باسوادی نیستم ولی شما که خود را در حدی میدانید که مردم ایران را تشویق به شرکت در انتصابات رژیم ولایت فقیه میکنید پس باید بتوانید به نقدها و سوالات من پاسخ روشنی بدید ۱- آیا باید به کسانی که دستشان به خون ملت ایران آلودست رای بدم ؟ چرا باید در در انتصابات حکومتی که مردم خودش و دگر اندیشان رو میکشه یا زندانی میکنه شرکت کنم ؟ در طی ۳۷ سال گذشته رژیم آخوندی چه هاشمی و چه خامنهای چه خمینی و چه اصلاح طلبان حکومتی ... چه دستاوردی برای ملت ایران داشته اند ؟ اگه بخوام جنایتهای رژیم علیه مردم ستمدیده ایران رو براتون بنویسم یه طومار میشه که از حوصله دیگران خارجه . انقلاب شد ارتشیهایی که خمینی رو با هلیکوپتر بردن بهشت زهرا رو پشت بوم تیربارون کردید و کشتید . حتی آخوندهای حکومتی اونزمان رو رو کشتید . در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ رفراندومی مجهول و تک گزینهای آری به جمهوری اسلامی و خیر رو به نمایش گذاشتید و نگفتید بین جمهوری اسلامی و چه نوع حکومتی باید مردم انتخاب کنن ؟ در خیابانها به زور سر زنها چادر انداختین و خونه نشین کردید ؟ ترورها شروع شد از بالا تا پایین خیلیهارو کشتید ، رجایی ، بهشتی ، باهنرو .... با شیطنت خمینی در عراق و تحریک صدام و دعوت به شورش از عراق عراق جنگ رو شروع کردید هشت سال ادامه دادید و هی اصرار که راه قدس از کربلا میگذره و اینهمه جوون رو بردید دم تیر که بمیرندو برن بهشت تا به هوریان برسند . در طول جنگ و مخصوصا ۶۷ قتلهای زنجیرهای رو شروع کردید و بیشتر روشنفکران رو در داخل و خارج کشور ترور کردید . سندیکاهای کارگری و همه جنبشهای کارگری رو نابود کردید . سال ۷۸ جنبش دانشجوهارو قتل عام کردید و جوانان مردم رو از پشت بام انداختید پایین و کشتید
گفتید خاتمی و اصلاح طلبا میان مردم رو نجات میدن ولی رییس جمهور اصلاحات با ۲۰ ملیون پشتوانه رای مردمی در جواب مردم گفت من یک تدارکات چی بیش نیستم . اون روزا بازار مرگ بر عالیجنابان سرخپوش داغ بود و اصلاح طلبا سوار بر موج هاشمی ستیزی کلی از مردم رای گرفتن موندگار شدن . رسید به سال ۸۸ و مردم رو تو خیابون تیکه تیکه کردید و با ماشین از روی اونا رد شدید و با گلوله زدید تو سینه ندا آقا سلطانها سهراب اعرابی و ... پسر کروبی رو بردید شیشه نوشابه کردید تو .... خواهرزاده میرحسین کشتید تو کهریزک لباسای مردم رو کندید و بدون لباس بین یه مشت قاتل و بزهکار ولشون کردید بعضیهاشون مردن بعضیها دیگه مثل آدم معمولی نیستن و روانی شدن تازه به دکتر کهریزک هم رحم نکردن . حالا راستی جرمشون چی بود ؟ من که حافظه خوبی ندارم میگن دعوا سر کوپن قندو شکر بوده ! بعدش دیدید احمدی نژاد مهره سپاه از آب در اومد و داره همتونو قلع و قمع میکنه یهو مثل آفتاب پرست رنگ عوض کردید و هاشمی شد پدر معنوی جبهه اصلاحات ! آقای نبوی فرق بین قاتلین مردم در چیه ؟ هاشمی کشت ری شهری کشت ، محمدیان کشت ، خامنهای کشت و ... عجب حکومت انسان گرایی داریم ! جونهای مارو تو خیابون میکشن بعد میگن بیایید به ما رای بدید ! زنها رو به جرم بد حجابی میگیرن و بازداشت میکنن و میگن بیایید به ما رای بدید . ملیاردها دلار اختلاص میکنین و از فرودگاه امام از گیت دولتی فرار میکنن میرن کانادا ولی بیایین به ما رای بدین ! همتون رعیت بدبختیدو بمیرید از فقر و گشنگی ولی بیان به ما رای بدید ! دخترارو میفروشم به کشورهای حوضه خلیجه فارس بیغیرتها بیایید به ما رای بدید ! دکل نفتی گم میشه چند ملیارد پولشه ما خوردیم ملت بسوزه اونجاتون ولی بیایید به رای بدید ! هر کی حرف بزنه جاش اوینه پیش عالیجناب هالو و بقیه ولی بیایین به ما رای بدید ! تریلی تریلی هرویین و شیشه و کراک وارد میکنیم و میدیم دستتون بکشید و داغون شید ولی بیایید به ما رای بدید ! ماشین ۲ ملیونی رو میفروشیم بهتون ۲۰ ملیون سوار شید تو جادهها بمیرید ولی بیایید به ما رای بدید ! خیلی چیزا جا موندو ننوشتم ولی در باور شخصی خود فکر میکنم من به عنوان یک شهروند ایرانی لیاقت و استحقاق داشتن یک زندگی انسانی و معمولی رو داشته باشم .
زندگی که رژیم ولایت فقیه و عواملش نتونستن برای مردم ایران فراهم کنن . فکر میکنم شما و همفکرانتون و تمامی عوامل جمهوری اسلامی در خارج و داخل ایران ۳۷ سال وقت داشتید که این مملکت رو بسازید ولی حقیقت اینه که حکومت ایدولوژیک جمهوری اسلامی به سرکردگی دموکراتهای آمریکا ؛ حمایت بینظیرملکه انگلستان ، چین و مخصوصا جناب پوتین و اتحادیه اروپا تا امروز سرپا نگه داشته شده تا در جهت تامین منافع کشورهای شرقی و غربی کار کنه نه در جهت منافع ملی مردم ایران . دیگه راجع به لبنان و فلسطین و بحرین و سوریه حرف نمیزنم اونم طلبت
***
لازم به ذکر است ابراهیم نبوی همان فردی است که با طرح اسب تروا، جوانان را به دام بسیجیها انداخت.
نبوی از نزدیکان لاجوردی معروف به جلاد اوین و یکی از معاونان وزارت کشور در سال ۱۳۶۷ بود؛ نبوی در پاسخ به سایت سپیده دم حضور خود در تصویری در کنار لاجوردی را انکار کرده اما با افتخار به حمایت از حامی هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و محمد خاتمی اعتراف نموده و در مقطعی نیز پیشنهاد حمایت از محمود احمدینژاد برای ضربه به خامنه ای را مطرح نمود: اگر می شه از اشتباه افرادی که جنایت هم کردند گذشت، چرا نمی شه از اشتباه احمدی نژاد اگر واقعا تصمیم بگیره در کنار مردم باشه و مقابل دیکتاتوری بایسته نمی شه گذشت؟
شلاق، جریمه و حبس برای یک کارگردان؛ حکم تجدیدنظر کیوان کریمی صادر شد
شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، کیوان کریمی را به ۲۲۳ ضربه شلاق، ۲۰ میلیون تومان جریمه، یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم کرد. این حکم روز شنبه به وکیل این فیلمساز ابلاغ شده است.
کیوان کریمی مهرماه امسال از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۶ سال حبس تعزیری و ۲۲۳ ضربه شلاق محکوم شده بود.
اتهامات کیوان کریمی تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات و رابطه نامشروع از طریق روبوسی و دست دادن با نامحرم عنوان شده است.
به گفته یک منبع مطلع مستند اتهام توهین به مقدسات یکی از ساختههای این کارگردان به نام نوشتن بر شهر است که هیچ گاه اکران و منتشر نشده است.
انجمن ملی عوامل سینما و تلویزیون ایتالیا، کانون نویسندگان ایران و ۱۳۷ کارگردان ایرانی از جمله گروه هایی بودند که طی نامه ها و بیانیه هایی به حکم بدوی صادره علیه این دادگاه اعتراض کرده بودند.
انجمن جهانی قلم در امریکا ، لندن و کانادا نیز با فراخوان کمپینی در دفاع از کیوان کریمی از همه هنرمندان خواسته بود تا با نوشتن نامه و درخواست به مقامات ایران خواهان تغیر حکم وی در دادگاه تجدید نظر شوند. از سویی دیگر جشنواره فیلم پونتا د ویستا در اسپانیا با ساخت فیلمی به نام ” کلمه ، شلاق” با مشارکت ۲۲۳ فیلساز نامدار به شکل نمادین به حکم ۲۲۳ ضربه شلاق کریمی اعتراض کرده است. در این فیلم هر کارگردان با گفتن یک واژه انتخابی با کریمی ابراز همدردی کردهاند.
کیوان کریمی اواخر مهر ماه سال ۱۳۹۲ بازداشت شد و پس از حدود دو هفته به قید وثیقه آزاد شد.
امام جمعه موقت اصفهان استادان دگراندیش را تهدید به قتل کرد
امام جمعه موقت اصفهان به استادانی که در دانشگاهها به «ارزشهای نظام و انقلاب توهین» میکنند٬ هشدار داده با «عقوبتی» مشابه آنچه که روحالله خمینی برای سلمان رشدی تعیین کرد٬ مواجه میشوند.
آقای میردامادی مدعی شده «برخی اساتید در کلاسهای درس خود در دانشگاهها بیتوجه به مسیر انقلاب اسلامی به ارزشهای نظام و انقلاب توهین میکنند.»
وی افزوده «آنها بدانند که اگر به مسیر درست هدایت نشوند با عقوبت و کیفری که امام خمینی گوشهای از آن را در مورد سلمان رشدی به کار بردند مواجه خواهند شد.»
به گزارش دیگربان، روحالله خمینی٬ بنیانگذار جمهوری اسلامی پس از انتشار کتاب «آیات شیطانی»٬ فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد که موجب شد این نویسنده سالها به طور مخفیانه زندگی کند.
اظهارات امام جمعه موقت اصفهان یکی از صریحترین تهدیدها علیه استادان دگراندیش است.
پیش از این نیز شمار زیادی از روشنفکران ایرانی در قالب قتلهای زنجیرهای به جرم دگراندیشی به قتل رسیده بودند.
تغییر و تحول در سرفصلهای دروس علوم انسانی که مقامهای جمهوری اسلامی به خواست علی خامنهای و برای مبارزه با غربزدگی این علوم مینامند سالهاست در ایران آغاز شده است.
در همین راستا شماری از استادان دانشگاه اخراج و یا به اجبار بازنشسته شدهاند.
امام جمعه اصفهان گفته «نفوذ آمریکایی در برخی دانشگاهها وارد شده» و این «بهرغم حضور اساتید انقلابی، ولایی و ارزشی» است که «همواره پشت نظام و انقلاب بودهاند و ما نیز پشت آنها هستیم.»
.
از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید! ـ محمود رویایی
آهای! از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید!…
27 سال از فاجعه کشتار 67 و نقش خون و خاطرهُ قتلعام زندانیان سیاسی بر سنگفرش خیابانها میگذرد و هنوز معلوم نیست طنین فریادهای بیصدای زندانیان در گوش کدام مدعی حقوق انسان و کدام عدالتخانه پیچیده است؟ آیا در میان مجامع مدعی حقوق بشر و ارگانهای بینالمللی هنوز قدرت و غیرتی پیدا میشود که پرده از راز 30هزار پرواز مسیحا و آواز شکیبا بر صلیب بردارد؟
آیا هنوز چشم بینایی و دست توانایی در دادگاهها و مجامع حقوقی دیده میشود که ـ لااقل ـ به حرمت منصب و مسئولیتشان قیام کرده و سختی رودرویی با جلاد و دفاع از مظلومترین قربانیان تاریخ معاصر را تحمل کند؟
بهراستی کیست که نداند 30 هزار زندانی سیاسی در میان بهت و حیرت همگان، اینچنین وحشیانه و برقآسا بر دار شدند و عاملان فاجعه نهتنها از جانب مجامع معتبر قضایی و حقوقی مورد پیگرد و مجازات قرار نگرفتند که امروز هر کدام در منصبهای عالیتری بر مسند قدرت تکیه دادهاند.
68 سال قبل ـ همزمان با تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر در سال 1948 ـ کنوانسیون منع و مجازات کشتار دستهجمعی بهتصویب مجمع عمومیسازمان ملل رسید و در مادهُ اول این کنوانسیون تصریح شده است که «قتلعام» یک جرم بینالمللی است و مرتکبان آن باید مجازات شوند. این در حالی است که امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که مسئولان کشتار زندانیان سیاسی در ایران همان عاملان و آمران کشتار مردم بیگناه در عراق و سوریه و یمن و لبنان و آرژانتین و عربستان و فرانسه و آلمان هستند.
به راستی چرا 68 سال پس از تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر و کنوانسیون مجازات کشتار دستهجمعی، امروز مماشات به جای مجازات نشسته و جلاد نیمه جان و پا به گور، هنوز به سادگی و سکوت قدرتها و مجامع مدعی دفاع از حقوق بشر میخندد؟
کیست که نداند مسألهُ اصلی و موضوع مبرم ایران دیروز و امروز و هنوز نه تضاد روحانی و خامنهای که نقض بیرحمانه و سیستماتیک حقوق بشر و فشارهای روزافزون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر مردم است؟ کدام دلال ساده دلی میتواند شکنجهُ سیستماتیک و قانونی در ایران را بپوشاند؟ مگر نمیبینید که هیولای حاکم بر ایران سنگسار و اعدام و دست و پا بریدن و چشم از حدقه در آوردن را نشان اجرای عدالت، شکنجه را نشانهُ امنیت و کشتار وحشیانهُ زندانیان سیاسی را علامت رأفت و عطوفت ولایت و خلیفهُ مسلمانان میداند.
به این عبارت توجه کنید:
« اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری در جامعه زیاد میشود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، و مسلما در این شرایط عدالت از میان میرود »
این جمله در تاریخ 14 مرداد 89 در مطلبی با عنوان «اعدامهای سال 67 بر اساس حکم اسلام بود» توسط ارگان رسمی وزارت اطلاعات ـ موسوم به هابیلیان ـ منتشر شده است.
میبینید! بر خلاف گذشته که از طرح موضوع کشتار زندانیان سیاسی فراری بودند و یکسره فاجعهُ ملی 67 را کتمان و حاشا میکردند، موضوع را ـ با تیتر درشت ـ علنی کرده و یک گام جلوتر به امامش هم خرده می گیرد که چرا همه را نکشت و بیش از حد رأفت به خرج داد تا چند نفری بمانند و بروند به ارتش آزادیبخش و… یا حتی خارج از حاکمیت آخوندی به عنوان شاهدان زندهُ جنایاتش باشند.
بیتردید بیان تیز و تهدیدآمیز نویسنده چیزی نیست جز چنگ و دندان نشان دادن به جوانان ـ ایجاد فضای ترس و ارعاب ـ و پوشاندن ضعف بنیه و قوای ولایت در تعادل قوای سیاسی آن روز. اما طرفه این که همین مطلب در همین ایام دوباره در همان سایت وزارت اطلاعات بازچاپ شده است و به زغم دژخیم قلم بدست این سایت حکومتی، اگر بتوان به آن ایرادی گرفت، این است که:
« باید به این نکته نیز اشاره کرد که در اجرای این حکم [قتل عام زندانیان] علاوه بر دستورات صریح اسلام برای مرتدین از دین خدا، تا حدودی نیز رافت اسلامی شامل بسیاری از منافقین شده بود و شاید تنها ایرادی که میتوان تا حدودی به اجرای این حکم وارد دانست، رافتی بود که باعث شد عدهای از منافقین به چوبه دار سپرده نشوند…»
میبینید! حالا که به این جا رسیده ـ در منتهای افسردگی و استیصال سیاسی ـ فراتر از سربازان وحشی داعش و دایناسورهای بیروت و دمشق و بغداد و … رسماً میگوید طبق قانون شرع و حکم خدا، کیفر برگشتن از عقیده خلیفهُ مسلمانان! اعدام است و اگر اشکالی هم در کار قتل عام 67 بوده در این است که همه را نکشتیم.
میگوید اگر در بوشهر زندانیان را زنده زنده دفن کردند، اگر در ایلام دختران زندانی را شبانه از بند ربودند و بعد از بیحرمتی کشتند و در گودال انداختند؛ اگر در شیراز و آمل و رشت و اصفهان خواهران و برادرانمان را در منتهای وقاحت در میدانهای شهر با اتهام دزدی و… به دار کشیدند و اگر در تهران به بیماران صرعی و قلبی و قطع نخاع و فلج مادرزاد هم رحم نکردند و اگر هزاران دانش آموز و دانشجو و پزشک و کشاورز و کارگر و پرستار و بیمار را بیرحمانه حلق آویز کردند و حتی از زندانیانی که مدت محکومیتشان هم تمام شده بود نگذشتند و… همه از علائم رحمت! و عطوفت! و رأفت! نظام است.
اما وصله کردن پالتوی نیمدار و مندرس خلیفهُ ارتجاع با این مطلب ـ به ظاهر نا بههنگام ـ در سایت وزارت اطلاعات معنای دیگری هم دارد:
میخواهد بگوید ماهیت نظام هیچ تغییری نکرده و ولایت امروز فقیه هیچ تفاوتی با سال 60 ندارد و فرقی با 67 نکرده است. مبادا فکر کنید با برجام نظام به سرانجام رسیده و خبری از کشتن و آویختن نیست…
در جواب باید گفت هرگونه تردید در ماهیت نظام و ندیدن «رأفت!» و «عطوفت!» مستمر ولایت فقیه نشان خامی و بلاهت سیاسی است. اما اگر میبینیم زندانیان سیاسی از مرکز و کانون سرکوب ـ در اوین و گوهر دشت ـ بالا تا پایین خامنه و نظامش را میشویند و مادران و فرزندان میهن هر چه شیخ و شحنه را در شهر به ستوه آوردند و نمیتواند مانند سال 60 همه را در سلول و بند و کوچه و خیابان شکنجه و تیرباران کند و … دلیل دیگری دارد.
بله شیخ همان شیخ است با همان «رأفت!» و «عطوفت!» اما آن قدر بیجان و بی رمق شده که نمیتواند بیشتر بتازد. زهر اتمی و تحریم یک پارچهُ مردم و تحریمهای جهانی مانند سمّ، درون و بیرونش را در هم پیچیده و اگر میتوانست، هر روز چندین گلوله در بندهای زندانیان سیاسی اوین و گوهر و زاهدان و … شلیک میکرد، دهها خمپاره در محل تجمع یاران و مادران و هزاران موشک در لیبرتی شلیک میکرد. اگر نمیکند نه به این دلیل است که نمی خواهد، نمیتواند، زورش نمیرسد والا این طور بیدنده و ترمز از قتل عام و کشتار زندانیان سیاسی در سال67 دفاع نمیکرد.
به راستی که این اعتراف نامه رسمی و دولتی که در همین ایام مجدداً مطرح شده سندی است که دست همهُ دلالان حقوق بشر و پیمانکاران مماشات را رو میکند؛ کسانی که تلاش میکنند با پوشاندن نقش خون از دست و ساعد ولایت وکتمان فاجعهُ ملی 67 چهرهُ جلاد و داروغه را در انظار جهانیان تغییر دهند تا شاید با ایجاد شبهه در برجام، سرانجام و فرجام دیگری برای بازارهایشان بیابند.
بله! باید به آنان که تلاش میکنند «حقوق بشر» را قربانی منافع حزبی وشرکتهای تجاری کرده و با نادیدهگرفتن دهها کشتار و قتلعام در ایران و فرانسه و لبنان و آلمان و… در پیکر نیمهجان شیخ و شحنهاش بدمند، دوباره باید گفت:
بیایید و خون را در خیابانها بنگرید
بیایید و بنگرید
خون را در خیابانها…
محمود رویایی
نامه مادر بهمن دارالشفایی به روحانی
“هرکس نداند، خودتان میدانید که فقط برای برداشتن تحریمها به شما رأی ندادیم. هرچند آن هم مهم بود و خدا را شاکریم که انجام شد. به شما رأی دادیم که امید زنده بماند، که ظلم کمتر شود، که آدمها کرامت داشته باشند، که جوانها نروند، بمانند و ایران را بسازند.” این بخشی از نامهای است که صفورا تفنگچی، مادر بهمن دارالشفایی یک هفته پس از بازداشت پسرش، خطاب به حسن روحانی نوشته است.
:متن نامه خانم تفنگچی را که در صفحه فیسبوک شخصیاش منتشر شده، در ادامه بخوانید
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور ایران
سلام
من مادر بهمنام، بهمن دارالشفایی. یک هفته پیش همین موقع، همینجا وسط خانهمان، چند مرد ایستاده بودند منتظر که پسرم را بغل کنم و بگویم خدا نگهدارت. بعد بردندش. نگفتند کجا، نگفتند چرا، نگفتند کی هستند و از پسر من چه میخواهند. (از من بپرسید میگویم همینقدر که نوشتم کافی است، وصف ظلم انشاء نمیخواهد. اما دخترم میگوید دو خط دیگر بنویس.)
آقای روحانی
اگر به شما رأی نداده بودم، همان دو خط را هم نمینوشتم. نوشتم چون به گردنتان حق دارم، مثل میلیونها ایرانی دیگر که انتخابتان کردند. هرکس نداند، خودتان میدانید که فقط برای برداشتن تحریمها به شما رأی ندادیم. هرچند آن هم مهم بود و خدا را شاکریم که انجام شد. به شما رأی دادیم که امید زنده بماند، که ظلم کمتر شود، که آدمها کرامت داشته باشند، که جوانها نروند، بمانند و ایران را بسازند.
آقای روحانی،
میدانم سرتان شلوغ است. رئیسجمهورید، سالگرد انقلاب است. از قضا بابت این جمهوری و آن انقلاب هم به گردنتان حق دارم. گواهش نام پسرم، که یک هفته است انفرادی است، به گناه نکرده.
اللهم فک کل اسیر
صفورا تفنگچیها
۲۱ بهمن ۱۳۹۴
بهمن دارالشفایی در تهران بازداشت شد
بهمن دارالشفایی، روزنامهنگار و خبرنگار سابق بیبیسی صبح امروز در خانهاش در تهران بازداشت شد. این روزنامهنگار با حکم شعبه دوم دادسرای اوین (شهید مقدسی) بازداشت شده ولی دلایل بازداشت، اتهامات و محل نگهداری اش هنوز مشخص نشده است.
او طی دو سال گذشته به عنوان مترجم با نشر ماهی همکاری می کرده و فعالیت سیاسی و روزنامه نگاری نداشته است.
دارالشفایی با پیوستن به بیبیسی فارسی از ایران خارج شد و پس از پنج سال کار، دو سال در بخش وبسایت و سه سال در رادیو، از این رسانه جدا شد. او سال گذشته به ایران بازگشته بود
بهمن دارالشفایی پیش از این بهطور عمده با روزنامه شرق کار کرده است. او همچنین سابقه همکاری با روزنامه و نشریات ضمیمه جهان همشهری، اعتماد ملی و چلچراغ را دارد.
«آق بهمن» وبلاگ او که از نخستین وبلاگهای فارسی است در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به یکی از منابع اصلی خبرها در این زمینه تبدیل شده بود.
در عاشورای سال ۱۳۸۸ چندین نفر از اعضای خانواده او از جمله پدر، مادر و دو خواهر این روزنامهنگار بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند.
از بهمن دارالشفایی ترجمههایی در حوزه سیاست و همچنین کتاب کودکان منتشر شده است. از جمله آنها میتوان به ترجمه کتابهای «فلسفه سیاسی» نوشته دیوید میلر، «سیاست» نوشته کنت میناگ، «گیرنده شناخته نشد» از کاترین کرسمن تیلور، «آسوپاس در پاریس و لندن» از جورج اورول، و کتاب کودکان «خرسی به نام پدینگتون» نوشته مایکل باند اشاره کرد.
مستند «جمعههای فرهاد» درباره زندگی فرهاد مهراد، خواننده موسیقی پاپ که در ۹ شهریور ۱۳۸۱ در سن ۵۹ سالگی در گذشت، کاری از بهمن دارالشفایی بود که از شبکه بیبیسی فارسی پخش شد.
یاشار دارالشفایی، فعال چپ دانشجویی که در سال ۱۳۸۸ بازداشت و نهایت به ۵ سال و ۶ ماه زندان محکوم شد، پسر عموی بهمن دارالشفایی است.
صدای پرطنین مقاومت ایران، رسوایی روحانی در فرانسه
.
آخوند حسن روحانی رئیسجمهور دیکتاتوری آخوندی روز چهارشنبه (7بهمن) در میان فریادهای خشم و اعتراض ایرانیان آزاده وارد پاریس پایتخت فرانسه شد. روز پنجشنبه (8بهمن) نیز همزمان با دیدار او با رئیسجمهور فرانسه، هموطنان آزاده در یکی از بزرگترین تظاهراتهای مقاومت ایرن طی سالهای اخیر در خارج کشور، در حالیکه شخصیتها و منتخبان مردم فرانسه به آن پیوسته بودند، حضور «رئیسجمهور اعدام» در «مهد آزادی و دموکراسی» را با خروش پرطنین خود مورد اعتراض قرار دادند. تظاهراتی که بازتاب گستردهیی هم در رسانههای فرانسه و مهمترین رسانههای منطقهیی و بینالمللی پیدا کرد.
.
در داخل رژیم و دو باند حاکم دو ارزیابی متفاوت و گاه متضاد از سفر روحانی ارائه کردند؛ باند ولیفقیه سفر روحانی هم به ایتالیا و هم به فرانسه را توأم با برخوردهای تحقیرآمیز دانستند و روحانی و همراهان او را زیر ضرب گرفتند که چرا نسبت به این برخوردها واکنشی نشان ندادند؛ از جمله «جوان» ارگان بسیج ضدمردمی در مقالهیی با عنوان «کسی حواسش به مارکوس نبود!» نوشت: «وقتی رئیسجمهور روحانی، در موزه شهرداری رم (!) کنار نخستوزیر ایتالیا و زیر سایه اسب مارکوس آئورلیوس نشست تا کنفرانس خبری بدهد، سرگشتگی زایدالوصفی در میان ایرانیان غیور افتاد که چرا قراردادهای ما با ایتالیا باید کنار سم اسب امپراطور روم باشد که زمانی در حمله به ایران، ارتش اشکانی را شکست داد و بخشی از ایران را جدا کرد؟!».
.
در مقابل رسانههای باند رفسنجانی روحانی آن را با شور و شوق زایدالوصف و عجیبی، این سفر را «معجزه» توصیف کردند: عنوان سرمقاله ابتکار، «معجزه ادبیات احترام در عرصه دیپلماسی» بهاندازه کافی گویاست.
اما ارزیابی واقعبینانه از این سفر را با نگاهی به اهداف روحانی و رژیم از این سفر و نتایج حاصله میتوان به دست آورد.
.
آنچه روحانی در این سفر دنبال میکرد، این بود که حالا که رژیم به هر حال چوب زهر اتمی رو خورده، بتواند نانش را هم بخورد؛ در زمینه سیاسی انزوای رژیم را کاهش دهد، در زمینه اقتصادی تحریمهای اروپایی را بردارد و نهایتاً از آن در جنگ باندی و جنگ انتخاباتی بهره گیرد و درآمدهای آن را به کیسه باند خودش بریزد.
.
ارزیابی دقیق سود و زیان اقتصادی این سفر و اینکه روحانی چه داد و چه ستاند، شایان مجالی دیگر و مقالهیی جداگانه است. اما یک خبر خبرگزاری آسوشیتدپرس (7بهمن) اجمالاً میتواند تصویری به دست دهد از اینکه هدف روحانی مبنی بر رفع تحریمها تا چه اندازه محقق شده است: «فرانسه از اتحادیه اروپا خواسته است تا تحریمهای جدیدی را علیه ایران در ارتباط با آزمایشات موشکی اخیر در نظر بگیرد… لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه گفت که اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را علیه ایران در نظر دارد».
.
در زمینه سیاسی، نتایج این سفر برای رژیم اسفناکتر از زمینه اقتصادی است. رئیسجمهور فرانسه در دیدار با روحانی، تقریباً تمام مواضع فرانسه در سیاست خارجی را که رودرروی مواضع رژیم است، از جمله راجع به تروریسم، منطقه، عراق، سوریه، یمن، لبنان، عربستان و همچنین حقوقبشر را در برابر رژیم قرار داد و با تأکید بر اینکه «فرانسه با کشورهای منطقه خلیج (فارس) و عربستان سعودی رابطه دوستانهای دارد». خواستار تلاش رژیم برای «کاهش تنش در رابطه با عربستان شد (خبرگزاری صدا و سیمای رژیم ـ ۹/۱۱/۹۴).
واقعیت این است که پس از زهر اتمی، غرب و آمریکا اکنون درصدد خوراندن جامهای بعدی، از زهر موشکی تا زهر منطقهیی و تروریسم و تا زهر حقوقبشر به کام رژیم هستند و به نظر میرسد باند ولیفقیه که برای این قبیل سفرها اشتیاقی از خود نشان نمیدهد، در این مورد واقعبینتر است؛ چون میداند در این قبیل مراودات، زیاندیدهتر و بدهکارتر از صحنه خارج میشود.
.
جدای از موارد پایهیی فوق، که میتواند مورد مناقشه دو باند رژیم باشد، در سیاست و دیپلوماسی شاخصهای شناخته شدهای وجود دارد که با آنها میتوان میزان اعتبار هر سفر سیاسی بهخصوص در حد رئیس دولتها را سنجید که یکی از آنها پروتکلهای سفر است. منفوریت رژیم آخوندی و شخص آخوند روحانی بهعنوان «رئیسجمهور 2هزار اعدام» در افکار عمومی هم دولت ایتالیا و هم بهخصوص دولت فرانسه را وادار میکرد که این پروتکلها را برای روحانی در حد مینیمم نگهدارند. از جمله در استقبال رسمی از روحانی هم که قاعدتاً میبایست رئیسجمهور حاضر میشد، اولاند حضور نیافت و فابیوس وزیر خارجه از روحانی استقبال کرد که در عرف دیپلوماتیک یک تحقیر محسوب میشود.
.
اما از مهمترین شاخصهای سیاسی همین تظاهرات عظیم مقاومت ایران بود که در اعتراض و محکومیت حسن روحانی در روز پنجشنبه 8بهمن در پاریس شاهد آن بودیم؛ رژیم تلاش بسیار کرد و به هر دری زد که جلو انجام این تظاهرات را بگیرد، اما برگزاری تظاهرات با آن شکوه و ابعاد که پس از واقعه تروریستی 13نوامبر در خود فرانسه نیز یک واقعه مهم سیاسی محسوب میشود بهخصوص که حضور شمار زیادی از شخصیتهای سیاسی و برجسته فرانسوی، از وزیر پیشین حقوقبشر تا منتخبان مردم فرانسه، نمایندگان پارلمان و سناتورها، تا شهرداران و… به این اهمیت ضریب زده بود.
به این ترتیب مقاومت ایران روز پنجشنبه 8بهمن، پاریس را به یک آوردگاه سیاسی میان خود و رژیم آخوندی تبدیل کرد و تمام دنیا به چشم دیدند که رژیم و رئیسجمهورش تا کجا مورد تنفر مردم ایران هستند و متقابلاً مردم ایران به چه نیرویی و به چه مقاومتی چشم امید دوختهاند؛ چرا که اگر رژیم میتوانست تنها دهها نفر را بسیج کند و به نفع روحانی و رژیم به خیابانهای پاریس بکشاند، بیتردید این کار را میکرد، اما نتوانست و نمیتواند؛ در عوض این ایرانیان آزاده و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران بودند که بار دیگر خیابانهای پاریس و افکار عمومی فرانسه را فتح کردند. بر کسی پوشیده نیست حضور چند هزار نفر در خارج کشور در یک تظاهرات و راهپیمایی خیابانی معادل چند میلیون نفر در داخل کشور است. بیجهت نبود که این تظاهرات چنین انعکاسی در رسانههای فرانسه و رسانههای بینالمللی پیدا کرد. بنابراین تظاهرات و راهپیمایی «نه به روحانی» 8بهمن پاریس، یک چشم روشنی بزرگ برای مردم ایران است و نویدبخش نزدیکی پایان رژیم و رهایی میهن ما از شر دیوان و ددان عمامه به سر حاکم است.
خزانه داری آمریکا تحریمهای موشک بالیستیکی را بر علیه حکومت آخوندها اعمال کرد
.
وزارت خزانه داری آمریکا تحریمهایی را علیه 11شرکت و شخص بهخاطر دست داشتن در برنامه موشک بالیستیکی رژیم ایران اعمال کرد.
.
بنا به گزارش خبرگزاری رویتر منابع مطلع میگویند «تحریمهای جدید بعد از تأخیر دو هفته یی دولت اوباما و در جریان مذاکرات فشرده برای آزادی 5 آمریکایی زندانی در ایران اعمال شده است».
.
اسامی 11شخص حقیقی و حقوقی دستاندرکار برنامه موشکهای بالستیک رژیم آخوندی که در لیست جدید تحریم خزانهداری آمریکا قرار گرفتند از این قرار هستند:
مهدی فرحی، رحیم رضا فرقدانی ، محمد هاشمی، جواد موسوی، میر احمد نوشین، حسین پورنقشبند، مینگفو چن اهل چین، شرکت لند آنهوا ، شرکت بازرگانی کاندید جنرال و شرکت بازرگانی مبروکه.
.
اطلاعات مربوط به «مهرداد کتابچی» که پیش از این در فهرست تحریمها قرار داشت به روز شده است. از سه شرکت تحریم شده دو شرکت در هنگکنگ و سومی در امارات متحده عربی ثبت شده است.
.
آدام زوبین معاون وزیر خزانهداری آمریکا در این رابطه گفت: برنامه موشکی بالستیک رژیم ایران تهدیدی قابل توجه برای امنیت منطقه و جهان است و همچنان تحت تحریمهای بینالمللی خواهد بود.
.
در بیانیه رسمی وزارت خزانه داری آمریکا آمده است: این اقدام با هماهنگی و تأیید دولت آمریکا به منظور جلوگیری از گسترش برنامه موشکی بالستیکی رژیم ایران اجرا شده است.
همانگونه که پیش بینی می شد عقب نشینی آخوندها و سر کشیدن جام زهر اتمی راه را برای جامهای زهر پیاپی هموار کرده است. گفتنی است اعمال تحریمهای جدید کمتر از 24 ساعت پس از اجرایی شدن «برجام» نشان می دهد که آتش بس موقتی که بین حکومت آخوندها و جامعه بین المللی حاصل شده بود چندان دوام نخواهد داشت و «برجام» آغاز مسیری است که نهایتاً «استحاله» حکومت ضد بشری آخوندها را دنبال می کند. آخوند خامنه ای و باند دلواپسان هراس خود را از تحقق این کابوس با عنوان «پروژه نفوذ» مطرح می کنند.
میخ بر تابوت "حق مُسلم"، برآمدن کابوس "پسا تحریم"
با کوبیده شدن آخرین میخها به تابوت پروژه هسته ای، راه برای لغو تدریجی تحریمهای فلج کننده بین المللی که علیه این ماجراجویی وضع گردیده بود، هموار شده است. با تایید آژانس بین المللی انرژی اتُمی مبنی بر اجرای همه شرطهای طرفهای خارجی از سوی حاکمان ایران، شکست سنگین "نظام" در انتهای یک بُحران 13 ساله نیز رسمیت می یابد.
.
رهبران رژیم جمهوری اسلامی و در راس آنها، آیت الله علی خامنه ای، بیش از یک دهه، برخلاف منافع ملی و در جهتی مُتضاد با خواستها و نیازهای مردم ایران، حیثیت، ثروت و امکانات استراتژیک کشور را بار "قطار بی دنده و تُرمُز" خود کرده و بی وقفه آن را به سمت تصادُم هولناک با دیوار بتونی راندند.
.
آنچه که اکنون از پروژه مورد "اجماع در نظام" برجای مانده است، تکه پاره هایی از یک توهُم و بی خردی خسارت بار است که آقای خامنه ای و کارگُزارانش با درماندگی و التماس، به شتاب تمام خود را از شر آنها خلاص می کنند.
.
روز شنبه، آژانس بر نتیجه دادن این تلاش حقارت بار صحه گذاشت، چرا که "نظام" با موفقیت قلب تاسیسات میلیاردی آب سنگین خود را با بتون پُر کرده، 11 تُن اورانیومی که در طول سالهای بُحران با هزینه کلان سیاسی و مادی غنی ساخته بود را بار کشتی کرده و به روسیه تحویل داده و سر آخر، نزدیک به 13 هزار سانتریفیوژ، این نماد "حق مُسلم" تزریقی را به دست اسقاط سپرده است.
.
اگر چه همه باندها و دسته بندیهای قُدرت در رژیم ولایت فقیه، در شکل گیری این رُسوایی خانمانسوز مسوولیت مُشترکی دارند، با این حال نقش خیره سرانه آقای علی خامنه ای و باند او در ژرفش بُحران هسته ای و از این راه عمیق کردن زخم آن بر پیکر جامعه و کشور، وِیژه و جُداگانه است.
از همین رو نیز آقای خامنه ای به سختی می تواند با فرار حقیرانه از پذیرش مسوولیت، آثار "جام زهر"ی که مجبور به سرکشیدن شده را پُشت سر بگذارد. مانورهای گیج سرانه او برای حفظ اتوریته در هرم قُدرت پس از تن دادن به عقب نشینی و برکنار ماندن از آثار اجتماعی آن، درس عبرتی برای همه خودکامه هایی دون مایه ای است که با طوق گران شکستهای استراتژیک بر گردن، قصد خرامان رفتن دارند.
.
رهبر جمهوری اسلامی با نمایشهایی که برای حفظ پرستیژ روی صحنه می بُرد و از کشیدن "خط قرمز" اینجا و آنجا تا شرط گذاری با این و آن را در برمی گرفت، خود را به اسباب مضحکه همه کس و ضربه پذیر در همه جا بدل ساخت. گزارش آژانس و لغو تحریمها بی تردید او را از بازی در این رُل مسخره نجات خواهد داد، اما این به مفهوم رهایی از کابوس نخواهد بود.
.
او و "نظام"ی که گردش بنا گردیده، از پیامدهای این شکست رهایی نخواهند یافت. ناکامی رژیم ولایت فقیه، موفقیت مردُم ایران است؛ همانها که "نظام" نداشتن مشروعیت نزد شان را با بُحران خارجی و از جُمله، بُحران هسته ای مُتوازن می کند. دوران پسا تحریم با عقب نشینی حُکومت و از دست دادن این پایه تعادُل آغاز شده است.
پخش نقل و نبات در منطقه توسط آخوند خامنه ای
.
تروریست محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران جهل و جنایت گفت: حکومت آخوندها قصد دارد ٢٠٠ هزار جنگجو از نیروهای جوان ایران را در منطقه تجهیز کند.
به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس، وابسته به سپاه تروریستی پاسداران، جعفری این سخنان را روز چهارشنبه ١٣ ژانویه در مراسم تشییع جنازه حمید رضا اسدالله، یکی از فرماندهان سپاه که در سوریه به درک واصل شده است گفته است.
اگرچه کارشناسان این رقم را مبالغه آمیز توصیف کرده اند، اما سخنان جعفری حکایت از ابعاد مداخله رژیم ایران درکشورهای منطقه و اشاعه جنگ و آتش افروزی و خشونت در منطقه دارد.
تظاهرات «نه» به روحانی در پاریس
.
سفر آخوند روحانی که پیشتر به دلیل جنایت تروریستی پاریس منتفی شده بود قرار است ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶ برابر با ۸ بهمن ۱۳۹۴ انجام گیرد. در این رابطه ایرانیان آزادیخواه برای برگزاری یک تظاهرات بزرگ با شعار « نه به روحانی» فراخوان داده اند.
.
در بروشور این فراخوان آمده است:
علیه موج اعدامها و نقض وحشیانه حقوقبشر در ایران و قتل عام پناهندگان ایرانی در عراق و ...
در تظاهرات «نه» به روحانی، شرکت کنید!
.
مکان تظاهرات : پاریس- میدان تروکادرو
زمان: ۸ بهمن ۹۴ برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶
تشدید مخاصمات آخوندها در آستانه نمایش انتخابات و زمنیهسازی حذف کاندیداهای باند رقیب
.
رویارویی و جنگ قدرت درونی رژیم آخوندی در آستانه نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع به نحو بیسابقهیی شدت یافته و خامنهای برای حذف کاندیداهای باند رقیب برنامهریزی میکند. این در شرایطی است که رژیم ولایتفقیه پس از پذیرش توافق اتمی و شکستهای پیدرپی در سوریه با بحرانهای بیشمار داخلی و خارجی مواجه است.
.
از سوی دیگر در حالیکه مردم ایران بیش از همیشه این نمایش سخیف را طرد و تحریم میکنند، خامنهای برای تقلبهای نجومی و اعلام آمار و ارقام چندین برابر بزرگنمایی شده زمینهسازی میکند. او به صراحت خطاب به ائمه جمعه گفت: «مسأله مهم درباره انتخابات، حضور حداکثری است. هر چه جمعیت بیشتر در انتخابات شرکت کند، استحکام نظام و اعتبار کشور بالاتر خواهد رفت... انتخابات هم بحمدالله آزاد است، هم مایه آبرو و اعتبار در خارج از کشور است؛ در جو جهانی، حقیقتاً این انتخابات مایه اعتبار و آبرو است. بنابراین خود انتخابات، یک امر بسیار مهم و یک نعمت بزرگ است. بعضیها خوششان میآید دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند این خیلی عادت بدی است، مرض بدی است، انتخابات سالم است... تخلف سازمانیافته مطلقاً وجود ندارد؛ ... [نباید] کسی ادعا کند در این انتخابات خیانت شد یا تقلب شد. ... انتخابات در همه دورهها سالم بوده» است. (سایت خامنهای- ۱۴ دی۹۴)
رسانههای حکومتی در روز ۱۵دی بهنقل از احمد جنتی از نزدیکان خامنهای و دبیر شورای نگهبان نوشتند: برخی کاندیداهای خبرگان «قمارباز و مشروب خوارند و برخی مشکلات اخلاقی دارند. برخی کت و شلواری و برخی زن هستند. آنها که جزو شکستخوردگان عرصه سیاست هستند بهدنبال آن هستند تا دوباره بر کرسیهای مجلس بنشینند.. این افراد چنانچه بتوانند اکثریتی در خبرگان داشته باشند نفوذیهای خود را به این مجلس میکشانند و در غیراینصورت اقلیتی قدرتمند و سر و زباندار تشکیل میدهند که خبرگان را به هم بریزند و همیشه برای اکثریت مانعتراشی کنند. اگر خدای نکرده آنها موفق به این کار شدند بهدنبال این هستند که بحث شورای رهبری را مطرح کنند. طرح موضوع شورای رهبری بسیار بد و زشت است. قدرت آن است که رهبری برعهده یک نفر باشد در غیراین صورت قدرت میان چند نفر تقسیم میشود».
.
از سوی دیگر «جامعه مدرسین مبارز» و «جامعه روحانیت مبارز» متعلق به باند خامنهای، در یک اقدام خصمانه رفسنجانی را از لیست کاندیداهای خود برای خبرگان حذف کردهاند (خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران- ۱۶دی۹۴). در حالیکه رفسنجانی معمولاً در لیستهای این دو گروه قرار داشت.
.
خامنهای در سخنرانی خود برای ائمه جمعه گفت: «اگرچنانچه آدم ناصالحی است، راهش ندهیم... در هرجایی که انتخابات هست - آدمی باشد که صلاحیت نداشته باشد و ما اغماض کنیم... باطل کردن حق مردم است، خراب کردن حق مردم است؛ این هم ضد حق الناس است». وی در عینحال وحشت خود را از تکرار قیام ۱۳۸۸ ابراز داشت و با تأکید بر اینکه «همه باید نتیجه انتخابات را بپذیرند» گفت: «در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکری مطرح کردند که تقلب شده است و باید انتخابات برهم بخورد؛ ... . من نمیدانم که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کی جبران بشود؟! هنوز جبران نشده است».
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود در روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه تأکید کرد: «نمایش انتخابات مجلس و خبرگان نظام آخوندی -که مثل دیگر انتخابات این رژیم کشاکشی بین سرسپردگان ولایتفقیه بر ضد مردم ایران است- از سوی مردم و همه نیروهای آزادیخواه ایران تحریم و طرد میشود. این نمایش از هماکنون به صحنه جنگ و جدال باندهای متخاصم حاکمیت تبدیل شده است. موضوع اصلی مخاصمات درونی رژیم چارهجویی برای نجات نظام از مهلکه بحرانهایی است که موجودیت آن را تهدید میکند. کشاکشهای نمایش انتخابات و هشدارهای روزمره سران جناحهای رقیب، از یکسو موقعیت ضربه خورده ولیفقیه و از سوی دیگر هراس کل رژیم از قیام و خیزش مردم در اثر شقه و شکاف در بالای حاکمیت را بازتاب میکند».
اوباش بسیجی سفارت عربستان را به آتش کشیدند
.
اوباش بسیجی شنبه شب با حمله به سفارت عربستان در تهران این سفارتخانه را تخریب و محل را به آتش کشیدند.
.
خبرگزاری ایلنا نوشت: جمعی از معترضان به اعدام شیخ نمر توانستند وارد سفارت عربستان شده و ضمن آسیب رساندن به آن، بخشهایی را به آتش کشیده و برخی وسایل و اسناد را از این مکان خارج کنند.
.
از سوی دیگر عربستان سعودی تهدید کرد که روابط دیپلماتیک خود را با رژیم تهران قطع می کند.
.
صداوسیمای جمهوری اسلامی: سپاه پاسداران در واکنش به اعدام شیخ نمر روحانی شیعه عربستان سعودی توسط دولت این کشور، بیانیه ای شدید اللحن منتشر کرد.
.
در بیانیه تهدیدآمیز سپاه پاسداران آمده است: در آینده ای نه چندان دور انتقام سختی از جنایتکاران آل سعود گرفته خواهد شد.
.
در همین حال خبرگزاری ایسنا نوشت: به دنبال شهادت شیخ نمر معترضان در مقابل سفارت عربستان در تهران تجمع کردند. این تجمع که به صورت پراکنده از شنبه شب آغاز شد همچنان ادامه دارد.
.
تجمع کنندگان در حالی فریاد حیدر حیدر سر می دهند که سفارت در آتش می سوزد و شعله های آن به خارج زبانه می کشد. عده ای از تجمع کنندگان که به داخل سفارت رفته اند از بالای بام سفارت اقدام به پخش کاغذ در خیابان کردند.
از سوی دیگر وزارت خارجه عربستان، سفیر رژیم ایران در این کشور را فراخواند و اعتراض شدید دولت سعودی نسبت به اظهارات مقامات جمهوری اسلامی را به وی ابلاغ کرد.
.
دولت عربستان این اظهارات را دخالت آشکار در امور داخلی خود قلمداد کرد و رژیم تهران را تهدید نمود که اقدام تلافی جویانه انجام خواهد داد و روابط دیپلماتیک خود را قطع خواهد کرد.
درماندگی رژیم در برابر اعتراض مالباختگان
.
روز دهم دی بیش از دوهزار هموطن به جان آمده در مشهد با اعلام قبلی دست به تجمع اعتراضی و راهپیمایی زدند. این هموطنان مالباخته که سپردههایشان توسط باندهای حکومتی در شرکتی به نام پدیده شاندیز به غارت رفته، ماههاست که برای پس گرفتن سپردههایشان دست به تجمعات اعتراضی میزنند.این بار از یک هفته قبل با اعلام تجمع بزرگ، فراخوان داده بودند.
.
سؤال این است که چرا رژیم آخوندی و نیروهای سرکوبگر توان به هم زدن این اعتراض را نداشتند. تظاهرکنندگان موفق شدند در میدان آفریقا تجمع کنند سپس به سمت میدان تقی آباد راهپیمایی کنند و از آنجا به سمت استانداری بروند. به دلیل شدت اختناق در حاکمیت آخوندی تقریباً برای گروههای اجتماعی غیرممکن است که بتوانند با اعلام قبلی دست به تجمع اعتراضی بزنند. اما در یکسال گذشته برخی اقشار بزرگ اجتماعی مثل معلمان و پرستاران توانستهاند با عزم جزم، رژیم را به عقبنشینی وا داشته و دست به تجمعات بزرگ و سراسری بزنند. ورود یک گروهبندی دیگر اجتماعی به عرصهای که رژیم توان جمع و جور کردنش را ندارد، حکایت از وضعیت خراب رژیم و بنبست سرکوب دارد.
.
زیرا چنان چه جلو این اعتراضات را بخواهد با سرکوب بیشتر بگیرد، باید جواب پولهای غارت شده آنها را هم بدهد که اساساً در قاموس این رژیم نمیگنجد و با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی که دارد نمیتواند پای آن بیاید. از طرف دیگر آنها هم از وعدههای دروغ جان به لب شده و شعار میدهند: ”هزار وعده شنیدیم اما عمل ندیدیم - سهامدار پدیده فقط دروغ شنیده“.
بیپولی و فقر این هموطنان را به خیابان کشانده و در صورت ممانعت از اعتراضاتشان به تشدید قهر آنان با رژیم منجر خواهد شد. اگر رژیم بخواهد جلو آنها را باز بگذارد، میتواند این تجمعات بهدلیل شدت خشم مردم به اشغال استانداری هم بیانجامد. زیرا برای مردمی که آه در بساط ندارند و همه هستیشان را رژیم غارت کرده و هیچ مرز و شرمی را در رعایت و پرداخت دیون مردم نگه نداشتهاست، طبیعی است که بعد از اشغال دفتر ورستوران شرکت پدیده شاندیز در هفته قبل، اشغال استانداری در چشمانداز باشد. بهخصوص که تجمعکنندگان فریاد میزدند: ”مرگ بر غاصب حق مردم، استاندار استاندار استعفا استعفا، عزا عزاست امروز روز عزاست امروز - زندگی این ملت روی هواست امروز“.
.
در مورد شدت بروز قهر تظاهرات، حامد قادر مرزی عضو مجلس ارتجاع روز هفتم دی، به روحانی رئیسجمهور رژیم هشدار داد و گفت: ”جناب آقای روحانی، ... برای مردم فقیری که که آهی در بساط ندارند و بیکار هستند، تورم صفر درصد هم فرقی برای شکم گرسنه آنان ندارد. میترسم! میترسم! که فقر منجر به کفر و اوضاعی شود که امیدی برای رفع آن نباشد و تدبیری نتوان برای آن اتخاذ کرد“. (رادیو رژیم 7 دی 94 )
.
نیروی سرکوبگر ضدشورش البته در نزدیکی استانداری خراسان رضوی، اقدام به حمله و هجوم به مالباختگان به جان آمده کرد، شماری را دستگیر و مجروح کرد، اما نتوانست کاری از پیش ببرد زیرا مالباختگان اعلام کردند که روز دوشنبه 14 دی در تهران و در برابر وزارت کشور رژیم دست به تجمع بزرگ خواهند زد.
همزمان با نزدیک شدن به نمایش انتخابات رژیم و به بنبست رسیدن حربه سرکوب، نگرانی باندهای حکومتی از برپایی قیامی ”بزرگتر از 88“ قابلتوجه است، بهطوری که پاسدار صفار هرندی معاون فرهنگی سپاه پاسداران گفت: ”باید هوشیار بود تا خدای ناکرده نظام و انقلاب از جایی که فکرش را نمیکند ضربه نخورد“.. (خبرگزاری مهر رژیم 7دی 94)
.
واقعیت این است که مالباختگان که اکنون به گفته برخی کارشناسان حکومتی رقمشان نزدیک به نیم میلیون نفر میشود، حالا به یک گروهبندی اجتماعی بزرگی تبدیل شدهاند، که درماندگی رژیم در برخورد با آنها، لرزه دیگری بر اندام پوسیده نظام ولایتفقیه وارد کرده است.
سمیر قنطار که بود؟
سمیر قنطار، شبهنظامی سرشناس لبنانی که امروز در سوریه کشته شد، مصداق کامل این جمله معروف است که "تروریست" برای یکی، "جنگجوی آزادی" است برای دیگری.
او در اسرائیل یکی از "منفورترین تروریستها" بود، اما نیروهای مقاومت منطقه او را به خاطر چند دهه حبس در اسرائیل "سردار اسرا" میخواندند.
سمیر قنطار، زاده لبنان در خانوادهای دروزی بود. کمی بعد از تولدش در تابستان ۱۹۶۲ میلادی، پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادرش را در کودکی از دست داد و پدرش که برای کار به عربستان میرفت، او را به همسر دومش سپرد.
در ۱۴ سالگی و همزمان با اوج گرفتن جنگ داخلی در لبنان مدرسه را رها کرد و به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست.
یک سال بعد قرار شد در اولین ماموریتش شرکت کند که ربودن یک اتوبوس اسرائیلی بود. اما در مسیر ورود مخفیانه به اسرائیل گرفتار نیروهای امنیتی اردن شد و ۱۵ سال بیشتر نداشت که پایش به زندان باز شد.
کمتر از یک سال زندانی اردن بود و بعد از آزادی از ورود به این کشور منع شد.
بعد از رها شدن از زندان تا مدتی خانوادهاش از او بیخبر بودند تا این که چهار ماه بعد نام سمیر قنطار همه جا بر سر زبانها افتاد.
اواسط بهار سال ۱۹۷۹ اسرائیل اعلام کرد که او را به اتهام قتل و آدمربایی دستگیر کرده است. جزییات پروندهاش در آن زمان اسرائیل را تکان داد و دادگاه او را به پنج بار حبس ابد محکوم کرد.
درنهاریا چه گذشت؟
نیمه شب شنبه ۲۱ آوریل سال ۱۹۷۹، سمیر قنطار ۱۶ ساله با همراهی چند نوجوان دیگر سوار بر قایق و دور از چشم گارد ساحلی خود را به شهر نهاریای اسرائیل در ده کیلومتری مرز لبنان رساندند.
گروه تحت رهبری او که گفته میشود یکی از اهدافشان کشتن یک پلیس اسرائیلی بوده، بعد از ورود به نهاریا زنگ یک خانه مسکونی را میزنند و شروع به صحبت به عربی میکنند. ساکنان خانه از ترس با پلیس تماس میگیرند و اولین پلیسی که در محل حاضر میشود هدف رگبار این گروه مسلح قرار میگیرد و کشته میشود.
گروه قنطار بعد از کشتن پلیس با هدف "ربودن چند نفر" وارد یک خانه در همان نزدیکی میشوند. آنها دنی هاران، پدر خانواده و دختر چهار سالهاش را گروگان میگیرند با خود به سوی ساحل میبرند.
بنا بر روایت اسرائیل از وقایع آن شب، سمیر قنطار، دنی هاران را در مقابل دخترش میکشد و بعد از آن با ضربه قنداق تفنگ به سر دختر، او را به قتل میرساند. هر چند سمیر قنطار بعدا در دادگاه کشتن دختر را انکار میکند.
همراهان سمیر قنطار در درگیری با پلیس اسرائیل در ساحل کشته میشوند، اما پلیس خود او را دستگیر میکند.
همزمان با ربودن دنی هاران و دخترش، مادر خانواده همراه دختر دیگر در گوشهای از خانه مخفی میشوند. آن طور که در دادگاه مطرح شده، مادر از ترس جیغ کشیدن دختر دو ساله، جلوی دهان او را میگیرد که این کار باعث خفگی و مرگ دختر کوچک میشود.
بعد از محاکمه قنطار در اسرائیل، دادگاه او را در سال ۱۹۸۰ به اتهام قتل سه نفر مجرم شناخت و به پنج بار حبس ابد و ۴۷ سال زندان محکوم کرد.
ازدواج، تحصیل و آزادی
سمیر قنطار حدود سه دهه در زندان اسرائیل بود. در این مدت با یک زن فعال عرب اسرائیلی ازدواج کرد و توانست زبان عبری بیاموزد. از طریق آموزش از راه دور در دانشگاه تلآویو ثبت نام کرد و در سپتامبر سال ۱۹۹۸ در رشته ادبیات و علوم اجتماعی مدرک لیسانس دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴ در جریان مبادله زندانیهای حزبالله تا مرز آزادی پیش رفت، اما اسرائیل با آزادی او در آن زمان موافقت نکرد.
چها رسال بعد در روز ۱۶ ژوئیه سال ۲۰۰۸، دو سال بعد از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزبالله لبنان، سمیر قنطار به همراه چهار عضو حزبالله با دو جنازه سربازان اسرائیل معاوضه شد.
آزادی او بعد از ۲۸ سال حبس، جنجال و انتقاد زیادی در اسرائیل برانگیخت، اما در فرودگاه بیروت همچون یک "قهرمان ملی" با استقبال رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس وقت لبنان روبرو شد.
سفر به ایران؛ دیدار با رئیس جمهور، هدیه از رهبر
سمیر قنطار چهار ماه بعد از آزادی به سوریه رفت تا از دست بشار اسد، رئیس جمهور، مدال ملی این کشور را بگیرد و بعد از آن با جامعه دروزیها در بلندیهای جولان دیدار کند.
مدتی بعد از سفر به سوریه، قنطار در بهمن ماه ۱۳۸۷ خورشیدی به ایران سفر کرد و با مقامهای ارشد حکومت همچون محمود احمدینژاد، رئیس جمهور وقت و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کرد.
سمیر قنطار بعد از ان هم بارها برای شرکت در کنفرانسهای مختلف به ایران سفر کرد و در جریان یکی از این سفرها با آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران دیدار کرد. به گفته قنطار، او در این دیدار انگشتر و چفیه آیتالله خامنهای را هدیه گرفته است.
از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، نام سمیر قنطار به عنوان یکی از شبهنظامیان فعال در بلندیهای جولان در سوریه مطرح بود که همراه و هماهنگ با جنبش حزبالله فعالیت میکرد.
چند ماه پیش وزارت امور خارجه آمریکا او را به عنوان "تروریست بینالمللی" در فهرست سیاه خود قرار داد.
در اطلاعیه وزارت خارجه آمریکا با اشاره به سوابق قبلی آقای قنطار و محکومیت او در اسرائیل، گفته شده که او از زمان آزادی به عنوان یکی از "محبوبترین و آشکارترین سخنگوهای حزبالله" فعالیت کرده است.
در این اطلاعیه آقای قنطار متهم شده است که با حمایت ایران و سوریه "نقشی عملیاتی در شکل دادن به تاسیسات زیربنایی گروه تروریستی حزبالله در بلندیهای جولان" داشته است.
ساعاتی بعد از مرگ او در حملهای راکتی که حزبالله آن را به جنگندههای اسرائیلی نسبت میدهد، وزارت خارجه ایران او را "نماد مقاومت در برابر اشغال و تجاوز رژیم صهیونیستی" توصیف کرد و کشته شدن او را به عنوان اقدامی "تروریستی و تجاوزکارانه" از سوی اسرائیل محکوم کرد.
انتخاب زندانی سیاسی نرگس محمدی بهعنوان شهروند افتخاری بلژیک
.
زندانی سیاسی نرگس محمدی، مدافع حقوقبشر در تاریخ 25آذر94 بهعنوان شهروند افتخاری شهر فرهنگی ریکسانسارت در بلژیک شد.
.
شهرداری این شهر بهدرخواست عفو بینالملل بلژیک شهروندی افتخاری را به نرگس محمدی در مراسم روز جهانی حقوقبشر اعلام کرد. زندانی سیاسی نرگس محمدی قرار است روز دهم دی سال جاری در بیدادگاه رژیم شرکت کند.
.
سازمان گزارشگران بدون مرز روز سهشنبه 24آذر 94 با انتشار گزارش سالانه خود از نرگس محمدی بهعنوان یکی از 5روزنامهنگار زندانی در جهان نام برده است.
.
روز جمعه پانزدهم آبان ماه ۱۳۹۴ در شهر فلورانس ایتالیا طی مراسمی که توسط بنیاد گالیله ۲۰۰۰ برگزار شد از زندانی سیاسی نرگس محمدی بهعنوان یکی از برندگان جایزه سال 2015 گالیله ۲۰۰۰ رسماً قدردانی شد.
.
زندانی سیاسی نرگس محمدی در تاریخ 19مهر 94 در پی تشنج، به بیمارستان منتقل و بستری شده بود، مزدوران و دژخیمان رژیم دست و پای زندانی سیاسی نرگس محمدی را در بیمارستان به تخت بسته و یک مأمور زن اطلاعاتی بهصورت 24ساعته در کنار تخت او بالای سرش گذاشته بودند.
.
نرگس محمدی نوشته بود که در اتاق عمل و... مزدوران و دژخیمان رژیم از او جدا نمیشدند. این شرایط ضدانسانی باعث شده که این زندانی سیاسی سه بار بهصورت شدید در بیمارستان دچار تشنج شود.
وزیر تعاون، کار و رفاه حسن روحانی کیست؟
علی ربیعی؛ شکنجه گری که با وضو وارد اتاق بازجویی می شد!
چندی پیش حسن روحانی لیست وزرای کابینه ی خویش را منتشر کرد که با اعتراض گسترده افکار عمومی همراه شد. در توجیه حضور افرادی جنایتکار با سوابقی تیره و تار در کابینه ی حسن روحانی، بسیاری از مدافعان شیاد جمهوری اسلامی، از جمله اصلاحطلبان حکومتی، این امر را ناشی از فشار نیروهای افراطی عنوان کردند و حضور افرادی از جمله مصطفی پورمحمدی را تحمیلی خواندند.
در ادامه، اما حسن روحانی بلافاصله و در اولین مصاحبه ی مطبوعاتی خود پس از مراسم تحلیف، در مقام پاسخگویی بر آمد و صراحتا اعلام کرد که برای انتخاب هیچ یک از افراد کابینه ی پیشنهادی خود تحت کوچکترین فشاری نبوده است و تمامی این افراد را خودش و «بر اساس شناخت کامل» از آنها برگزیده است!
چندی پیش سوابق مصطفی پور محمدی، وزیر دادگستری کابینه ی حسن روحانی در اختیار عموم قرار گرفت.
اینک نظر شما را به سوابق علی ربیعی که قرار است وزیر تعاون، کار و رفاه دولت به اصطلاح "تدبیر و امید" باشد جلب می کنیم:
علی ربیعی با نام مستعار «عباد،» یکی از چهره های امنیتی فعال و شناخته شده در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است که همواره بخاطر نقش ویژه ای که در شکنجه و سرکوب مخالفین داشته در مقاطع مختلف و حساس سياسي نامش بر سر زبانها افتاده است.
او خود را نزدیکترین فرد به محمد خاتمی معرفی می کند و در صحنه ی عمل نیز وی رسما مشاور اجتماعی خاتمی، رییس دبیرخانه شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی و همچنین دبیر اجرایی این نهاد امنیتی در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بوده است.
سوابق اطلاعاتی این بازجو و شکنجه گر، آنقدر مخوف است که علی فلاحیان -وزیر اطلاعات سابق جمهور اسلامی- در کتاب خاطرات خود از ربیعی به عنوان «استاد عملیات روانی» یاد میکند.
بعد ها وقتی در مقطعی دعوا میان لاریجانی و ربیعی بالا می گیرد، لاریجانی صراحتا اعلام می کند که امثال ربيعي مخالفان را به «صلابه كشيده بودند.» ربیعی در پاسخ به اظهارات لاریجانی از فعالیت های خویش در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با افتخار یاد می کند. او در جایی عنوان می کند که «کارمندان وزارت اطلاعات برای بازجویی معاندین با وضو بر سر کار حاضر می شدند.»
بعد ها وقتی علی ربیعی از کارهای اطلاعاتی کنار گذاشته می شود، حسن روحانی- دبیر وقت شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی- او را به دبیرخانه شورای امنیت می برد. در خاطرات فلاحیان می خوانیم:
"علي ايحال وقتي کنارش گذاشتيم آقاي حسن روحاني او را برد به دبيرخانه شوراي امنيت ... بعد از انتخابات، آقاي خاتمي ميخواست او را وزير کار بگذارد و خيلي روي اين مسألهاصرار داشت... و در هر حال ربيعي وزير کار نشد... يکهو گفتند بشود دبير شوراي امنيت... بالاخره با لابي بازيهاي پشت پرده (قرار) شد که حالا رسماً دبير، همين آقاي روحاني باشد ولي مسئول اجرايي شوراي امنيت عباد شود. البتهاين پست عباد بسيار کليدي است در امنيت کشور..."
به واسطه ی حسن روحانی و با ورود ربیعی، این چهره ی مخوف امنیتی، به دبیرخانه شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی، وی فعالیت های خود را به عنوان رییس اجرایی شورای عالی امنیت در دولت خاتمی از سر می گیرد.
علی ربیعی در یکی از مصاحبه های خود در خصوص نقش دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت های هاشمی و خاتمی می گوید: «آقایان هاشمی و خاتمی شورای عالی امنیت ملی بسیار برجسته ای را می خواستند که آقای روحانی و تیم دبیرخانه، این شورا را ایجاد کرد. شورای عالی امنیت ملی زمان ما، در واقع یک کابینه در سایه بود.»
با بررسی سوابق علی ربیعی (ملقب به عباد) می توان به رابطه ی نزدیک و مشهود هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی با این شخص پی برد.
گقتنی است همزمان با ترور مخالفان نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور که به "قتل های زنجیره ای" مشهور شد علی ربیعی معاون وزیر اطلاعات وقت در زمان تصدی ری شهری ودولت رفسنجانی تا سال 1374 بوده است.
از دیگر سمت های علی ربیعی می توان به مسئول اطلاعات سپاه در استانهای شمالی و مسئول اطلاعات استان آذربایجان شرقی اشاره کرد.
به نظر میرسد با به روی کار آمدن چهره ای امنیتی چون حسن روحانی، وی بر آن شده است تا با گرد هم آوری هم کیشان خود، دولتی به شدت اطلاعاتی-امنیتی را پدید آورد.
بررسی سوابق افراد معرفی شده از سوی حسن روحانی نشان می دهد، جمهوری اسلامی برای فرار از بحران سرنگونی به شدت بر روی انتصاب حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری سرمایه گذاری کرده است.
امام جمعه موقت اصفهان به استادانی که در دانشگاهها به «ارزشهای نظام و انقلاب توهین» میکنند٬ هشدار داده با «عقوبتی» مشابه آنچه که روحالله خمینی برای سلمان رشدی تعیین کرد٬ مواجه میشوند.
آقای میردامادی مدعی شده «برخی اساتید در کلاسهای درس خود در دانشگاهها بیتوجه به مسیر انقلاب اسلامی به ارزشهای نظام و انقلاب توهین میکنند.»
وی افزوده «آنها بدانند که اگر به مسیر درست هدایت نشوند با عقوبت و کیفری که امام خمینی گوشهای از آن را در مورد سلمان رشدی به کار بردند مواجه خواهند شد.»
به گزارش دیگربان، روحالله خمینی٬ بنیانگذار جمهوری اسلامی پس از انتشار کتاب «آیات شیطانی»٬ فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد که موجب شد این نویسنده سالها به طور مخفیانه زندگی کند.
اظهارات امام جمعه موقت اصفهان یکی از صریحترین تهدیدها علیه استادان دگراندیش است.
پیش از این نیز شمار زیادی از روشنفکران ایرانی در قالب قتلهای زنجیرهای به جرم دگراندیشی به قتل رسیده بودند.
تغییر و تحول در سرفصلهای دروس علوم انسانی که مقامهای جمهوری اسلامی به خواست علی خامنهای و برای مبارزه با غربزدگی این علوم مینامند سالهاست در ایران آغاز شده است.
در همین راستا شماری از استادان دانشگاه اخراج و یا به اجبار بازنشسته شدهاند.
امام جمعه اصفهان گفته «نفوذ آمریکایی در برخی دانشگاهها وارد شده» و این «بهرغم حضور اساتید انقلابی، ولایی و ارزشی» است که «همواره پشت نظام و انقلاب بودهاند و ما نیز پشت آنها هستیم.»
.
از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید! ـ محمود رویایی
آهای! از پشت شیشهها به خیابان نظر کنید! خون را به سنگفرش ببینید!…
27 سال از فاجعه کشتار 67 و نقش خون و خاطرهُ قتلعام زندانیان سیاسی بر سنگفرش خیابانها میگذرد و هنوز معلوم نیست طنین فریادهای بیصدای زندانیان در گوش کدام مدعی حقوق انسان و کدام عدالتخانه پیچیده است؟ آیا در میان مجامع مدعی حقوق بشر و ارگانهای بینالمللی هنوز قدرت و غیرتی پیدا میشود که پرده از راز 30هزار پرواز مسیحا و آواز شکیبا بر صلیب بردارد؟
آیا هنوز چشم بینایی و دست توانایی در دادگاهها و مجامع حقوقی دیده میشود که ـ لااقل ـ به حرمت منصب و مسئولیتشان قیام کرده و سختی رودرویی با جلاد و دفاع از مظلومترین قربانیان تاریخ معاصر را تحمل کند؟
بهراستی کیست که نداند 30 هزار زندانی سیاسی در میان بهت و حیرت همگان، اینچنین وحشیانه و برقآسا بر دار شدند و عاملان فاجعه نهتنها از جانب مجامع معتبر قضایی و حقوقی مورد پیگرد و مجازات قرار نگرفتند که امروز هر کدام در منصبهای عالیتری بر مسند قدرت تکیه دادهاند.
68 سال قبل ـ همزمان با تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر در سال 1948 ـ کنوانسیون منع و مجازات کشتار دستهجمعی بهتصویب مجمع عمومیسازمان ملل رسید و در مادهُ اول این کنوانسیون تصریح شده است که «قتلعام» یک جرم بینالمللی است و مرتکبان آن باید مجازات شوند. این در حالی است که امروز بر هیچ کس پوشیده نیست که مسئولان کشتار زندانیان سیاسی در ایران همان عاملان و آمران کشتار مردم بیگناه در عراق و سوریه و یمن و لبنان و آرژانتین و عربستان و فرانسه و آلمان هستند.
به راستی چرا 68 سال پس از تصویب اعلامیهُ جهانی حقوق بشر و کنوانسیون مجازات کشتار دستهجمعی، امروز مماشات به جای مجازات نشسته و جلاد نیمه جان و پا به گور، هنوز به سادگی و سکوت قدرتها و مجامع مدعی دفاع از حقوق بشر میخندد؟
کیست که نداند مسألهُ اصلی و موضوع مبرم ایران دیروز و امروز و هنوز نه تضاد روحانی و خامنهای که نقض بیرحمانه و سیستماتیک حقوق بشر و فشارهای روزافزون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بر مردم است؟ کدام دلال ساده دلی میتواند شکنجهُ سیستماتیک و قانونی در ایران را بپوشاند؟ مگر نمیبینید که هیولای حاکم بر ایران سنگسار و اعدام و دست و پا بریدن و چشم از حدقه در آوردن را نشان اجرای عدالت، شکنجه را نشانهُ امنیت و کشتار وحشیانهُ زندانیان سیاسی را علامت رأفت و عطوفت ولایت و خلیفهُ مسلمانان میداند.
به این عبارت توجه کنید:
« اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری در جامعه زیاد میشود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، و مسلما در این شرایط عدالت از میان میرود »
این جمله در تاریخ 14 مرداد 89 در مطلبی با عنوان «اعدامهای سال 67 بر اساس حکم اسلام بود» توسط ارگان رسمی وزارت اطلاعات ـ موسوم به هابیلیان ـ منتشر شده است.
میبینید! بر خلاف گذشته که از طرح موضوع کشتار زندانیان سیاسی فراری بودند و یکسره فاجعهُ ملی 67 را کتمان و حاشا میکردند، موضوع را ـ با تیتر درشت ـ علنی کرده و یک گام جلوتر به امامش هم خرده می گیرد که چرا همه را نکشت و بیش از حد رأفت به خرج داد تا چند نفری بمانند و بروند به ارتش آزادیبخش و… یا حتی خارج از حاکمیت آخوندی به عنوان شاهدان زندهُ جنایاتش باشند.
بیتردید بیان تیز و تهدیدآمیز نویسنده چیزی نیست جز چنگ و دندان نشان دادن به جوانان ـ ایجاد فضای ترس و ارعاب ـ و پوشاندن ضعف بنیه و قوای ولایت در تعادل قوای سیاسی آن روز. اما طرفه این که همین مطلب در همین ایام دوباره در همان سایت وزارت اطلاعات بازچاپ شده است و به زغم دژخیم قلم بدست این سایت حکومتی، اگر بتوان به آن ایرادی گرفت، این است که:
« باید به این نکته نیز اشاره کرد که در اجرای این حکم [قتل عام زندانیان] علاوه بر دستورات صریح اسلام برای مرتدین از دین خدا، تا حدودی نیز رافت اسلامی شامل بسیاری از منافقین شده بود و شاید تنها ایرادی که میتوان تا حدودی به اجرای این حکم وارد دانست، رافتی بود که باعث شد عدهای از منافقین به چوبه دار سپرده نشوند…»
میبینید! حالا که به این جا رسیده ـ در منتهای افسردگی و استیصال سیاسی ـ فراتر از سربازان وحشی داعش و دایناسورهای بیروت و دمشق و بغداد و … رسماً میگوید طبق قانون شرع و حکم خدا، کیفر برگشتن از عقیده خلیفهُ مسلمانان! اعدام است و اگر اشکالی هم در کار قتل عام 67 بوده در این است که همه را نکشتیم.
میگوید اگر در بوشهر زندانیان را زنده زنده دفن کردند، اگر در ایلام دختران زندانی را شبانه از بند ربودند و بعد از بیحرمتی کشتند و در گودال انداختند؛ اگر در شیراز و آمل و رشت و اصفهان خواهران و برادرانمان را در منتهای وقاحت در میدانهای شهر با اتهام دزدی و… به دار کشیدند و اگر در تهران به بیماران صرعی و قلبی و قطع نخاع و فلج مادرزاد هم رحم نکردند و اگر هزاران دانش آموز و دانشجو و پزشک و کشاورز و کارگر و پرستار و بیمار را بیرحمانه حلق آویز کردند و حتی از زندانیانی که مدت محکومیتشان هم تمام شده بود نگذشتند و… همه از علائم رحمت! و عطوفت! و رأفت! نظام است.
اما وصله کردن پالتوی نیمدار و مندرس خلیفهُ ارتجاع با این مطلب ـ به ظاهر نا بههنگام ـ در سایت وزارت اطلاعات معنای دیگری هم دارد:
میخواهد بگوید ماهیت نظام هیچ تغییری نکرده و ولایت امروز فقیه هیچ تفاوتی با سال 60 ندارد و فرقی با 67 نکرده است. مبادا فکر کنید با برجام نظام به سرانجام رسیده و خبری از کشتن و آویختن نیست…
در جواب باید گفت هرگونه تردید در ماهیت نظام و ندیدن «رأفت!» و «عطوفت!» مستمر ولایت فقیه نشان خامی و بلاهت سیاسی است. اما اگر میبینیم زندانیان سیاسی از مرکز و کانون سرکوب ـ در اوین و گوهر دشت ـ بالا تا پایین خامنه و نظامش را میشویند و مادران و فرزندان میهن هر چه شیخ و شحنه را در شهر به ستوه آوردند و نمیتواند مانند سال 60 همه را در سلول و بند و کوچه و خیابان شکنجه و تیرباران کند و … دلیل دیگری دارد.
بله شیخ همان شیخ است با همان «رأفت!» و «عطوفت!» اما آن قدر بیجان و بی رمق شده که نمیتواند بیشتر بتازد. زهر اتمی و تحریم یک پارچهُ مردم و تحریمهای جهانی مانند سمّ، درون و بیرونش را در هم پیچیده و اگر میتوانست، هر روز چندین گلوله در بندهای زندانیان سیاسی اوین و گوهر و زاهدان و … شلیک میکرد، دهها خمپاره در محل تجمع یاران و مادران و هزاران موشک در لیبرتی شلیک میکرد. اگر نمیکند نه به این دلیل است که نمی خواهد، نمیتواند، زورش نمیرسد والا این طور بیدنده و ترمز از قتل عام و کشتار زندانیان سیاسی در سال67 دفاع نمیکرد.
به راستی که این اعتراف نامه رسمی و دولتی که در همین ایام مجدداً مطرح شده سندی است که دست همهُ دلالان حقوق بشر و پیمانکاران مماشات را رو میکند؛ کسانی که تلاش میکنند با پوشاندن نقش خون از دست و ساعد ولایت وکتمان فاجعهُ ملی 67 چهرهُ جلاد و داروغه را در انظار جهانیان تغییر دهند تا شاید با ایجاد شبهه در برجام، سرانجام و فرجام دیگری برای بازارهایشان بیابند.
بله! باید به آنان که تلاش میکنند «حقوق بشر» را قربانی منافع حزبی وشرکتهای تجاری کرده و با نادیدهگرفتن دهها کشتار و قتلعام در ایران و فرانسه و لبنان و آلمان و… در پیکر نیمهجان شیخ و شحنهاش بدمند، دوباره باید گفت:
بیایید و خون را در خیابانها بنگرید
بیایید و بنگرید
خون را در خیابانها…
محمود رویایی
نامه مادر بهمن دارالشفایی به روحانی
“هرکس نداند، خودتان میدانید که فقط برای برداشتن تحریمها به شما رأی ندادیم. هرچند آن هم مهم بود و خدا را شاکریم که انجام شد. به شما رأی دادیم که امید زنده بماند، که ظلم کمتر شود، که آدمها کرامت داشته باشند، که جوانها نروند، بمانند و ایران را بسازند.” این بخشی از نامهای است که صفورا تفنگچی، مادر بهمن دارالشفایی یک هفته پس از بازداشت پسرش، خطاب به حسن روحانی نوشته است.
:متن نامه خانم تفنگچی را که در صفحه فیسبوک شخصیاش منتشر شده، در ادامه بخوانید
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور ایران
سلام
من مادر بهمنام، بهمن دارالشفایی. یک هفته پیش همین موقع، همینجا وسط خانهمان، چند مرد ایستاده بودند منتظر که پسرم را بغل کنم و بگویم خدا نگهدارت. بعد بردندش. نگفتند کجا، نگفتند چرا، نگفتند کی هستند و از پسر من چه میخواهند. (از من بپرسید میگویم همینقدر که نوشتم کافی است، وصف ظلم انشاء نمیخواهد. اما دخترم میگوید دو خط دیگر بنویس.)
آقای روحانی
اگر به شما رأی نداده بودم، همان دو خط را هم نمینوشتم. نوشتم چون به گردنتان حق دارم، مثل میلیونها ایرانی دیگر که انتخابتان کردند. هرکس نداند، خودتان میدانید که فقط برای برداشتن تحریمها به شما رأی ندادیم. هرچند آن هم مهم بود و خدا را شاکریم که انجام شد. به شما رأی دادیم که امید زنده بماند، که ظلم کمتر شود، که آدمها کرامت داشته باشند، که جوانها نروند، بمانند و ایران را بسازند.
آقای روحانی،
میدانم سرتان شلوغ است. رئیسجمهورید، سالگرد انقلاب است. از قضا بابت این جمهوری و آن انقلاب هم به گردنتان حق دارم. گواهش نام پسرم، که یک هفته است انفرادی است، به گناه نکرده.
اللهم فک کل اسیر
صفورا تفنگچیها
۲۱ بهمن ۱۳۹۴
بهمن دارالشفایی در تهران بازداشت شد
بهمن دارالشفایی، روزنامهنگار و خبرنگار سابق بیبیسی صبح امروز در خانهاش در تهران بازداشت شد. این روزنامهنگار با حکم شعبه دوم دادسرای اوین (شهید مقدسی) بازداشت شده ولی دلایل بازداشت، اتهامات و محل نگهداری اش هنوز مشخص نشده است.
او طی دو سال گذشته به عنوان مترجم با نشر ماهی همکاری می کرده و فعالیت سیاسی و روزنامه نگاری نداشته است.
دارالشفایی با پیوستن به بیبیسی فارسی از ایران خارج شد و پس از پنج سال کار، دو سال در بخش وبسایت و سه سال در رادیو، از این رسانه جدا شد. او سال گذشته به ایران بازگشته بود
بهمن دارالشفایی پیش از این بهطور عمده با روزنامه شرق کار کرده است. او همچنین سابقه همکاری با روزنامه و نشریات ضمیمه جهان همشهری، اعتماد ملی و چلچراغ را دارد.
«آق بهمن» وبلاگ او که از نخستین وبلاگهای فارسی است در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به یکی از منابع اصلی خبرها در این زمینه تبدیل شده بود.
در عاشورای سال ۱۳۸۸ چندین نفر از اعضای خانواده او از جمله پدر، مادر و دو خواهر این روزنامهنگار بازداشت شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند.
از بهمن دارالشفایی ترجمههایی در حوزه سیاست و همچنین کتاب کودکان منتشر شده است. از جمله آنها میتوان به ترجمه کتابهای «فلسفه سیاسی» نوشته دیوید میلر، «سیاست» نوشته کنت میناگ، «گیرنده شناخته نشد» از کاترین کرسمن تیلور، «آسوپاس در پاریس و لندن» از جورج اورول، و کتاب کودکان «خرسی به نام پدینگتون» نوشته مایکل باند اشاره کرد.
مستند «جمعههای فرهاد» درباره زندگی فرهاد مهراد، خواننده موسیقی پاپ که در ۹ شهریور ۱۳۸۱ در سن ۵۹ سالگی در گذشت، کاری از بهمن دارالشفایی بود که از شبکه بیبیسی فارسی پخش شد.
یاشار دارالشفایی، فعال چپ دانشجویی که در سال ۱۳۸۸ بازداشت و نهایت به ۵ سال و ۶ ماه زندان محکوم شد، پسر عموی بهمن دارالشفایی است.
صدای پرطنین مقاومت ایران، رسوایی روحانی در فرانسه
.
آخوند حسن روحانی رئیسجمهور دیکتاتوری آخوندی روز چهارشنبه (7بهمن) در میان فریادهای خشم و اعتراض ایرانیان آزاده وارد پاریس پایتخت فرانسه شد. روز پنجشنبه (8بهمن) نیز همزمان با دیدار او با رئیسجمهور فرانسه، هموطنان آزاده در یکی از بزرگترین تظاهراتهای مقاومت ایرن طی سالهای اخیر در خارج کشور، در حالیکه شخصیتها و منتخبان مردم فرانسه به آن پیوسته بودند، حضور «رئیسجمهور اعدام» در «مهد آزادی و دموکراسی» را با خروش پرطنین خود مورد اعتراض قرار دادند. تظاهراتی که بازتاب گستردهیی هم در رسانههای فرانسه و مهمترین رسانههای منطقهیی و بینالمللی پیدا کرد.
.
در داخل رژیم و دو باند حاکم دو ارزیابی متفاوت و گاه متضاد از سفر روحانی ارائه کردند؛ باند ولیفقیه سفر روحانی هم به ایتالیا و هم به فرانسه را توأم با برخوردهای تحقیرآمیز دانستند و روحانی و همراهان او را زیر ضرب گرفتند که چرا نسبت به این برخوردها واکنشی نشان ندادند؛ از جمله «جوان» ارگان بسیج ضدمردمی در مقالهیی با عنوان «کسی حواسش به مارکوس نبود!» نوشت: «وقتی رئیسجمهور روحانی، در موزه شهرداری رم (!) کنار نخستوزیر ایتالیا و زیر سایه اسب مارکوس آئورلیوس نشست تا کنفرانس خبری بدهد، سرگشتگی زایدالوصفی در میان ایرانیان غیور افتاد که چرا قراردادهای ما با ایتالیا باید کنار سم اسب امپراطور روم باشد که زمانی در حمله به ایران، ارتش اشکانی را شکست داد و بخشی از ایران را جدا کرد؟!».
.
در مقابل رسانههای باند رفسنجانی روحانی آن را با شور و شوق زایدالوصف و عجیبی، این سفر را «معجزه» توصیف کردند: عنوان سرمقاله ابتکار، «معجزه ادبیات احترام در عرصه دیپلماسی» بهاندازه کافی گویاست.
اما ارزیابی واقعبینانه از این سفر را با نگاهی به اهداف روحانی و رژیم از این سفر و نتایج حاصله میتوان به دست آورد.
.
آنچه روحانی در این سفر دنبال میکرد، این بود که حالا که رژیم به هر حال چوب زهر اتمی رو خورده، بتواند نانش را هم بخورد؛ در زمینه سیاسی انزوای رژیم را کاهش دهد، در زمینه اقتصادی تحریمهای اروپایی را بردارد و نهایتاً از آن در جنگ باندی و جنگ انتخاباتی بهره گیرد و درآمدهای آن را به کیسه باند خودش بریزد.
.
ارزیابی دقیق سود و زیان اقتصادی این سفر و اینکه روحانی چه داد و چه ستاند، شایان مجالی دیگر و مقالهیی جداگانه است. اما یک خبر خبرگزاری آسوشیتدپرس (7بهمن) اجمالاً میتواند تصویری به دست دهد از اینکه هدف روحانی مبنی بر رفع تحریمها تا چه اندازه محقق شده است: «فرانسه از اتحادیه اروپا خواسته است تا تحریمهای جدیدی را علیه ایران در ارتباط با آزمایشات موشکی اخیر در نظر بگیرد… لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه گفت که اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را علیه ایران در نظر دارد».
.
در زمینه سیاسی، نتایج این سفر برای رژیم اسفناکتر از زمینه اقتصادی است. رئیسجمهور فرانسه در دیدار با روحانی، تقریباً تمام مواضع فرانسه در سیاست خارجی را که رودرروی مواضع رژیم است، از جمله راجع به تروریسم، منطقه، عراق، سوریه، یمن، لبنان، عربستان و همچنین حقوقبشر را در برابر رژیم قرار داد و با تأکید بر اینکه «فرانسه با کشورهای منطقه خلیج (فارس) و عربستان سعودی رابطه دوستانهای دارد». خواستار تلاش رژیم برای «کاهش تنش در رابطه با عربستان شد (خبرگزاری صدا و سیمای رژیم ـ ۹/۱۱/۹۴).
واقعیت این است که پس از زهر اتمی، غرب و آمریکا اکنون درصدد خوراندن جامهای بعدی، از زهر موشکی تا زهر منطقهیی و تروریسم و تا زهر حقوقبشر به کام رژیم هستند و به نظر میرسد باند ولیفقیه که برای این قبیل سفرها اشتیاقی از خود نشان نمیدهد، در این مورد واقعبینتر است؛ چون میداند در این قبیل مراودات، زیاندیدهتر و بدهکارتر از صحنه خارج میشود.
.
جدای از موارد پایهیی فوق، که میتواند مورد مناقشه دو باند رژیم باشد، در سیاست و دیپلوماسی شاخصهای شناخته شدهای وجود دارد که با آنها میتوان میزان اعتبار هر سفر سیاسی بهخصوص در حد رئیس دولتها را سنجید که یکی از آنها پروتکلهای سفر است. منفوریت رژیم آخوندی و شخص آخوند روحانی بهعنوان «رئیسجمهور 2هزار اعدام» در افکار عمومی هم دولت ایتالیا و هم بهخصوص دولت فرانسه را وادار میکرد که این پروتکلها را برای روحانی در حد مینیمم نگهدارند. از جمله در استقبال رسمی از روحانی هم که قاعدتاً میبایست رئیسجمهور حاضر میشد، اولاند حضور نیافت و فابیوس وزیر خارجه از روحانی استقبال کرد که در عرف دیپلوماتیک یک تحقیر محسوب میشود.
.
اما از مهمترین شاخصهای سیاسی همین تظاهرات عظیم مقاومت ایران بود که در اعتراض و محکومیت حسن روحانی در روز پنجشنبه 8بهمن در پاریس شاهد آن بودیم؛ رژیم تلاش بسیار کرد و به هر دری زد که جلو انجام این تظاهرات را بگیرد، اما برگزاری تظاهرات با آن شکوه و ابعاد که پس از واقعه تروریستی 13نوامبر در خود فرانسه نیز یک واقعه مهم سیاسی محسوب میشود بهخصوص که حضور شمار زیادی از شخصیتهای سیاسی و برجسته فرانسوی، از وزیر پیشین حقوقبشر تا منتخبان مردم فرانسه، نمایندگان پارلمان و سناتورها، تا شهرداران و… به این اهمیت ضریب زده بود.
به این ترتیب مقاومت ایران روز پنجشنبه 8بهمن، پاریس را به یک آوردگاه سیاسی میان خود و رژیم آخوندی تبدیل کرد و تمام دنیا به چشم دیدند که رژیم و رئیسجمهورش تا کجا مورد تنفر مردم ایران هستند و متقابلاً مردم ایران به چه نیرویی و به چه مقاومتی چشم امید دوختهاند؛ چرا که اگر رژیم میتوانست تنها دهها نفر را بسیج کند و به نفع روحانی و رژیم به خیابانهای پاریس بکشاند، بیتردید این کار را میکرد، اما نتوانست و نمیتواند؛ در عوض این ایرانیان آزاده و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران بودند که بار دیگر خیابانهای پاریس و افکار عمومی فرانسه را فتح کردند. بر کسی پوشیده نیست حضور چند هزار نفر در خارج کشور در یک تظاهرات و راهپیمایی خیابانی معادل چند میلیون نفر در داخل کشور است. بیجهت نبود که این تظاهرات چنین انعکاسی در رسانههای فرانسه و رسانههای بینالمللی پیدا کرد. بنابراین تظاهرات و راهپیمایی «نه به روحانی» 8بهمن پاریس، یک چشم روشنی بزرگ برای مردم ایران است و نویدبخش نزدیکی پایان رژیم و رهایی میهن ما از شر دیوان و ددان عمامه به سر حاکم است.
خزانه داری آمریکا تحریمهای موشک بالیستیکی را بر علیه حکومت آخوندها اعمال کرد
.
وزارت خزانه داری آمریکا تحریمهایی را علیه 11شرکت و شخص بهخاطر دست داشتن در برنامه موشک بالیستیکی رژیم ایران اعمال کرد.
.
بنا به گزارش خبرگزاری رویتر منابع مطلع میگویند «تحریمهای جدید بعد از تأخیر دو هفته یی دولت اوباما و در جریان مذاکرات فشرده برای آزادی 5 آمریکایی زندانی در ایران اعمال شده است».
.
اسامی 11شخص حقیقی و حقوقی دستاندرکار برنامه موشکهای بالستیک رژیم آخوندی که در لیست جدید تحریم خزانهداری آمریکا قرار گرفتند از این قرار هستند:
مهدی فرحی، رحیم رضا فرقدانی ، محمد هاشمی، جواد موسوی، میر احمد نوشین، حسین پورنقشبند، مینگفو چن اهل چین، شرکت لند آنهوا ، شرکت بازرگانی کاندید جنرال و شرکت بازرگانی مبروکه.
.
اطلاعات مربوط به «مهرداد کتابچی» که پیش از این در فهرست تحریمها قرار داشت به روز شده است. از سه شرکت تحریم شده دو شرکت در هنگکنگ و سومی در امارات متحده عربی ثبت شده است.
.
آدام زوبین معاون وزیر خزانهداری آمریکا در این رابطه گفت: برنامه موشکی بالستیک رژیم ایران تهدیدی قابل توجه برای امنیت منطقه و جهان است و همچنان تحت تحریمهای بینالمللی خواهد بود.
.
در بیانیه رسمی وزارت خزانه داری آمریکا آمده است: این اقدام با هماهنگی و تأیید دولت آمریکا به منظور جلوگیری از گسترش برنامه موشکی بالستیکی رژیم ایران اجرا شده است.
همانگونه که پیش بینی می شد عقب نشینی آخوندها و سر کشیدن جام زهر اتمی راه را برای جامهای زهر پیاپی هموار کرده است. گفتنی است اعمال تحریمهای جدید کمتر از 24 ساعت پس از اجرایی شدن «برجام» نشان می دهد که آتش بس موقتی که بین حکومت آخوندها و جامعه بین المللی حاصل شده بود چندان دوام نخواهد داشت و «برجام» آغاز مسیری است که نهایتاً «استحاله» حکومت ضد بشری آخوندها را دنبال می کند. آخوند خامنه ای و باند دلواپسان هراس خود را از تحقق این کابوس با عنوان «پروژه نفوذ» مطرح می کنند.
میخ بر تابوت "حق مُسلم"، برآمدن کابوس "پسا تحریم"
با کوبیده شدن آخرین میخها به تابوت پروژه هسته ای، راه برای لغو تدریجی تحریمهای فلج کننده بین المللی که علیه این ماجراجویی وضع گردیده بود، هموار شده است. با تایید آژانس بین المللی انرژی اتُمی مبنی بر اجرای همه شرطهای طرفهای خارجی از سوی حاکمان ایران، شکست سنگین "نظام" در انتهای یک بُحران 13 ساله نیز رسمیت می یابد.
.
رهبران رژیم جمهوری اسلامی و در راس آنها، آیت الله علی خامنه ای، بیش از یک دهه، برخلاف منافع ملی و در جهتی مُتضاد با خواستها و نیازهای مردم ایران، حیثیت، ثروت و امکانات استراتژیک کشور را بار "قطار بی دنده و تُرمُز" خود کرده و بی وقفه آن را به سمت تصادُم هولناک با دیوار بتونی راندند.
.
آنچه که اکنون از پروژه مورد "اجماع در نظام" برجای مانده است، تکه پاره هایی از یک توهُم و بی خردی خسارت بار است که آقای خامنه ای و کارگُزارانش با درماندگی و التماس، به شتاب تمام خود را از شر آنها خلاص می کنند.
.
روز شنبه، آژانس بر نتیجه دادن این تلاش حقارت بار صحه گذاشت، چرا که "نظام" با موفقیت قلب تاسیسات میلیاردی آب سنگین خود را با بتون پُر کرده، 11 تُن اورانیومی که در طول سالهای بُحران با هزینه کلان سیاسی و مادی غنی ساخته بود را بار کشتی کرده و به روسیه تحویل داده و سر آخر، نزدیک به 13 هزار سانتریفیوژ، این نماد "حق مُسلم" تزریقی را به دست اسقاط سپرده است.
.
اگر چه همه باندها و دسته بندیهای قُدرت در رژیم ولایت فقیه، در شکل گیری این رُسوایی خانمانسوز مسوولیت مُشترکی دارند، با این حال نقش خیره سرانه آقای علی خامنه ای و باند او در ژرفش بُحران هسته ای و از این راه عمیق کردن زخم آن بر پیکر جامعه و کشور، وِیژه و جُداگانه است.
از همین رو نیز آقای خامنه ای به سختی می تواند با فرار حقیرانه از پذیرش مسوولیت، آثار "جام زهر"ی که مجبور به سرکشیدن شده را پُشت سر بگذارد. مانورهای گیج سرانه او برای حفظ اتوریته در هرم قُدرت پس از تن دادن به عقب نشینی و برکنار ماندن از آثار اجتماعی آن، درس عبرتی برای همه خودکامه هایی دون مایه ای است که با طوق گران شکستهای استراتژیک بر گردن، قصد خرامان رفتن دارند.
.
رهبر جمهوری اسلامی با نمایشهایی که برای حفظ پرستیژ روی صحنه می بُرد و از کشیدن "خط قرمز" اینجا و آنجا تا شرط گذاری با این و آن را در برمی گرفت، خود را به اسباب مضحکه همه کس و ضربه پذیر در همه جا بدل ساخت. گزارش آژانس و لغو تحریمها بی تردید او را از بازی در این رُل مسخره نجات خواهد داد، اما این به مفهوم رهایی از کابوس نخواهد بود.
.
او و "نظام"ی که گردش بنا گردیده، از پیامدهای این شکست رهایی نخواهند یافت. ناکامی رژیم ولایت فقیه، موفقیت مردُم ایران است؛ همانها که "نظام" نداشتن مشروعیت نزد شان را با بُحران خارجی و از جُمله، بُحران هسته ای مُتوازن می کند. دوران پسا تحریم با عقب نشینی حُکومت و از دست دادن این پایه تعادُل آغاز شده است.
پخش نقل و نبات در منطقه توسط آخوند خامنه ای
.
تروریست محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران جهل و جنایت گفت: حکومت آخوندها قصد دارد ٢٠٠ هزار جنگجو از نیروهای جوان ایران را در منطقه تجهیز کند.
به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس، وابسته به سپاه تروریستی پاسداران، جعفری این سخنان را روز چهارشنبه ١٣ ژانویه در مراسم تشییع جنازه حمید رضا اسدالله، یکی از فرماندهان سپاه که در سوریه به درک واصل شده است گفته است.
اگرچه کارشناسان این رقم را مبالغه آمیز توصیف کرده اند، اما سخنان جعفری حکایت از ابعاد مداخله رژیم ایران درکشورهای منطقه و اشاعه جنگ و آتش افروزی و خشونت در منطقه دارد.
تظاهرات «نه» به روحانی در پاریس
.
سفر آخوند روحانی که پیشتر به دلیل جنایت تروریستی پاریس منتفی شده بود قرار است ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶ برابر با ۸ بهمن ۱۳۹۴ انجام گیرد. در این رابطه ایرانیان آزادیخواه برای برگزاری یک تظاهرات بزرگ با شعار « نه به روحانی» فراخوان داده اند.
.
در بروشور این فراخوان آمده است:
علیه موج اعدامها و نقض وحشیانه حقوقبشر در ایران و قتل عام پناهندگان ایرانی در عراق و ...
در تظاهرات «نه» به روحانی، شرکت کنید!
.
مکان تظاهرات : پاریس- میدان تروکادرو
زمان: ۸ بهمن ۹۴ برابر با ۲۸ ژانویه ۲۰۱۶
تشدید مخاصمات آخوندها در آستانه نمایش انتخابات و زمنیهسازی حذف کاندیداهای باند رقیب
.
رویارویی و جنگ قدرت درونی رژیم آخوندی در آستانه نمایش انتخابات مجلس و خبرگان ارتجاع به نحو بیسابقهیی شدت یافته و خامنهای برای حذف کاندیداهای باند رقیب برنامهریزی میکند. این در شرایطی است که رژیم ولایتفقیه پس از پذیرش توافق اتمی و شکستهای پیدرپی در سوریه با بحرانهای بیشمار داخلی و خارجی مواجه است.
.
از سوی دیگر در حالیکه مردم ایران بیش از همیشه این نمایش سخیف را طرد و تحریم میکنند، خامنهای برای تقلبهای نجومی و اعلام آمار و ارقام چندین برابر بزرگنمایی شده زمینهسازی میکند. او به صراحت خطاب به ائمه جمعه گفت: «مسأله مهم درباره انتخابات، حضور حداکثری است. هر چه جمعیت بیشتر در انتخابات شرکت کند، استحکام نظام و اعتبار کشور بالاتر خواهد رفت... انتخابات هم بحمدالله آزاد است، هم مایه آبرو و اعتبار در خارج از کشور است؛ در جو جهانی، حقیقتاً این انتخابات مایه اعتبار و آبرو است. بنابراین خود انتخابات، یک امر بسیار مهم و یک نعمت بزرگ است. بعضیها خوششان میآید دائم بر کوس نامطمئن بودن انتخابات بدمند این خیلی عادت بدی است، مرض بدی است، انتخابات سالم است... تخلف سازمانیافته مطلقاً وجود ندارد؛ ... [نباید] کسی ادعا کند در این انتخابات خیانت شد یا تقلب شد. ... انتخابات در همه دورهها سالم بوده» است. (سایت خامنهای- ۱۴ دی۹۴)
رسانههای حکومتی در روز ۱۵دی بهنقل از احمد جنتی از نزدیکان خامنهای و دبیر شورای نگهبان نوشتند: برخی کاندیداهای خبرگان «قمارباز و مشروب خوارند و برخی مشکلات اخلاقی دارند. برخی کت و شلواری و برخی زن هستند. آنها که جزو شکستخوردگان عرصه سیاست هستند بهدنبال آن هستند تا دوباره بر کرسیهای مجلس بنشینند.. این افراد چنانچه بتوانند اکثریتی در خبرگان داشته باشند نفوذیهای خود را به این مجلس میکشانند و در غیراینصورت اقلیتی قدرتمند و سر و زباندار تشکیل میدهند که خبرگان را به هم بریزند و همیشه برای اکثریت مانعتراشی کنند. اگر خدای نکرده آنها موفق به این کار شدند بهدنبال این هستند که بحث شورای رهبری را مطرح کنند. طرح موضوع شورای رهبری بسیار بد و زشت است. قدرت آن است که رهبری برعهده یک نفر باشد در غیراین صورت قدرت میان چند نفر تقسیم میشود».
.
از سوی دیگر «جامعه مدرسین مبارز» و «جامعه روحانیت مبارز» متعلق به باند خامنهای، در یک اقدام خصمانه رفسنجانی را از لیست کاندیداهای خود برای خبرگان حذف کردهاند (خبرگزاری فارس متعلق به سپاه پاسداران- ۱۶دی۹۴). در حالیکه رفسنجانی معمولاً در لیستهای این دو گروه قرار داشت.
.
خامنهای در سخنرانی خود برای ائمه جمعه گفت: «اگرچنانچه آدم ناصالحی است، راهش ندهیم... در هرجایی که انتخابات هست - آدمی باشد که صلاحیت نداشته باشد و ما اغماض کنیم... باطل کردن حق مردم است، خراب کردن حق مردم است؛ این هم ضد حق الناس است». وی در عینحال وحشت خود را از تکرار قیام ۱۳۸۸ ابراز داشت و با تأکید بر اینکه «همه باید نتیجه انتخابات را بپذیرند» گفت: «در سال ۸۸ یک حرف منکر و مستنکری مطرح کردند که تقلب شده است و باید انتخابات برهم بخورد؛ ... . من نمیدانم که این خسارتهایی که در سال ۸۸ بر ما وارد شد کی جبران بشود؟! هنوز جبران نشده است».
شورای ملی مقاومت در اجلاس میاندورهیی خود در روزهای ۲۸ و ۲۹ آذر ماه تأکید کرد: «نمایش انتخابات مجلس و خبرگان نظام آخوندی -که مثل دیگر انتخابات این رژیم کشاکشی بین سرسپردگان ولایتفقیه بر ضد مردم ایران است- از سوی مردم و همه نیروهای آزادیخواه ایران تحریم و طرد میشود. این نمایش از هماکنون به صحنه جنگ و جدال باندهای متخاصم حاکمیت تبدیل شده است. موضوع اصلی مخاصمات درونی رژیم چارهجویی برای نجات نظام از مهلکه بحرانهایی است که موجودیت آن را تهدید میکند. کشاکشهای نمایش انتخابات و هشدارهای روزمره سران جناحهای رقیب، از یکسو موقعیت ضربه خورده ولیفقیه و از سوی دیگر هراس کل رژیم از قیام و خیزش مردم در اثر شقه و شکاف در بالای حاکمیت را بازتاب میکند».
اوباش بسیجی سفارت عربستان را به آتش کشیدند
.
اوباش بسیجی شنبه شب با حمله به سفارت عربستان در تهران این سفارتخانه را تخریب و محل را به آتش کشیدند.
.
خبرگزاری ایلنا نوشت: جمعی از معترضان به اعدام شیخ نمر توانستند وارد سفارت عربستان شده و ضمن آسیب رساندن به آن، بخشهایی را به آتش کشیده و برخی وسایل و اسناد را از این مکان خارج کنند.
.
از سوی دیگر عربستان سعودی تهدید کرد که روابط دیپلماتیک خود را با رژیم تهران قطع می کند.
.
صداوسیمای جمهوری اسلامی: سپاه پاسداران در واکنش به اعدام شیخ نمر روحانی شیعه عربستان سعودی توسط دولت این کشور، بیانیه ای شدید اللحن منتشر کرد.
.
در بیانیه تهدیدآمیز سپاه پاسداران آمده است: در آینده ای نه چندان دور انتقام سختی از جنایتکاران آل سعود گرفته خواهد شد.
.
در همین حال خبرگزاری ایسنا نوشت: به دنبال شهادت شیخ نمر معترضان در مقابل سفارت عربستان در تهران تجمع کردند. این تجمع که به صورت پراکنده از شنبه شب آغاز شد همچنان ادامه دارد.
.
تجمع کنندگان در حالی فریاد حیدر حیدر سر می دهند که سفارت در آتش می سوزد و شعله های آن به خارج زبانه می کشد. عده ای از تجمع کنندگان که به داخل سفارت رفته اند از بالای بام سفارت اقدام به پخش کاغذ در خیابان کردند.
از سوی دیگر وزارت خارجه عربستان، سفیر رژیم ایران در این کشور را فراخواند و اعتراض شدید دولت سعودی نسبت به اظهارات مقامات جمهوری اسلامی را به وی ابلاغ کرد.
.
دولت عربستان این اظهارات را دخالت آشکار در امور داخلی خود قلمداد کرد و رژیم تهران را تهدید نمود که اقدام تلافی جویانه انجام خواهد داد و روابط دیپلماتیک خود را قطع خواهد کرد.
درماندگی رژیم در برابر اعتراض مالباختگان
.
روز دهم دی بیش از دوهزار هموطن به جان آمده در مشهد با اعلام قبلی دست به تجمع اعتراضی و راهپیمایی زدند. این هموطنان مالباخته که سپردههایشان توسط باندهای حکومتی در شرکتی به نام پدیده شاندیز به غارت رفته، ماههاست که برای پس گرفتن سپردههایشان دست به تجمعات اعتراضی میزنند.این بار از یک هفته قبل با اعلام تجمع بزرگ، فراخوان داده بودند.
.
سؤال این است که چرا رژیم آخوندی و نیروهای سرکوبگر توان به هم زدن این اعتراض را نداشتند. تظاهرکنندگان موفق شدند در میدان آفریقا تجمع کنند سپس به سمت میدان تقی آباد راهپیمایی کنند و از آنجا به سمت استانداری بروند. به دلیل شدت اختناق در حاکمیت آخوندی تقریباً برای گروههای اجتماعی غیرممکن است که بتوانند با اعلام قبلی دست به تجمع اعتراضی بزنند. اما در یکسال گذشته برخی اقشار بزرگ اجتماعی مثل معلمان و پرستاران توانستهاند با عزم جزم، رژیم را به عقبنشینی وا داشته و دست به تجمعات بزرگ و سراسری بزنند. ورود یک گروهبندی دیگر اجتماعی به عرصهای که رژیم توان جمع و جور کردنش را ندارد، حکایت از وضعیت خراب رژیم و بنبست سرکوب دارد.
.
زیرا چنان چه جلو این اعتراضات را بخواهد با سرکوب بیشتر بگیرد، باید جواب پولهای غارت شده آنها را هم بدهد که اساساً در قاموس این رژیم نمیگنجد و با توجه به وضعیت وخیم اقتصادی که دارد نمیتواند پای آن بیاید. از طرف دیگر آنها هم از وعدههای دروغ جان به لب شده و شعار میدهند: ”هزار وعده شنیدیم اما عمل ندیدیم - سهامدار پدیده فقط دروغ شنیده“.
بیپولی و فقر این هموطنان را به خیابان کشانده و در صورت ممانعت از اعتراضاتشان به تشدید قهر آنان با رژیم منجر خواهد شد. اگر رژیم بخواهد جلو آنها را باز بگذارد، میتواند این تجمعات بهدلیل شدت خشم مردم به اشغال استانداری هم بیانجامد. زیرا برای مردمی که آه در بساط ندارند و همه هستیشان را رژیم غارت کرده و هیچ مرز و شرمی را در رعایت و پرداخت دیون مردم نگه نداشتهاست، طبیعی است که بعد از اشغال دفتر ورستوران شرکت پدیده شاندیز در هفته قبل، اشغال استانداری در چشمانداز باشد. بهخصوص که تجمعکنندگان فریاد میزدند: ”مرگ بر غاصب حق مردم، استاندار استاندار استعفا استعفا، عزا عزاست امروز روز عزاست امروز - زندگی این ملت روی هواست امروز“.
.
در مورد شدت بروز قهر تظاهرات، حامد قادر مرزی عضو مجلس ارتجاع روز هفتم دی، به روحانی رئیسجمهور رژیم هشدار داد و گفت: ”جناب آقای روحانی، ... برای مردم فقیری که که آهی در بساط ندارند و بیکار هستند، تورم صفر درصد هم فرقی برای شکم گرسنه آنان ندارد. میترسم! میترسم! که فقر منجر به کفر و اوضاعی شود که امیدی برای رفع آن نباشد و تدبیری نتوان برای آن اتخاذ کرد“. (رادیو رژیم 7 دی 94 )
.
نیروی سرکوبگر ضدشورش البته در نزدیکی استانداری خراسان رضوی، اقدام به حمله و هجوم به مالباختگان به جان آمده کرد، شماری را دستگیر و مجروح کرد، اما نتوانست کاری از پیش ببرد زیرا مالباختگان اعلام کردند که روز دوشنبه 14 دی در تهران و در برابر وزارت کشور رژیم دست به تجمع بزرگ خواهند زد.
همزمان با نزدیک شدن به نمایش انتخابات رژیم و به بنبست رسیدن حربه سرکوب، نگرانی باندهای حکومتی از برپایی قیامی ”بزرگتر از 88“ قابلتوجه است، بهطوری که پاسدار صفار هرندی معاون فرهنگی سپاه پاسداران گفت: ”باید هوشیار بود تا خدای ناکرده نظام و انقلاب از جایی که فکرش را نمیکند ضربه نخورد“.. (خبرگزاری مهر رژیم 7دی 94)
.
واقعیت این است که مالباختگان که اکنون به گفته برخی کارشناسان حکومتی رقمشان نزدیک به نیم میلیون نفر میشود، حالا به یک گروهبندی اجتماعی بزرگی تبدیل شدهاند، که درماندگی رژیم در برخورد با آنها، لرزه دیگری بر اندام پوسیده نظام ولایتفقیه وارد کرده است.
سمیر قنطار که بود؟
سمیر قنطار، شبهنظامی سرشناس لبنانی که امروز در سوریه کشته شد، مصداق کامل این جمله معروف است که "تروریست" برای یکی، "جنگجوی آزادی" است برای دیگری.
او در اسرائیل یکی از "منفورترین تروریستها" بود، اما نیروهای مقاومت منطقه او را به خاطر چند دهه حبس در اسرائیل "سردار اسرا" میخواندند.
سمیر قنطار، زاده لبنان در خانوادهای دروزی بود. کمی بعد از تولدش در تابستان ۱۹۶۲ میلادی، پدر و مادرش از هم جدا شدند. مادرش را در کودکی از دست داد و پدرش که برای کار به عربستان میرفت، او را به همسر دومش سپرد.
در ۱۴ سالگی و همزمان با اوج گرفتن جنگ داخلی در لبنان مدرسه را رها کرد و به سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست.
یک سال بعد قرار شد در اولین ماموریتش شرکت کند که ربودن یک اتوبوس اسرائیلی بود. اما در مسیر ورود مخفیانه به اسرائیل گرفتار نیروهای امنیتی اردن شد و ۱۵ سال بیشتر نداشت که پایش به زندان باز شد.
کمتر از یک سال زندانی اردن بود و بعد از آزادی از ورود به این کشور منع شد.
بعد از رها شدن از زندان تا مدتی خانوادهاش از او بیخبر بودند تا این که چهار ماه بعد نام سمیر قنطار همه جا بر سر زبانها افتاد.
اواسط بهار سال ۱۹۷۹ اسرائیل اعلام کرد که او را به اتهام قتل و آدمربایی دستگیر کرده است. جزییات پروندهاش در آن زمان اسرائیل را تکان داد و دادگاه او را به پنج بار حبس ابد محکوم کرد.
درنهاریا چه گذشت؟
نیمه شب شنبه ۲۱ آوریل سال ۱۹۷۹، سمیر قنطار ۱۶ ساله با همراهی چند نوجوان دیگر سوار بر قایق و دور از چشم گارد ساحلی خود را به شهر نهاریای اسرائیل در ده کیلومتری مرز لبنان رساندند.
گروه تحت رهبری او که گفته میشود یکی از اهدافشان کشتن یک پلیس اسرائیلی بوده، بعد از ورود به نهاریا زنگ یک خانه مسکونی را میزنند و شروع به صحبت به عربی میکنند. ساکنان خانه از ترس با پلیس تماس میگیرند و اولین پلیسی که در محل حاضر میشود هدف رگبار این گروه مسلح قرار میگیرد و کشته میشود.
گروه قنطار بعد از کشتن پلیس با هدف "ربودن چند نفر" وارد یک خانه در همان نزدیکی میشوند. آنها دنی هاران، پدر خانواده و دختر چهار سالهاش را گروگان میگیرند با خود به سوی ساحل میبرند.
بنا بر روایت اسرائیل از وقایع آن شب، سمیر قنطار، دنی هاران را در مقابل دخترش میکشد و بعد از آن با ضربه قنداق تفنگ به سر دختر، او را به قتل میرساند. هر چند سمیر قنطار بعدا در دادگاه کشتن دختر را انکار میکند.
همراهان سمیر قنطار در درگیری با پلیس اسرائیل در ساحل کشته میشوند، اما پلیس خود او را دستگیر میکند.
همزمان با ربودن دنی هاران و دخترش، مادر خانواده همراه دختر دیگر در گوشهای از خانه مخفی میشوند. آن طور که در دادگاه مطرح شده، مادر از ترس جیغ کشیدن دختر دو ساله، جلوی دهان او را میگیرد که این کار باعث خفگی و مرگ دختر کوچک میشود.
بعد از محاکمه قنطار در اسرائیل، دادگاه او را در سال ۱۹۸۰ به اتهام قتل سه نفر مجرم شناخت و به پنج بار حبس ابد و ۴۷ سال زندان محکوم کرد.
ازدواج، تحصیل و آزادی
سمیر قنطار حدود سه دهه در زندان اسرائیل بود. در این مدت با یک زن فعال عرب اسرائیلی ازدواج کرد و توانست زبان عبری بیاموزد. از طریق آموزش از راه دور در دانشگاه تلآویو ثبت نام کرد و در سپتامبر سال ۱۹۹۸ در رشته ادبیات و علوم اجتماعی مدرک لیسانس دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴ در جریان مبادله زندانیهای حزبالله تا مرز آزادی پیش رفت، اما اسرائیل با آزادی او در آن زمان موافقت نکرد.
چها رسال بعد در روز ۱۶ ژوئیه سال ۲۰۰۸، دو سال بعد از جنگ ۳۳ روزه اسرائیل و حزبالله لبنان، سمیر قنطار به همراه چهار عضو حزبالله با دو جنازه سربازان اسرائیل معاوضه شد.
آزادی او بعد از ۲۸ سال حبس، جنجال و انتقاد زیادی در اسرائیل برانگیخت، اما در فرودگاه بیروت همچون یک "قهرمان ملی" با استقبال رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس وقت لبنان روبرو شد.
سفر به ایران؛ دیدار با رئیس جمهور، هدیه از رهبر
سمیر قنطار چهار ماه بعد از آزادی به سوریه رفت تا از دست بشار اسد، رئیس جمهور، مدال ملی این کشور را بگیرد و بعد از آن با جامعه دروزیها در بلندیهای جولان دیدار کند.
مدتی بعد از سفر به سوریه، قنطار در بهمن ماه ۱۳۸۷ خورشیدی به ایران سفر کرد و با مقامهای ارشد حکومت همچون محمود احمدینژاد، رئیس جمهور وقت و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کرد.
سمیر قنطار بعد از ان هم بارها برای شرکت در کنفرانسهای مختلف به ایران سفر کرد و در جریان یکی از این سفرها با آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران دیدار کرد. به گفته قنطار، او در این دیدار انگشتر و چفیه آیتالله خامنهای را هدیه گرفته است.
از زمان آغاز جنگ داخلی در سوریه، نام سمیر قنطار به عنوان یکی از شبهنظامیان فعال در بلندیهای جولان در سوریه مطرح بود که همراه و هماهنگ با جنبش حزبالله فعالیت میکرد.
چند ماه پیش وزارت امور خارجه آمریکا او را به عنوان "تروریست بینالمللی" در فهرست سیاه خود قرار داد.
در اطلاعیه وزارت خارجه آمریکا با اشاره به سوابق قبلی آقای قنطار و محکومیت او در اسرائیل، گفته شده که او از زمان آزادی به عنوان یکی از "محبوبترین و آشکارترین سخنگوهای حزبالله" فعالیت کرده است.
در این اطلاعیه آقای قنطار متهم شده است که با حمایت ایران و سوریه "نقشی عملیاتی در شکل دادن به تاسیسات زیربنایی گروه تروریستی حزبالله در بلندیهای جولان" داشته است.
ساعاتی بعد از مرگ او در حملهای راکتی که حزبالله آن را به جنگندههای اسرائیلی نسبت میدهد، وزارت خارجه ایران او را "نماد مقاومت در برابر اشغال و تجاوز رژیم صهیونیستی" توصیف کرد و کشته شدن او را به عنوان اقدامی "تروریستی و تجاوزکارانه" از سوی اسرائیل محکوم کرد.
انتخاب زندانی سیاسی نرگس محمدی بهعنوان شهروند افتخاری بلژیک
.
زندانی سیاسی نرگس محمدی، مدافع حقوقبشر در تاریخ 25آذر94 بهعنوان شهروند افتخاری شهر فرهنگی ریکسانسارت در بلژیک شد.
.
شهرداری این شهر بهدرخواست عفو بینالملل بلژیک شهروندی افتخاری را به نرگس محمدی در مراسم روز جهانی حقوقبشر اعلام کرد. زندانی سیاسی نرگس محمدی قرار است روز دهم دی سال جاری در بیدادگاه رژیم شرکت کند.
.
سازمان گزارشگران بدون مرز روز سهشنبه 24آذر 94 با انتشار گزارش سالانه خود از نرگس محمدی بهعنوان یکی از 5روزنامهنگار زندانی در جهان نام برده است.
.
روز جمعه پانزدهم آبان ماه ۱۳۹۴ در شهر فلورانس ایتالیا طی مراسمی که توسط بنیاد گالیله ۲۰۰۰ برگزار شد از زندانی سیاسی نرگس محمدی بهعنوان یکی از برندگان جایزه سال 2015 گالیله ۲۰۰۰ رسماً قدردانی شد.
.
زندانی سیاسی نرگس محمدی در تاریخ 19مهر 94 در پی تشنج، به بیمارستان منتقل و بستری شده بود، مزدوران و دژخیمان رژیم دست و پای زندانی سیاسی نرگس محمدی را در بیمارستان به تخت بسته و یک مأمور زن اطلاعاتی بهصورت 24ساعته در کنار تخت او بالای سرش گذاشته بودند.
.
نرگس محمدی نوشته بود که در اتاق عمل و... مزدوران و دژخیمان رژیم از او جدا نمیشدند. این شرایط ضدانسانی باعث شده که این زندانی سیاسی سه بار بهصورت شدید در بیمارستان دچار تشنج شود.
وزیر تعاون، کار و رفاه حسن روحانی کیست؟
علی ربیعی؛ شکنجه گری که با وضو وارد اتاق بازجویی می شد!
چندی پیش حسن روحانی لیست وزرای کابینه ی خویش را منتشر کرد که با اعتراض گسترده افکار عمومی همراه شد. در توجیه حضور افرادی جنایتکار با سوابقی تیره و تار در کابینه ی حسن روحانی، بسیاری از مدافعان شیاد جمهوری اسلامی، از جمله اصلاحطلبان حکومتی، این امر را ناشی از فشار نیروهای افراطی عنوان کردند و حضور افرادی از جمله مصطفی پورمحمدی را تحمیلی خواندند.
در ادامه، اما حسن روحانی بلافاصله و در اولین مصاحبه ی مطبوعاتی خود پس از مراسم تحلیف، در مقام پاسخگویی بر آمد و صراحتا اعلام کرد که برای انتخاب هیچ یک از افراد کابینه ی پیشنهادی خود تحت کوچکترین فشاری نبوده است و تمامی این افراد را خودش و «بر اساس شناخت کامل» از آنها برگزیده است!
چندی پیش سوابق مصطفی پور محمدی، وزیر دادگستری کابینه ی حسن روحانی در اختیار عموم قرار گرفت.
اینک نظر شما را به سوابق علی ربیعی که قرار است وزیر تعاون، کار و رفاه دولت به اصطلاح "تدبیر و امید" باشد جلب می کنیم:
علی ربیعی با نام مستعار «عباد،» یکی از چهره های امنیتی فعال و شناخته شده در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بوده است که همواره بخاطر نقش ویژه ای که در شکنجه و سرکوب مخالفین داشته در مقاطع مختلف و حساس سياسي نامش بر سر زبانها افتاده است.
او خود را نزدیکترین فرد به محمد خاتمی معرفی می کند و در صحنه ی عمل نیز وی رسما مشاور اجتماعی خاتمی، رییس دبیرخانه شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی و همچنین دبیر اجرایی این نهاد امنیتی در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی بوده است.
سوابق اطلاعاتی این بازجو و شکنجه گر، آنقدر مخوف است که علی فلاحیان -وزیر اطلاعات سابق جمهور اسلامی- در کتاب خاطرات خود از ربیعی به عنوان «استاد عملیات روانی» یاد میکند.
بعد ها وقتی در مقطعی دعوا میان لاریجانی و ربیعی بالا می گیرد، لاریجانی صراحتا اعلام می کند که امثال ربيعي مخالفان را به «صلابه كشيده بودند.» ربیعی در پاسخ به اظهارات لاریجانی از فعالیت های خویش در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با افتخار یاد می کند. او در جایی عنوان می کند که «کارمندان وزارت اطلاعات برای بازجویی معاندین با وضو بر سر کار حاضر می شدند.»
بعد ها وقتی علی ربیعی از کارهای اطلاعاتی کنار گذاشته می شود، حسن روحانی- دبیر وقت شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی- او را به دبیرخانه شورای امنیت می برد. در خاطرات فلاحیان می خوانیم:
"علي ايحال وقتي کنارش گذاشتيم آقاي حسن روحاني او را برد به دبيرخانه شوراي امنيت ... بعد از انتخابات، آقاي خاتمي ميخواست او را وزير کار بگذارد و خيلي روي اين مسألهاصرار داشت... و در هر حال ربيعي وزير کار نشد... يکهو گفتند بشود دبير شوراي امنيت... بالاخره با لابي بازيهاي پشت پرده (قرار) شد که حالا رسماً دبير، همين آقاي روحاني باشد ولي مسئول اجرايي شوراي امنيت عباد شود. البتهاين پست عباد بسيار کليدي است در امنيت کشور..."
به واسطه ی حسن روحانی و با ورود ربیعی، این چهره ی مخوف امنیتی، به دبیرخانه شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی، وی فعالیت های خود را به عنوان رییس اجرایی شورای عالی امنیت در دولت خاتمی از سر می گیرد.
علی ربیعی در یکی از مصاحبه های خود در خصوص نقش دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت های هاشمی و خاتمی می گوید: «آقایان هاشمی و خاتمی شورای عالی امنیت ملی بسیار برجسته ای را می خواستند که آقای روحانی و تیم دبیرخانه، این شورا را ایجاد کرد. شورای عالی امنیت ملی زمان ما، در واقع یک کابینه در سایه بود.»
با بررسی سوابق علی ربیعی (ملقب به عباد) می توان به رابطه ی نزدیک و مشهود هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و حسن روحانی با این شخص پی برد.
گقتنی است همزمان با ترور مخالفان نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور که به "قتل های زنجیره ای" مشهور شد علی ربیعی معاون وزیر اطلاعات وقت در زمان تصدی ری شهری ودولت رفسنجانی تا سال 1374 بوده است.
از دیگر سمت های علی ربیعی می توان به مسئول اطلاعات سپاه در استانهای شمالی و مسئول اطلاعات استان آذربایجان شرقی اشاره کرد.
به نظر میرسد با به روی کار آمدن چهره ای امنیتی چون حسن روحانی، وی بر آن شده است تا با گرد هم آوری هم کیشان خود، دولتی به شدت اطلاعاتی-امنیتی را پدید آورد.
بررسی سوابق افراد معرفی شده از سوی حسن روحانی نشان می دهد، جمهوری اسلامی برای فرار از بحران سرنگونی به شدت بر روی انتصاب حسن روحانی در مقام ریاست جمهوری سرمایه گذاری کرده است.
گره خوردن سرنوشت نظام با سرنوشت اسد در سوریه
.
روند پرشتاب تحولات سیاسی اخیر در پی تهاجم تروریستی «داعش» به پاریس و به صدا در آمدن زنگ خطر بنیادگرایی به عنوان تهدید اصلی دوران که ناشی از بحران خاورمیانه و بویژه سوریه و ادامه حکومت بشار اسد ؛ زنگ خطر برای ریشه اصلی و ام القرای بنیاذگرایی و تروریسم در ایران (رژیم آخوندی ) را به صدا در آورده است. محمد علی جعفری فرماندۀ سپاه پاسداران رژیم در یک سخنرانی در جمع خانواده های پاسداران و بسیجیان کشته شده در جنگ سوریه گفت دلیل حضور نظامی در سوریه حفاظت از امنیت جمهوری اسلامی در داخل کشور است. و امنیت نظام و اسلام(بخوانید ام القرای بنیادگرایی و تروریسم) به جنگ سوریه گره خورده است.
.
به گزارش خبرگزاری فرانسه به نقل از رسانه های رژیم تنها در نوامبر گذشته قریب سی تن از نظامیان رژیم ایران و مزدوران افغانی و پاکستانی رژیم در سوریه کشته شده اند.
خبرگزاری فرانسه می افزاید که از آغاز ماه اکتبر تاکنون حدود هشتاد تن ازنیروهای نظامی رژیم ایران شامل نیروهای افغانی و پاکستانی در سوریه کشته و در ایران به خاک سپرده شده اند. مصطفی شیخ الاسلامی، قهرمان جودو، از جمله نظامیانی است که در میان کشته شدگان است.
به همین دلیل روز چهارشنبه محمد علی جعفری و علی اکبر ولایتی که اخیرا به سوریه سفر کرده بود؛ حفظ بشار اسد را خط قرمز و حفظ امنیت نظام می دانند که « آیندۀ اسلام و جهان را رقم خواهد زد. » وبه گفته محمد علی جعفری "برداشته شدن مرزهای کشورهای محور مقاومت برای رسیدن به وحدت اسلامی " (خلافت ولی فقیه بر کشورهای مسلمان منطقه ) است. رویایی که رژیم آخوندی از ابتدا تا کنون در سر پرورانده و می پروراند و هدف از دست یابی به بمب اتم هم برای تضمین بقای رژیم و ادامه این سیاست و رویا بود. رژیم از سوریه و لبنان به عنوان محور مقاومت و عمق جبهه استراتژیک خود نام می برد .
.
علی فدوی، فرماندۀ نیروی دریایی سپاه پاسدارانرژیم نیز که در همین مراسم و در جمع خانواده های کشته شدگان در سوریه سخنرانی می کرد، گفت : "پاسداری از انقلاب اسلامی" و حکومت اسلامی ایران "عین پاسداری از اسلام است که محدود به جغرافیای خاصی نیست."
.
گفته می شود دست کم ۲۵ هزار نیروی رژیم ایران در سوریه در کنار نیروهای اسد و با حمایت هوایی روسیه در این کشور می جنگند. تا کنون شمارزیادی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران رژیم از جمله پاسدار همدانی جانشین قاسم سلیمانی که اکنون به شدت زخمی و سرنوشتش نامعلوم است در سوریه کشته شده اند. رژیم ایران سالانه نیمی از در آمد حاصل از فروش نفت را که بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار میشود خرج جنگ در سوریه و یمن و ... می کند. بحران سوریه اکنون نه تنها به یک موضوع بین المللی بلکه بحرانی جدی در درون رژیم شده است طوریکه اخیرا یک نماینده مجلس رژیم با عبور از خط قرمزهای خامنه ای حمایت از بشار اسد را سیاستی غلط نامید!
منابع آمریکایی تأکید می کنند که نظامیان ایران عمدتاً در همکاری و هماهنگی با نیروهای بشار اسد و ارتش روسیه در اطراف شهر حلب علیه مخالفان رژیم دمشق می جنگند و کشته شدگان خود را مدافعان حرم حضرت زینب (اسم مستعار جفظ رژیم اسد) که فرسنگ ها با میدان جنگ در حلب فاصله دارد می نامند!
محکومیت زنان بدون حجاب در معابر و انظار عمومی به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه
طبق تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا جزای نقدی ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال محکوم خواهند شد.
سردار حسین اشتری فرمانده نیروی انتظامی در دومین همایش فصلی فرماندهان راهور ناجا ضمن اعلام برخورد با “بدپوششی و کشف حجاب” اعلام کرد: “پلیس با مزاحمان نوامیس، بدپوششان و بد حجابان برخورد خواهد کرد؛ برخوردی قاطع توام با ادب و مهربانی”.
سردار سعید منتظرالمهدی سخنگوی ناجا نیز در یکی از جلسات سخنگوی ناجا بیان داشت: “هنگامی که دستگاههای دیگر به وظایف خود در حوزه عفاف و حجاب عمل نمیکنند ناجا مجبور به انجام اقدام سلبی میشود”.
قانون درباره این زنان و افراد چه میگوید
با نگاهی به کتاب قانون مجازات اسلامی جدید در مییابیم که براساس تبصره ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا جزای نقدی ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال محکوم خواهند شد.
ناجا میتواند رأساً اقدام کند
اما به سراغ ابوالفضل ابوترابی دبیر دوم کمیسیون قضایی رفتیم تا از وی نیز درباره چگونگی اجرای این تبصره از قانون
مجازات اسلامی پرس و جو کنیم.
ابوترابی در این خصوص گفت: “نیروی انتظامی ضابط دادگستری است و زنان بدون حجاب نیز جزو جرایم مشهود محسوب میشوند”.
وی افزود: “از این رو نیروی انتظامی میتواند راساً برای اجرای این ماده از قانون و برخورد با زنان بی حجاب اقدام کند”.
دادگاه محمد مهدوی فر برگزار شد
دادگاه محمد مهدوی فر، شاعر اهل آران و بیدگل در شعبه ۱۰۵ کیفری دو دادگستری کاشان برگزار شد.
ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دادگاه محمد مهدوی فر شاعر اهل آران و بیدگل که به اتهام سرودن یک شعر بازجویی و به دادگاه احضار شده بود در شعبه ۱۰۵ کیفری دو دادگستری کاشان برگزار شد.
بنا بر این گزارش محمد مهدوی فر در این دادگاه از داشتن وکیل محروم بوده و در دادگاهی پنج دقیقه ای هیچ سوالی از وی در ارتباط با شعر یاد شده و مفاد شکایت پرسیده نشده است.
محمد مهدوی فر، شاعر اهل آران و بیدگل پس از سرودن یک مثنوی ۳۲ بیتی به نام “الفبا” در سال گذشته و خواندن آن در انجمن های ادبی شهر کاشان، توسط شعبه دو بازپرسی آران و بیدگل (به نیابت از شعبه هم عرض بازپرسی در کاشان) مورد بازجویی قرار گرفت.
به گفته منابع مطلع به خبرنگار هرانا، اطلاع دهنده این شعر به دستگاه های قضایی و امنیتی بسیج سپاه کاشان بوده و شاکی آقای مهدوی فر اطلاعات سپاه کاشان است.
گفتنی است اتهامات تفهیم شده به این شاعر کاشانی تشویش اذهان عمومی. جریحه دار کردن اذهان عمومی. تبلیغ بر علیه نظام و توهین به مسئولین مملکت به مانند جنتی و خلخالی عنوان شده است.
محمد مهدوی فر که در حال حاضر با شغل آزاد امرار معاش می کند در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق یک بسیجی داوطلب بوده و به عنوان تخریبچی و غواص در جبهه ها خدمت می کرده است.
احمد هاشمی به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگشت
سید احمد هاشمی، مدیر کل وزیر کشور دولت اصلاحات با پایان زمان مرخصی خود به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگشت.
ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سیداحمد هاشمی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بیش از سه سال است در زندان اوین به سر می برد، پس از پایان زمان مرخصی خود به بند ۳۵۰ زندان اوین بازگشت.
سیداحمد هاشمی، مدیر کل وزیر کشور دولت اصلاحات بود که چند روز پس از آغاز حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد برای مدت دو هفته بازداشت شد و سپس به پنج سال حبس محکوم شد. حکم او مرداد ماه امسال با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی به ۴ سال تقلیل یافت.
اتهام آقای هاشمی که به خاطر آن به اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی محکوم شده، این بوده که جزوه ای حاوی قوانین انتخابات را برای راهنمایی ناظران انتخاباتی ستاد موسوی در سال ۸۸ آماده کرده است.
هاشمی ۶۰ ساله که در دولت اصلاحات مشاور وزیر و مدیرکل بازرسی وزارت کشور بود، از میانه تیرماه ۱۳۹۱ تا اردیبهشت امسال بدون حتی یک روز مرخصی در بند ۳۵۰ زندان اوین بود، اردیبهشت امسال برای خاکسپاری همسرش به مرخصی آمد. او پیشنهاد بازجو برای ابراز برائت از رهبران جنبش سبز را نپذیرفته بود و به همین علت در این سه سال از حق مرخصی محروم شده بود.
دکتر مریم ایمانی خوشخو، همسر سیداحمد هاشمی، از زنان قرآن پژوه کشور و استاد گروه دین و فلسفه دانشگاه خوارزمی بود که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد، اما همسرش تا آخرین لحظات هم اجازه نیافت به مرخصی بیاید و بر بالین او حاضر شود. وی حتی از شرکت در مراسم چهلم همسر ش نیز به دلیل پذیرفته نشدن درخواست مرخصی، محروم شد
.
بتازگی تعدادی از تصاویر خصوصی دختر پاسدار جنایتکار حسین الله کرم بدون داشتن حجاب در اینترنت منتشر شده است. که پدر او برای رعایت حجاب اجباری در ایران بارها مردم را مورد ضرب وشتم قرار داده است.
.
تصاویر منتشر شده از شمیم دختر حسین الله کرم، او را در یک بندر اروپایی، مهمانی فارغ التحصیلی از یک دانشگاه در خارج از ایران و نیز در ایالت کالیفرنیا در غرب آمریکا نشان میدهد. وجه مشخص این تصاویر آن است که دختر این مقام شبه نظامی در رژیم آخوندها، بدون رعایت حجابی که پدرش برای تحمیل آن به دختران ایران بارها از خشونت استفاده کرده است، ظاهر شدهاست.
.
براساس بیانیه اتحادیه اروپا ، حسین اللهکرم رئیس انصار حزب الله و سرهنگ سپاه پاسداران است. او از بنیانگذاران انصار حزب الله است. این گروه شبه نظامی در چندین مورد در دوره های زمانی مختلف در استفاده بیش از حد از خشونت برای سرکوب دانشجویان دست داشته است.
پرده برداری سپاه پاسداران از زرادخانه نظامی
.
.
رویدادهای جاری و آن چه که بر مردم ایران به طور مداوم تحمیل می شود، واقعیت کلید حسن روحانی برای باز کردن قفلهای بحران را در همان قد و قامت پوسترهای رنگین اش به نمایش می گذارد. آمار اخیر رئیس ستاد قوه قضائیه در رابطه با درآمد برادران قاچاقجی، زنگ زدگی کلید روحانی را به خوبی عیان می کند. پیش بینی می شود که صاحب کلید به تدارکاتچی بودن خود و بی فایده بودن کلید حل بحران اعتراف کند.
.
رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا روز پنجشنبه 5 آذر، درآمد سالیانه قاچاقچیان را «معادل بودجه عمرانی 2 سال کشور» و فراتر از 20 میلیارد دلار در سال برآورد کرد.
.
پایوران رژیم در قیل و قالها و زد و خوردهای جناحی با آهنگ بگم بگم، فقط اعترافهای دانه ریزهای شبکه قاچاق را به رُخ هم می کِشَند و کانون اصلی مافیای قاچاق یعنی وابستگان به بیت خامنه ای و برادران قاچاقچی را نادیده می گیرند. واقعیت این است که حجم کلان قاچاق و اقتصاد پنهان و زیر زمینی همراه با سودهای کلان که دشمن درجه یک توسعه و رشد تولید است، نمی تواند از دید و مشام پاسداران و بیت خامنه ای پنهان بماند.
.
بر اساس داده های آماری، بخشی از در آمد قاچاقچیان از «جا به جایی کالاهای قاجاق» و کالای آرایشی، دارویی و بهداشتی که «تاریخ گذشته و فاسد ... و غیر استاندارد و آلوده» است، به دست می آید. رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا، پیامد این میزان درآمد در جا به جایی کالا را «حذف نزدیک به 2 میلیون فرصت شغلی در کشور» تخمین زده است.
در رویدادی دیگر، مشاور سرکرده نیروی قدس سپاه پاسداران، در روز پنچشنبه 5 آذر از تبدیل ایران به زرادخانه نظامی پرده برداری کرد. وی در حالی که ساخت سلاح هسته ای را آسان تر از ساخت یک عینک اعلام کرد، از داشتن 14 انبار زیرزمینی موشک به نام 14 معصوم در عمق 30 تا 500 متری، پرده برداشت. وی با این انبارهای موشک همه جهان را تهدید کرد که «این مراکز به صورت اتوماتیک تمام مراکز مهم کشور حمله کننده را موشک باران می کند.»
.
این داعشی ولایت فقیهی به دنبال پرده برداری از زرادخانه موجود به تبدیل سرزمین ایران به انبار اتمی اعتراف کرد که جمهوری اسلامی تنها رژیم روی کره زمین است که «تمام مساحت کشور را به پازلهای 20 کیلومتر در 20 کیلومتر تقسیم کرده و وسط هر یک از این پازلها پدافند گذاشته است.»
.
تندیگی دو خبر مربوط به قاچاق و انبارهای موشکی در کنار آمار مربوط به گسترش فقر و بی خانمانی و تعطیلی واحدهای تولیدی و آسیبهای ناشی از آن، هیچ چشم انداز مثبت برای حل بحران اقتصادی از طریق کلید پوسیده و زنگ زده روحانی را نشان نمی دهد. راه حل غلبه بر بحران اقتصادی در قدم اول سیاسی بوده و از طریق سرنگونی رژیم حاکم بر ایران میسر است.
.
با معلمان ايران همراه و هم صدا شويم
.
كليپي در حمايت از اعتراض ها و خواسته هاي معلمان ايران
.
بايد يكي شويم، بايد به پيش رويم
بايد كه دوست بداريم ياران را، بايد
فريادهاي ما اگر چه رسا نيست بايد يكي شود.
بايد كه چون خزر بخروشيم، بايد يكي شويم، بايد به پيش رويم
.
حركت هاي اجتماعي در ميهن ما ايران سابقه طولانی دارد ،قشر روشنفکرو طبقه متوسط در حرکت های اجتماعی طی سالهای گذشته نقش زیادی داشته اند این حرکت ها نمودهاي عيني شرايط انفجاري و متحول جامعه مي باشند.درمیان حرکتهای اجتماعی در جامعه آخوند زده ما حرکت های معلمان نقش و جایگاه ویژه ای دارد .
.
مشخصه های بارز این حرکت عبارتند از :
اولا، از گستردگي و تشكل برخوردار است.
دوما، حرف ها و خواسته هاي واقعي و عيني صنفی و بحقی دارند.
سوما این حرکتها اعتراضی ،فریادی است علیه مشکلات ۱۲ میلیون جوان و نوجوانی که تحصیل میکنند
.
آنچه که معلمان میخواهند خواسته های حداقل آنها
میباشد و به همین دلیل هم مردم از آنها حمایت میکنند
حال ببینم ،پاسخ رژیم به درخواستهای معلمان چه بوده است؟
.
سرکوب و دستگیری و زندان و شکنجه و تهدید و اعدام کاری که 37 سال است این رژیم برای فرار از حل مساله به آن متوسل شده است .
.
خبرگزاری حکومتی فارس 21مرداد بهنقل از آخوند مصطفی ناصری، از معاونان وزارت آموزش و پرورش رژیم به وجود هزار معلم زنداني اذعان مي كند.که عمق فاجعه و سرکوب را نشان میدهد.
.
برغم اهمیت و جایگاه آموزش و پرورش در پیشرفت یک جامعه چرا آخوندها آن را سرکوب میکنند؟
جواب روشن است . اين رژيم و باندهاي ضد ايرانيش بر تمامي سرمايه هاي ملي، از جمله نفت و گاز و ديگر منابع طبيعي چنگ اندا خته و صدها و هزارها ميليارد دلار سرمایه های این مملکت را به جای این که صرف تامین امکانات آموزشی و بهبود زندگی معلمان نمایدبرای پيش برد بقا و موجوديتش ،هزينه کرده ویا بوسیله ایادیش چپاول میشود
سرمايه هاي كه خرج جنگي بيهوده و ضد ملي، دست يابي به بمب اتم كه اكنون بايد آن را گل بگيرد و دخالت در امور ساير كشورها و حمايت از بشار اسد، مالكي، حزب الله لبنان، حوثي ها و ديگر گروههاي تروريستي كرده و مي كند
.
خوردن جام زهر باعث شده است که رژیم نتواند مانند گذشته سرکوب کند ازطرف دیگر معلمان محروم هم کارد به استخوانشان رسیده و دیگرچیزی برای ازدست دادن ندارند به همین دلیل هم هست که این حرکتها روز بروز گسترده تر میشود .
.
واقعيت اين است كه با اين رژيم و تا اين رژيم هست، نه تنها معضل معلمين و آموزش و پرورش بلكه هيچ معضل اجتماعي ديگري حل نميشود . با حمایت از حرکت های اجتماعی مخصوصا معلمان کشور با آنها همراه و هم صدا شويم و آنها را حمايت كرده نماییم ..
همراه شو عزيز، تنها نمان به درد كاين درد مشترك هر گز جدا جدا درمان نميشود
دشوار زندگي هرگز براي ما بي رزم مشترك آسان نميشود.
گزارش ماهانه؛ نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر ایران در آبان ۹۴
آنچه که در پی می آید گزارش اجمالی و ماهیانه وضعیت حقوق بشر در ایران در دوره زمانی آبان ماه ۹۴ است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده است، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه فعالیت گروه های مستقل مدافع حقوق بشر در ایران، نمی تواند بازتاب دهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد.
لازم به یادآوری است بخش آمار این تشکل بصورت سالانه گزارش مفصل تر خود را به اشکال آماری و تحلیلی از وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر می کند.
گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در آبان ماه ۱۳۹۴
در آبان ماه سال ۱۳۹۴ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچون گذشته ادامه داشت و از جمله با گزارش اعدام ۲۰ تن در استان های سیستان وبلوچستان، البرز، کرمان، اذرباییجان غربی، اصفهان و گلستان ادامه یافت.
از برجسته ترین گزارشات اعدام در این ماه می توان به اعدام چهار زندانی در ندامتگاه مرکزی کرج ، اعدام یک محکوم در ملأ عام در شهر خوی ، اعدام در ملاء عام دو زندانی در گلستان اشاره کرد که به جز اعدام های علنی، بقیه اغلب مخفیانه و بدون پوشش رسانه های دولتی انجام شد.
یکی از مورد توجهترین و بحثبرانگیزترین گزارشات در این زمینه محکومیت یک نوجوان به اعدام در بوکان بود، همچنین باید اشاره کرد به تائید حکم اعدام شهرام احمدی، زندانی سنی مذهب اهل سنندج در دیوان عالی کشور.
در آبان ماه ۱۳۹۴ در کنار تمام اعدام های صورت گرفته، شاهد بخشش و نجات ۱۰ نفراز محکومین به قصاص بودیم که بخشش زوج متهم به قتل بهخاطر فرزندانشان و بخشش نوجوانی که در کودکی مرتکب قتل شده بود،از جمله آنها بود.
این ماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیتهای قومی و دینی در ایران همراه بود که بارزترین آنهابازداشت دو فعال مدنی در آذربایجان شرقی ، بازداشت های گسترده فعالین مدنی در اهر بود و همچنین اعلام اینکه ۷۰ درصد مردم سیستان و بلوچستان زیر خط فقر هستند
در رابطه با نقص حقوق شهروندان بهایی نیز همانند گذشته شاهد تبعیض و آزار واذیت متعدد بودیم، گزارشات،مصادره اموال یک شهروند بهایی در سمنان و پلمب محل کسب پانزده شهروند بهایی در مازندران از جمله آنان بود.
یکی از بارزترین گزارشات تضییع حقوق بهاییان در آبان ماه بازداشت دست کم ۱۶ شهروند بهایی در سه شهر ایرانبود.
در زمینه تضیییع حقوق شهروندان اهل سنت نیز می توان به بازداشت یک روحانی اهل سنت در زابل ، بازداشتماموستا طه کریمی و شاگردانش و بازداشت دو فعال اهل سنت در سرباز بود
بازداشت یک نوکیش مسیحی در تهران و بازداشت و بی خبری از ۱۳ نوکیش مسیحی در ورامین از جمله گزارش هایی بود که تضییع حقوق اقلیت و نوکیشان مسیحی در ایران را منعکس می کرد.
بی توجهی به حقوق کودکان نیز در آبان ماه ادامه یافت و گزارش هایی نظیر کمبود فضای آموزشی و دانشآموزانی که روی زمین مینشینند ، اخراج دانش آموزان مبتلا به ایدز از مدارس و خرید و فروش ۱۰۰ هزار تومانی نوزاد در تهران از این جمله یود.
درزمینه حقوق اولیه زنان در ایران همچنان در ماهی که گذشت قدم جدی برای تحقق شعار برابری جنسی از سوی دستگاه حاکمه برداشته نشد، زنان ایرانی همچنان شاهد نقض متعدد حقوق خود بودند، از پراهمیتترین گزارشات نقض حقوق بشر در حوزه حقوق زنان به حمله به دختر جوان دریکی از میادین اصلی کرمانشاه ، سخنان امام جمعه اصفهان مبنی بر اینکه باید فعالیت زنان در مغازهها و ادارات و شرکتها ممنوع باشد ، مرگ یک زن تهرانی بر اثر کوتاهی بیمارستان و اعلام امار یک هزار و ۳۱۳ مورد تجاوز به عنف در سال گذشته بود.
رویدادها و اخبار کارگری در آبان ماه، به سان ماههای گذشته پرشمار بود و از جمله انها احضار یک فعال کارگری به وزارت اطلاعات ، احضار دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران برای اجرای حکم شش سال زندان، و نهایتا خبر اینکه فعال کارگری جعفر عظیم زاده به زندان رفت. همچنین در این ماه ۱۴ مورد مرگ کارگران به دلیل فقدان ایمنی محیط کار گزارش شد.
در حوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه: اعلام نظارت پلیس روی تابلوی مغازه ها ،احضار سیدمنصور موسوی، فعال صنفی به دادگاه و تعطیلی یک تالار به اتهام عدم رعایت شئون اسلامی از برجسته ترین های این رسته بودند.
درزمینهٔ ی بهداشت و محیط زیست در این ماه گزارش های اندکی منتشر شد که غالب آنها با موضوع آلودگی هوا و محیطزیست در کشور بود که از جمله مهمترین آن قانونی بودن قطع درختان در مازندران به گفته رئیس منابع طبیعی نکا، به دلیل آلودگی هوا ورزش درمدارس پایتخت ممنوع شد و آمار فوتیهای ایدز در استان مرکزی؛ ۵۰ نفر تا پایان تابستان امسال بود.
گزارش های حقوق بشری پر توجه
در این بخش سعی شده به گزارشهایی از نقض حقوق بشر در آبان ماه که با حساسیت و توجه بیشتری از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهی ست که این توجه بیشتر، الزاماً به معنی شاخص تر بودن این دسته از گزارشها به لحاظ حجم نقض حقوق بشر نیست.
از جمله گزارش ها با توجه خاص میتوان به برخورد جدی پلیس با خودروهایی که در آن کشف حجاب می شود، روحانی دستور جلوگیری از برگزاری اردوهای مختلط دانشجویی را صادر کرد، ریحانه طباطبایی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد و بازداشت کارتونیست روزنامه شهروند اشاره کرد.
همچنین توقف برنامه تلویزیونی با نام “فیتیله” را نیز باید در زمره پرتوجه ترین گزارشات آبان ماه دانست .
گزارشهای حقوق بشری، در سایهی کم توجهی
در مقابل بخش قبل، بسیاری از گزارشهای حقوق بشری اساساً باکم توجهی و بعضاً بیتوجهی رسانهها و افراد فعال در شبکههای اجتماعی که به هر ترتیب تشکیلدهندهی قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبهرو شدند. گفتنی است این نوع کم توجهیهای بعضاً غیر تعمدی یا بعضاً تبعیضات هدفمند، زمینه بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق بشر را فراهم میآورد.
برای انتخاب مورد اول در این دسته باید به اعدام در ملاعام زندانیان مواد مخدر و وضعیت مواد مخدر در کشور اشاره کرد که علیرغم اهمیت با واکنش و حساسیت زیادی در افکار عمومی روبرو نشد. همچنین اعدام یک محکوم در ملأ عام در شهر خوی، احراز هویت حدود ۱۰۰ محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر، محکومیت یک نوجوان بزهکار در بوکان به اعدام و بیش از ۴۳ اعدام در سه روز نیز از دیگر گزارشاتی بود که در سایه کم توجهی از سوی افکار عمومی قرار گرفتند
تشکیل مافیای قضایی؛ افشای پشت پرده روابط «احمدرضا گودرزی» با قاضی «صلواتی»
چندی پیش در رسانههای داخلی خبری منتشر شد که به نظر میرسید چندان اهمیتی ندارد و مخاطبان از کنار آن به سادگی عبور کردند. در آن خبر آمده بود «از سوی یک نیکوکار الیگودرزی؛ ساکن یکی از کشورهای اروپایی، هزینه ساخت و تجهیز زائرسرای حضرت زهرا (س) در کربلای معلی تامین شده است.» آن فرد که متعهد شده بود تا طی ۱۰ ماه، مبلغ دو میلیون دلار به حساب ارزی ستاد عتبات عالیات واریز نماید، کسی نبود جز «احمدرضا گودرزی» که به همراه خانوادهاش در بیرمنگام انگلستان ساکن هستند. ذیل همان خبر آمده بود که وی متعهد شده «۷ خشت طلا به تعداد اعضای خانوادهاش تهیه نماید تا از طرف او توسط ستاد عتبات بر گنبد امام حسین (ع) نصب گردد.»
این خبر که برای متدینین جذاب است، در ظاهر نکته خاصی را در خود نهفته ندارد و از دید مخاطب عام، «احمدرضا گودرزی» صرفا یک خیر متمول ساکن اروپا بیش نیست، اما این نام از آن جهت اهمیت مییابد که نام وی بعدها سر از پرونده فساد مالی و بانکی در آورد. در واقع این نیکوکار میلیاردر همان «احمدرضا محمد ولی الیگودرزی» است که به «احمدرضا گودرزی» معروف شده است.
گودرزی که چنین دست به خیر شده و به بذل و بخشش میپردازد، دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم باغبانی از دانشگاه آزاد است، ولی خود را مهندس کامپیوتر فارغ التحصیل از دانشگاه شریف عنوان معرفی مینماید. او پیشتر نیز به دلیل جعل مدرک «حضور در جبهه» در سال ۱۳۷۸، توسط دادسرای نظامی تهران متهم و محکوم شده است. وی تا چند سال قبل رانندهی نماینده مردم فسا در مجلس سوم شورای اسلامی بوده است. او همچنین چند سال به عنوان کارپرداز «سیدعباس موسوی» – یکی از معاونان وزارت نفت و وزارت صنایع و معادن – فعالیت کرده و پس از آن با همدستی برخی قضات فاسد دستگاه قضایی و باجگیری، توانست سهام کارگران «گروه صنعتی معدن امیر» را تصاحب نموده و خود مالک این مجموعه شود.
احمدرضا گودرزی همچنین با کمک مجتبی ناطق نوری در سال ۸۶ و ۸۷، عضو هیات مدیره شرکت کالسیمین شده و از آنجا مسئولیت فروش کنسانتره تولیدی کالسیمین را به عهده گرفتت و با جعل مدارک و تشکیل پرونده به اسم خریدارهای صوری، محصولات را از کالسیمین با قیمتی نازل خریداری نموده و در بازار آزاد با قیمتی چند برابر آنها را به فروش رسانید. نکته جالب این اتفاق آن است که شرکت کالسیمین وابسته به سازمان تأمین اجتماعی است! ضمن آنکه منابع مطلع از وجود قراردادهای متعدد وی با شرکت ملی مس و شرکت توسعه معادن روی ایران نیز خبر دادهاند. آقای گودرزی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ در زیرزمین خانهای حوالی میدان امام حسین تهران زندگی میکرده از قبل همین معاملات غیرقانونی و بدون ضوابط ، امروز در بهترین نقاط انگلیس دارای خانههای چند هزار متری است.
.
رابطه گودرزی با قاضی صلواتی چیست؟
.
گودرزی روابط تجاری و مالی گستردهای با جمعی از قضات دستگاه فاسد قوه قضاییه را ایجاد کرده و با برقراری این رابطه خود را از شکایتهای قضایی، مصون نگه داشته است.
به عنوان نمونه، وی در قبال همکاری قاضی ابوالقاسم صلواتی در این مسیر، با پوشش نام خود، از اموال قاضی صلواتی در انگلستان در قالب سهام بانک اچ اس بی سی حفاظت کرده است.
وی با همکاری قاضی صلواتی پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری سال ۸۸ و در بحبوحه اعتراضات مردم به نتیجه کودتای انتخاباتی، با ترتیب دادن یک معامله صوری و قولنامه جعلی کارخانه مس متعلق به یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی- را در شهر بابک به ارزش ۱۵۰ میلیارد تومان تصاحب نمود و پس از آن نیز وی را بازداشت کرد و مانع از پیگیری این کلاهبرداری توسط او شد.
در پرونده دیگری ابوالقاسم صلواتی برای رفع ممنوعالخروجی یک عضو دیگر ارشد حزب کارگزاران سازندگی، خواهان تصاحب باغ متعلق به وی در کرج بود که این درخواست، مورد موافقت آن زندانی سیاسی سابق واقع نشده است.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود. احمدرضا گودرزی با تشکیل حلقهای که قاضی صلواتی و چند تن از سران امنیتی و انتظامی هم در آن حضور دارند، اقدام به ایجاد «رعب و وحشت» و «فشار و تهدید» برای مخالفان خود نموده است. در یک نمونه وی با کمک یکی از مسئولان شنود نیروی انتظامی، به شنود برخی از تلفنهای افراد سرشناس پرداخته و با شناسایی نقاط ضعف آنها و با ارائه نوار شنود مکالمات خودشان، از آنها اقدام به اخاذی و باجگیری نیز نموده است.
در پرونده دیگری، احمدرضا گودرزی با ایجاد ارعاب و تهدید و همکاری قاضی ابوالقاسم صلواتی در این زمینه، «مجید احمدی» یکی از معدن داران بزرگ کشور را، که در کانادا زندگی میکند، مجبور کرد سهام کارخانجات و معادن خود در ایران را به وی واگذار کند. مجید احمدی پس این اقدامات فراقانونی، به دلیل فشارهای وارده ناشی از خارج شدن اموال از اختیارش، دچار حمله قلبی گردید.
از دیگر اعضای این حلقه «سرهنگ مجتبی جنگروی» از فرماندهان ستاد مبارزه با مواد مخدر فرودگاهها بود که با همکاری گودرزی و صلواتی به باجگیری و اعمال فشار مشغول بوده است. به تازگی «سرهنگ جنگروی» به اتهام ارتشاء از سوی دادسرای نظامی مورد پیگرد قرار گرفته و هم اکنون در بازداشت به سر میبرد. البته روابط گودرزی با قضات قوه قضاییه به صلواتی محدود نمیشود. او تاکنون با قضات متخلف دیگری چون «نخعی، شریفیان و حداد» نیز ارتباطات نزدیک داشته و از این طریق با پوشش قضایی به پیگیری فعالیتهای غیرقانونی خود پرداخته است.
گودرزی در سال ۲۰۰۴ میلادی به اتهام کلاهبرداری به مبلغ پنج میلیون دلار از شرکت «چین کر» (chin corr) در کشور ترکیه محکوم به پرداخت جریمه و عودت پول دریافتی شده و به دلیل عدم پرداخت این مبلغ، تحت پیگرد قضات ترکیه قرار گرفته است و در صورت ورود به کشور ترکیه بازداشت خواهد شد.
برخی اخبار حکایت از آن دارد که وی در سال ۲۰۰۸ به همراه فرزندش «داوود محمد ولی گودرزی»، به اتهام پولشویی تحت پیگرد پلیس بریتانیا نیز بودهاند و پسر وی، به مدت یکسال از انگلستان ممنوعالخروج بوده است. با وجود استخدام وکلای مشهور، ظاهرا این پرونده همچنان در بریتانیا مفتوح است.
«بولتن محرمانه» یکی از دستگاههای امنیتی کشور اخیرا فاش ساخته که: «قاضی صلواتی دو نفر به نامهای احمدرضا گودرزی و منصوری را برای دریافت حق حساب و رشوه به بهاره زنجانی، خواهر بابک زنجانی معرفی کرده است.»
بر اساس گزارش منابع خبری آگاه، «پیشتر قاضی مقیسهای نیز بر سر پرونده بابک زنجانی، درخواست پرداخت مبلغی برای «آزادی» او را مطرح کرده بود۷ به همین دلیل بهاره زنجانی یک ساختمان به مبلغ ۵/۵ میلیارد تومان واقع در میدان آرژانتین متعلق به بابک زنجانی را به برادر این قاضی دادگاه انقلاب واگذار نموده است.»
گفتنی است ابوالقاسم صلواتی از سالها قبل به دلیل مفسده اخلاقی و مالی و وجود مدارکی از وی نزد نیروهای امنیتی، به عنوان «ماشین» امضای وزارت اطلاعات و سپاه برای احکام اعدام و سایر احکام سنگین اصلاحطلبان و فعالان سیاسی منتقد در پروندههای متعدد عمل کرده است.
اگرچه پرونده تخلفات این دو قاضی هم اکنون در حفاظت اطلاعات قوه قضاییه مفتوح است، اما همچنان خبری از تشکیل دادگاه یا صدور حکمی علیه احمدرضا گودرزی منتشر نشده است. به نظر میرسد روابط پشت پرده گودرزی با اصحاب قدرت، پیچیدهتر از آنی باشد که تاکنون در اخبار مرتبط با وی منتشر شده است. شاید هم نمونه خاصه خرجیهای وی برای ساخت هتل در عتبات عالیات، درباره پروندههای قضایی او نیز موضوعیت داشته باشد و افراد صاحب نفوذ نظام را صاحب «خشتهای طلا» کرده باشد.
رژیم ایران از حقوق کارمندان کم میکند و برای کودتاگران حوثی در یمن میفرستد.
رسانه حکومتی اقتصاد نیوز از کسری حقوق کارمندان ایران برای کمک به شبهنظامیان کودتاگر حوثی در یمن خبر داد.
.
این منبع حکومتی نوشت: برخی از کارمندان آموزش و پرورش پس از دریافت فیش حقوقی شهریورماه خود متوجه شدند که بدون اطلاع قبلی به آنها، از حقوق هر کدام از آنها مبلغ دو هزار تومان بابت کمک به مردم یمن کم شده است.
.
اگر این کسر حقوق شامل همه کارمندان دولتی شود، مبلغ جمع آوری شده ۱۷ میلیارد تومان خواهد بود.
.
این اولین بار است که حکومت آخوندها به طور مستقیم از طریق دستبرد علنی به جیب کارمندان، هزینه ی کمکهای مالی به گروههای تروریستی حامی خود را جمعآوری میکند.
فوت یک شهروند اهل سیستان و بلوچستان بخاطر ضرب و شتم ماموران انتظامی
به نقل از فعالین بلوچ، غلام حسین گرگیج فرزند غلام قادر، ۳۰ ساله در اثر معلولیت ناشی از ضربات سنگین مشت و لگد و قنداق تفنگ شب شنبه ۱۸ مهر از دنیا رفت.
یکی از بستگان وی به فعالین بلوچ گفت: “غلام قادر گازوئیل کش (کار فروش و نقل و انتقال گازوئیل) بود، دو ماه پیش (مرداد ماه) در بیست کیلومتری شهر چابهار ماموران انتظامی او را می گیرند و با مشت و لگد و قنداق تفنگ به شدت او را می زنند تا جایی که خبر رسید کمرش شکسته و سرش آسیب دیده است اما بعد از معاینه پزشک مشخص شد کمرش نشکسته است”.
وی افزود: “بعد از آن حال وی رو به بهبود می رفت اما نمی توانست کار کند و چند بار در این مدت حالش خراب شده است تا اینکه یک هفته قبل نصف بدنش خشک می شود و برای معالجه به زاهدان برده می شود اما شب شنبه فوت می کند وپزشک لخته های خودن در مغزش را دلیل مرگش عنوان کرده است”.
بسیاری از در استان سیستان و بلوچستان و شرق هرمزگان بخاطر نبود اشتغال به شغل های کاذبی چون فروش سوخت روی آورده اند.
ایران کار فروش سوخت را “قاچاق” می داند.
سالیانه ده ها نفر از بلوچها در این شغل جان خود را از دست می دهند برخی در تعقیب و گریز و تیر اندازی ماموران انتظامی و برخی در تصادفات جاده ای. دراین میان رفتارهای بد و سلیقه ای ماموران غیر بومی در این استان مرزی هر از چندی خبر ساز می شود.
در آخرین گزارشی که “کمپین فعالین بلوچ” در همین زمینه منتشر کرده در ۶ ماه نخست سال ۹۴ دستکم ۳۳ نفر در شلیک ماموران انتظامی کشته و زخمی شده اند.
به امید نابودیه دیکتاتوری حاکم به سرزمینمان ایران و ازادی که فقط شامل پوشش نباشه
hoping for the demise of the dictatorship ruling our land, and for freedom that is not limited to choice of clothing
hoping for the demise of the dictatorship ruling our land, and for freedom that is not limited to choice of clothing
مسیح علی نژاد با انتشار یک ویدیو در یوتیوب در صفحه فیس بوکش نوشته: "به سوالات دو خبرنگار ایتالیایی در مورد خودم، اخراجم از مجلس، اخراجم از کشور، سپس در مورد خبرنگاری از راه دور، در مورد کسانی که کشته می شوند اما خانواده های شان رسانه ای در داخل ندارند، در مورد زنان ایرانی، در مورد صفحه آزادی های یواشکی و حکایت زنانی که نمی خواهند آزادی شان پنهانی باشد و به حجاب اجباری اعتراض دارند، در مورد "روحانی" و "امید آن بخشی از جوانان" که به او رای دادند تا ایران در انزوا نباشد ... "
البته این اولین بار نیست که او از دولت روحانی حمایت میکند، هفته گذشته نیز
که به شهر وین رسید از "نزدیک شاهد پرکاری و تلاش های هیات ایرانی" ( جواد ظریف و عکاسی عراقچی از جان کری و سر انجام نا موفق گفتگو ها را که به خاطر دارید؟) بود!
کارشناسان پیش بینی کرده بودند دست نیافتن به توافق در پایان تیر ماه روند مذاکرات را با چالشهای بیشتری رو به رو خواهد کرد و میتواند خاورمیانهی درگیر تنش و نا آرامی را به مرز ناآرامیهای بیشتری برساند! که این روزها شاهد هستیم پیش بینی کارشناسان درست از آب در آمد!
و خبر نگار "مستقل" كشور ما سال گذشته نیز هنگامی که روحانی در نیویورک بود در صفحه فیسبوک خود نوشت: " آقای روحانی سر راحت بیا لندن مرا هم با خودت به خانهام ببر، والا ".
این در حالیست که در یک جا خود را خبر نگار مستقل معرفی مینماید، و در جای دیگر با افتخار خبر نگار وابسته به جناح حکومتی اصلاح طلبان ...
http://goo.gl/dMQhJx
کاربری به نام آریا در ذایل مطلب او نوشته است:
"خانم معصومه قمی! سابق بر این در خط مردم بودی و سخنگوی جنبش سبز، محبوب بودی و دوست داشتنی، اکنون بازیچه دستی و نوک.... ، بی اعتبار شدی چون چشمت را بر روی جنایت های اربابانت میبندی، حنای تو دیگر رنگی ندارد. این دگر ریسی تو واقعا تاسف بار است"
کامنت و ویدیو منتشر شده توسط علی نژاد در لینک زیر:
http://goo.gl/g5VZsE
فراموش نکنیم که صفحه آزادیهای یواشکی نیز تنها چند روز پس از حمله بی رحمانه «پنجشنبه سیاه» در بند ۳۵۰ اوین و ضرب و شتم زندانیان سیاسی راه اندازی شد، (پنجشنبه سیاه اواخر فروردین ۱۳۹۳ - راهاندازی صفحه آزادیهای یواشکی اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۳) و اعتراض خانوادهها در داخل کشور و فعالین حقوق بشر در خارج از کشور را که میرفت دولت جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد و وادار به پاسخگویی نماید، خنثی نمود!
گویا بعضی از افرادی که به خارج از کشور میآیند تا از منافع جمهوی اسلامی دفاع کنند، همانطور که در تصویر میبینید تفریحات و اداهای مشترک هم دارند!
درد و دل يك هموطن:
فقط میخواستم بگم گلی به جمال طرفداران حقوق بشر "وطنی" که انقدر هوای مردم غزه و فلسطین رو دارند!
روی سخنم با کسانیست که توی این ۳۵ سال اخیر حتی یک کلام راجع به ترور اعدام و زندانی شدن و شکنجه و تخریب گورستان هموطنان بهایی خودشون اعتراض نکردند.
همه اونایی که توی این سه دهه اخیر لام تا کام از سرکوب هموطنان خودشون توسط نیروی های فلسطینی/لبنانی در تظاهرات حرف نزدند.
اونایی که در برابر اینهمه اعدام های سیاسی مردم ایران روشون رو میکنند اونور و حتی یک اعتراض هم نمیکنند.
همه کسانی که تو خیابون میبینند که چه جوری با زنان و دختران ما رفتار میکنند ولی یه قدم برای جلوگیری از این نابرابری بر نمیدارند.
ادمهایی که ۳۵ ساله میزنند تو سرشون اما باز ترجیح میدن یه آخوند دیگه بیاد که بیشتر بزنه تو سرشون.
کسانی که نون شب ندارند بخورند اما پشت سر رژیمی سینه میزنند که لقمه رو از تو دهن اونا برمیداره میگذاره تو دهن برادران مظلوم لبنانی/ فلسطینی.
اونایی که اعتراضشون فقط فیلمبرداری با تلفنشون از صحنه های اعدام و کتک خوردن مردمه.
فقط میخواستم بگم گلی به جمال طرفداران حقوق بشر "وطنی" که انقدر هوای مردم غزه و فلسطین رو دارند!
روی سخنم با کسانیست که توی این ۳۵ سال اخیر حتی یک کلام راجع به ترور اعدام و زندانی شدن و شکنجه و تخریب گورستان هموطنان بهایی خودشون اعتراض نکردند.
همه اونایی که توی این سه دهه اخیر لام تا کام از سرکوب هموطنان خودشون توسط نیروی های فلسطینی/لبنانی در تظاهرات حرف نزدند.
اونایی که در برابر اینهمه اعدام های سیاسی مردم ایران روشون رو میکنند اونور و حتی یک اعتراض هم نمیکنند.
همه کسانی که تو خیابون میبینند که چه جوری با زنان و دختران ما رفتار میکنند ولی یه قدم برای جلوگیری از این نابرابری بر نمیدارند.
ادمهایی که ۳۵ ساله میزنند تو سرشون اما باز ترجیح میدن یه آخوند دیگه بیاد که بیشتر بزنه تو سرشون.
کسانی که نون شب ندارند بخورند اما پشت سر رژیمی سینه میزنند که لقمه رو از تو دهن اونا برمیداره میگذاره تو دهن برادران مظلوم لبنانی/ فلسطینی.
اونایی که اعتراضشون فقط فیلمبرداری با تلفنشون از صحنه های اعدام و کتک خوردن مردمه.
بابا شما ها ایول دارین.
دمتون گرم برای اینهمه ابراز احساسات پر شور که این چند روزه نشون دادید.
باعث افتخارید!
نادر جهانفرد
٢١ تير ١٣٩٣
دمتون گرم برای اینهمه ابراز احساسات پر شور که این چند روزه نشون دادید.
باعث افتخارید!
نادر جهانفرد
٢١ تير ١٣٩٣
۱۳ تیر ۱۳۹۳
جرم وازکتومی بیشتر است یا فروش خاک وطن و گسترش ریزگردها؟
جرم وازکتومی بیشتر است یا فروش خاک وطن و گسترش ریزگردها؟
حدود 30 سال است که در سطحی بسیار وسیع خاک هنديجان برای جاده سازی و
صادرات برداشته می شود. سودش به جیب مالک شخصی و ریزگردش به کام مردمی می
رود که سکونت گاهشان رکوردار آلوده ترین نقاط جهان شده است. خاک ریشه
گیاهانی که در گرمای سوزان خوزستان زنجیره حیات را حفظ کرده است، با خشونت
تمام برداشت می شود که آنطور که کارگران معدن خاک می گفتند به کشورهای
همسایه (از جمله کویت) صادر شود
سوء تغذیه کودکان در سه استان ایران
زهرا عبداللهی، رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت ایران،
در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران،ایسنا، اعلام کرد که سه استان کشور
از نظر تغذیه برای کودکان ناامن به شمار میروند.
به گفته او سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویر احمد و هرمزگان، استانهایی هستند که در مطالعات دیگر از جمله مطالعه «امنیت غذایی» به عنوان استانهای ناامن غذایی مطرح شدهاند.
عبداللهی در توضیح وضعیت سوء تغذیه در کشور به تفکیک استانها گفته است: «اگرچه در سطح کشوری کاهش قابل ملاحظهای در وضعیت سوء تغذیه را شاهد هستیم، اما شاخصهای کوتاه قدی و کم وزنی در برخی استانها و مناطق محروم کشور تقریباً دو برابر متوسط کشوری است. به عنوان مثال در استان سیستان و بلوچستان کوتاه قدی حدود ۲۱ درصد یعنی سه برابر متوسط کشوری، در کهگیلویه و بویراحمد این عدد ۱۲ درصد و در هرمزگان ۱۱ درصد است.»
رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت ایران همچنین اعلام کرده که هرچند متوسط کشوری کم وزنی کودکان زیر پنج سال کشور، چهار درصد است، اما این رقم در هرمزگان ۱۲درصد و در سیستان و بلوچستان ۱۲.۹ درصد است.
زهرا عبداللهی گفته: «سوء تغذیه در کودکان زیر پنج سال مناطق محروم یکی از اولویتها و مشکلات تغذیهای شایع است که باید به آن پرداخته شود.»
او در تشریح وضعیت کنونی سوءتغذیه در ایران گفته است: «اصولاً سوء تغذیه در کودکان زیر پنج سال خود را نشان میدهد که البته مشکل تغذیهای شایعی است. سوء تغذیه به صورت کم وزنی، کوتاه قدی و لاغری تعریف میشود.»
رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، با اشاره به آخرین مطالعه کشوری انجام شده در سال ۱۳۸۹ گفته است: «نتایج این مطالعه کاهش قابل ملاحظهای در روند سوء تغذیه کودکان در زمینه کم وزنی، لاغری و کوتاه قدی را نشان میدهد. به عنوان مثال، بر اساس بررسی کشوری سال ۱۳۷۴ شاخص کوتاه قدی تغذیهای در کودکان زیر پنج سال حدود ۲۰ درصد بود که این شاخص در بررسی سال ۱۳۸۹ به ۶.۸ درصد کاهش یافته است. همچنین سوء تغذیه به لحاظ کم وزنی در این کودکان در سال ۱۳۷۴ حدود ۱۶.۶ درصد بود که بر اساس مطالعه سال ۱۳۸۹ این رقم به ۴ درصد رسیده است؛ یعنی کاهش قابل ملاحظه بیش از ۵۰ درصدی در کم وزنی و کوتاه قدی کودکان زیر پنج سال کشور.»
او گفته است: «در این برنامه توجه خاصی به این استانهای ناامن غذایی شده است. مداخلات و برنامههای خاصی در نظر گرفته شده که با درگیر کردن بخشهای مربوط در ذیل شورای سلامت استان و کارگروه تخصصی سلامت و امنیت غذایی استان، کمیتهای شکل گیرد تا به این ترتیب وظایف تمام بخشها در آن مشخص شود.»
او در توضیح نیاز همکاری بخشهای مختلف برای حل این مشکل گفته است: «سوءتغذیه یک مشکل بینبخشی است؛ بخشهایی که در زمینه پروژههای اشتغالزایی، درآمدزایی و کمک به افزایش درآمد مردم کار میکنند نیز باید درگیر این موضوع شوند زیرا سوءتغذیه به دلیل عدم دسترسی اقتصادی خانوار در زمینه تامین غذاست.»
بنا بر گزارش ایسنا، طراحی و اجرای برنامهها و مداخلات برای کاهش سوء تغذیه کودکان معمولاً سه تا پنج سال زمان میطلبد تا بتوان نتیجه آنها را مشاهده کرد. در صورت اجرای سند ملی تغذیه و امنیت غذایی، حداقل یک یا دو سال باید بگذرد تا نتیجه آن در وضعیت کم وزنی و کوتاه قدی کودکان مشخص شود.
افزایش دو برابری شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان کشور نیز هشدار دیگری محسوب میشود که توسط این مقام وزارت بهداشت مطرح شده است. به گفته زهرا عبدالهی، طی یک دهه گذشته چاقی و اضافه وزن نیز در ایران افزایش یافته؛ به طوری که شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان دو برابر شده است. بر این اساس، همزمان با مشکل کم وزنی کودکان در مناطق محروم، اضافه وزن و چاقی کودکان به ویژه در مناطق برخوردار مطرح است.
به گفته رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، اضافه وزن و چاقی دوران کودکی را از عوامل خطر ابتلا به بیماریهای غیرواگیر نظیر دیابت، بیماریهای قلبی – عروقی، سرطانها، چربی و فشار خون بالاست.
آمارهای هشداردهنده در مورد تعذیه و سلامت کودکان در حالی مطرح میشود که حکومت ایران در پی اجرای طرحهای افزایش جمعیت است. سیاستهای جمعیتی در ایران در پی سخنرانی معروف رهبر حکومت ایران در جمع گروهی از مردم شهر بجنورد تغییر کلی یافته است.
آیتالله علی خامنهای، ۱۹مهرماه سال گذشته در سخنانی موضعگیری سالهای قبل خود را در قبال کنترل جمعیت در ایران اشتباه خوانده و از خداوند خواسته بود او را به خاطر این سیاست ببخشد.
در حالی که زیرساختهای اقتصادی، آموزشی و محیط زیستی ایران تحمل افزایش جمعیت را ندارد و در شرایط فعلی هم مسائلی مانند سوء تغذیه کودکان وجود دارد، در مجلس ایران ۱۳۱نماینده به یک فوریت «طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت» رأی موافق و تنها ۴۳ نفر رأی مخالف دادند. در این طرح پیشبینی شده است کسانی که از موارد ذکر شده در آن تخلف کنند، مطابق ماده ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی با آنها رفتار میکنند.
به دنبال اجرای این طرح، وسائل پیشگیری از بارداری محدود شدهاند، تبلیغ جلوگیری از بارداری ممنوع شده و عملهای مربوط به کنترل باروری با «احتمال مجازات» مواجه شدهاند.
به گفته او سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویر احمد و هرمزگان، استانهایی هستند که در مطالعات دیگر از جمله مطالعه «امنیت غذایی» به عنوان استانهای ناامن غذایی مطرح شدهاند.
عبداللهی در توضیح وضعیت سوء تغذیه در کشور به تفکیک استانها گفته است: «اگرچه در سطح کشوری کاهش قابل ملاحظهای در وضعیت سوء تغذیه را شاهد هستیم، اما شاخصهای کوتاه قدی و کم وزنی در برخی استانها و مناطق محروم کشور تقریباً دو برابر متوسط کشوری است. به عنوان مثال در استان سیستان و بلوچستان کوتاه قدی حدود ۲۱ درصد یعنی سه برابر متوسط کشوری، در کهگیلویه و بویراحمد این عدد ۱۲ درصد و در هرمزگان ۱۱ درصد است.»
رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت ایران همچنین اعلام کرده که هرچند متوسط کشوری کم وزنی کودکان زیر پنج سال کشور، چهار درصد است، اما این رقم در هرمزگان ۱۲درصد و در سیستان و بلوچستان ۱۲.۹ درصد است.
زهرا عبداللهی گفته: «سوء تغذیه در کودکان زیر پنج سال مناطق محروم یکی از اولویتها و مشکلات تغذیهای شایع است که باید به آن پرداخته شود.»
او در تشریح وضعیت کنونی سوءتغذیه در ایران گفته است: «اصولاً سوء تغذیه در کودکان زیر پنج سال خود را نشان میدهد که البته مشکل تغذیهای شایعی است. سوء تغذیه به صورت کم وزنی، کوتاه قدی و لاغری تعریف میشود.»
رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، با اشاره به آخرین مطالعه کشوری انجام شده در سال ۱۳۸۹ گفته است: «نتایج این مطالعه کاهش قابل ملاحظهای در روند سوء تغذیه کودکان در زمینه کم وزنی، لاغری و کوتاه قدی را نشان میدهد. به عنوان مثال، بر اساس بررسی کشوری سال ۱۳۷۴ شاخص کوتاه قدی تغذیهای در کودکان زیر پنج سال حدود ۲۰ درصد بود که این شاخص در بررسی سال ۱۳۸۹ به ۶.۸ درصد کاهش یافته است. همچنین سوء تغذیه به لحاظ کم وزنی در این کودکان در سال ۱۳۷۴ حدود ۱۶.۶ درصد بود که بر اساس مطالعه سال ۱۳۸۹ این رقم به ۴ درصد رسیده است؛ یعنی کاهش قابل ملاحظه بیش از ۵۰ درصدی در کم وزنی و کوتاه قدی کودکان زیر پنج سال کشور.»
ناامنی تغذیهای و سیاست افزایش جمعیت
بنا بر اعلام زهرا عبداللهی قرار است سندی به عنوان «سند ملی تغذیه و امنیت غذایی» تنظیم شود.او گفته است: «در این برنامه توجه خاصی به این استانهای ناامن غذایی شده است. مداخلات و برنامههای خاصی در نظر گرفته شده که با درگیر کردن بخشهای مربوط در ذیل شورای سلامت استان و کارگروه تخصصی سلامت و امنیت غذایی استان، کمیتهای شکل گیرد تا به این ترتیب وظایف تمام بخشها در آن مشخص شود.»
او در توضیح نیاز همکاری بخشهای مختلف برای حل این مشکل گفته است: «سوءتغذیه یک مشکل بینبخشی است؛ بخشهایی که در زمینه پروژههای اشتغالزایی، درآمدزایی و کمک به افزایش درآمد مردم کار میکنند نیز باید درگیر این موضوع شوند زیرا سوءتغذیه به دلیل عدم دسترسی اقتصادی خانوار در زمینه تامین غذاست.»
بنا بر گزارش ایسنا، طراحی و اجرای برنامهها و مداخلات برای کاهش سوء تغذیه کودکان معمولاً سه تا پنج سال زمان میطلبد تا بتوان نتیجه آنها را مشاهده کرد. در صورت اجرای سند ملی تغذیه و امنیت غذایی، حداقل یک یا دو سال باید بگذرد تا نتیجه آن در وضعیت کم وزنی و کوتاه قدی کودکان مشخص شود.
افزایش دو برابری شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان کشور نیز هشدار دیگری محسوب میشود که توسط این مقام وزارت بهداشت مطرح شده است. به گفته زهرا عبدالهی، طی یک دهه گذشته چاقی و اضافه وزن نیز در ایران افزایش یافته؛ به طوری که شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکان دو برابر شده است. بر این اساس، همزمان با مشکل کم وزنی کودکان در مناطق محروم، اضافه وزن و چاقی کودکان به ویژه در مناطق برخوردار مطرح است.
به گفته رئیس دفتر بهبود تغذیه جامعه وزارت بهداشت، اضافه وزن و چاقی دوران کودکی را از عوامل خطر ابتلا به بیماریهای غیرواگیر نظیر دیابت، بیماریهای قلبی – عروقی، سرطانها، چربی و فشار خون بالاست.
آمارهای هشداردهنده در مورد تعذیه و سلامت کودکان در حالی مطرح میشود که حکومت ایران در پی اجرای طرحهای افزایش جمعیت است. سیاستهای جمعیتی در ایران در پی سخنرانی معروف رهبر حکومت ایران در جمع گروهی از مردم شهر بجنورد تغییر کلی یافته است.
آیتالله علی خامنهای، ۱۹مهرماه سال گذشته در سخنانی موضعگیری سالهای قبل خود را در قبال کنترل جمعیت در ایران اشتباه خوانده و از خداوند خواسته بود او را به خاطر این سیاست ببخشد.
در حالی که زیرساختهای اقتصادی، آموزشی و محیط زیستی ایران تحمل افزایش جمعیت را ندارد و در شرایط فعلی هم مسائلی مانند سوء تغذیه کودکان وجود دارد، در مجلس ایران ۱۳۱نماینده به یک فوریت «طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت» رأی موافق و تنها ۴۳ نفر رأی مخالف دادند. در این طرح پیشبینی شده است کسانی که از موارد ذکر شده در آن تخلف کنند، مطابق ماده ۶۲۴ قانون مجازات اسلامی با آنها رفتار میکنند.
به دنبال اجرای این طرح، وسائل پیشگیری از بارداری محدود شدهاند، تبلیغ جلوگیری از بارداری ممنوع شده و عملهای مربوط به کنترل باروری با «احتمال مجازات» مواجه شدهاند.
*** فرزندان ايران ***
*** فرزندان ايران ***
یادم میاد پسرک کوچک واکس فروشی را در میدان توپخانه که به سمت یک آخوند رفت و گفت حاج آقا بده کفشت رو واکس بزنم اما آخوند به پسرک کوچک که در حین صحبت گوشه عباش رو گرفته بود تشر زد و گفت نه لازم نیست و بر دست پسرک زد تا عبایش را آزاد کند و در این هنگام خانمی که شاهد ماجرا بود به او گفت:''خجالت نمیکشی با بچه مردم این رفتار را میکنی؟!! به خاطر امثال شماهاست که این بچه کوچک باید تو خیابان ها کار کنه '' و آخوند شکم گنده در حالی که داشت دور میشد گفت: ببین پدر و مادرش چه گناهی مرتکب شدند که بچه آنها دچار این سرنوشت شده !!! و در این هنگام با خودم فکر کردم که چطور در زمان شاه باوجودی که تغذیه رایگان در مدارس توزیع میشد اگر هر خانواده ای فقیر بود و حتی علت وقوع زلزله را به خاطر حکومت شاه و خشم خداوند از حکومت شاه میدانستند ولی الان ها بچه های کار و خانواده های فقیر به علت گناهان پدر و مادرشان و زلزله های مختلف به خاطر بدحجابان پدید می آید و نه به خاطر رفتار حکومت آخوندها در نظام جمهوری اسلامی!!!
و هرگاه که به نظام جمهوری اسلامی فکر میکنم یک سئوال بدجوری ذهنم را به خود مشغول میکند: آیا خمینی به ملت ایران دروغ گفت؟!
آیا خمینی در هنگام ورودش از یک کشور اروپایی(فرانسه) به ایران با یک هواپیمای اجنبی (ایر فرانس) و در حالیکه دست در دست یک غربی (مهماندار فرانسوی) لبخند به لب پا به خاک ایران گذاشت نگفت :{ آب و برق را مجانی میکنینم}
آیا خمینی نگفت:{ آقای ارتشبد شما نمیخواهید مستقل باشید؟ آقای سرلشکر شما نمیخواهید مستقل باشید؟ من به شما نصیحت میکنم بیایید به آغوش ملت و … ما نمیخواهیم ارتشیان را اعدام کنیم و …} و بعد که با همکاری و خیانت ارتشبد قره باغی و فردوست و بنا به توصیه ژنرال آمریکایی (ژنرال رابرت هایزر ) که به ایران رفته بود ارتش اعلام بیطرفی کرد و از جلو انقلابیون کنار رفت آنوقت فردای انقلاب آقای خمینی به خلخالی حکم مستقیم داد و اعدام ارتشبدها و سرلشکرها آغاز شد!!!
در زمان شاه به شهادت خود سران نظام(رفسنجانی) ایرانیان دارای ارج و قرب بودند و در بسیاری کشورها از جمله اروپا بدون ویزا و تنها با نشان دادن گذرنامه ایرانی تردد میکردند و نه مثل الان که برای فرار از ایران بر روی تکه های چوب قایق شکسته در آب های اقیانوس در کنار سواحل استرالیا کودکان و زنان ایرانی شناور باشند و غرق شوند! چطور همین چندسال پیش پس از جنگ سی و سه روزه لبنان,جمهوری اسلامی با چنان سرعتی جنوب لبنان را بازسازی کرد که سید حسن نصرالله رهبر گروهک تروریستی حزب الله از سخاوت خامنه ای در سرمایه گذاری و بازسازی جنوب لبنان تشکر کرد و آنوقت پس از سال ها از گذشتن از جنگی که خمینی و اطرافیانش هشت سال ادامه اش داند و با شعار «جنگ جنگ تا پیرزی» و «راه قدس از کربلا میگذرد» جوان های مردم را گوشت دم توپ نمودند هنوز هموطنانمان در خرمشهربا دادن آن همه شهید در محرومیت بسر میبرند؟!
فراموش نکرده ایم که چند وقت پیش طائب، در جمع مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها گفت:» اگر دشمن بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم(!) چون سوریه استان سی و پنجم(!) و یک استان استراتژیک برای ماست.»
خوب به یاد داریم پس از مرگ صدام در نوار غزه فلسطین توسط گروه های حماس و جهاد فلسطینی که جمهوری اسلامی حامی آنهاست در غم مرگ صدام که قاتل صدها هزار ایرانی بود سه روز عزای عمومی اعلام کردند.
جنوب لبنان مهمتر است یا فرزندان ايران زمین؟! سوریه مهمتر است یافرزندان ايران زمین؟!بولیوی و ونزوئلا مهمتر است یافرزندان ايران زمین؟!هیچ حکومتی در تاریخ ایران همانند نظام آخوندی جمهوری اسلامی اجنبی پرست و دشمن ایران نبوده است و به اینصورت با کشور و هموطنان خودش دشمنی نکرده است و روزی را با خواست و تلاش شما هموطنان میبینم که دیکتاتورهای حاکم را به زباله دان تاریخ خواهیم سپرد و سپیده دم آزادی بر ایران زمین طلوع خواهد کرد و کشوری خواهیم داشت آباد،آزاد و مرفه همراه با حکومتی مردم سالار و فرزندان ایران زمین دست در دست هم و لبخند بر لب سرود زیر را میخوانند:
ما گلهاي خندانيم
فرزندان ايرانيم
ايران پاك خود را
مانند جان مي دانيم
ما بايد دانا باشيم
هوشيار و بينا باشيم
از بهر حفظ ايران
بايد توانا باشيم
آباد باش اي ايران
آزاد باش اي ايران
از ما فرزندان خود
دلشاد باش اي ايران
محمد رستگار
جمعه ۶ تیر ۱۳۹۳
*** فرزندان ايران ***
یادم میاد پسرک کوچک واکس فروشی را در میدان توپخانه که به سمت یک آخوند رفت و گفت حاج آقا بده کفشت رو واکس بزنم اما آخوند به پسرک کوچک که در حین صحبت گوشه عباش رو گرفته بود تشر زد و گفت نه لازم نیست و بر دست پسرک زد تا عبایش را آزاد کند و در این هنگام خانمی که شاهد ماجرا بود به او گفت:''خجالت نمیکشی با بچه مردم این رفتار را میکنی؟!! به خاطر امثال شماهاست که این بچه کوچک باید تو خیابان ها کار کنه '' و آخوند شکم گنده در حالی که داشت دور میشد گفت: ببین پدر و مادرش چه گناهی مرتکب شدند که بچه آنها دچار این سرنوشت شده !!! و در این هنگام با خودم فکر کردم که چطور در زمان شاه باوجودی که تغذیه رایگان در مدارس توزیع میشد اگر هر خانواده ای فقیر بود و حتی علت وقوع زلزله را به خاطر حکومت شاه و خشم خداوند از حکومت شاه میدانستند ولی الان ها بچه های کار و خانواده های فقیر به علت گناهان پدر و مادرشان و زلزله های مختلف به خاطر بدحجابان پدید می آید و نه به خاطر رفتار حکومت آخوندها در نظام جمهوری اسلامی!!!
و هرگاه که به نظام جمهوری اسلامی فکر میکنم یک سئوال بدجوری ذهنم را به خود مشغول میکند: آیا خمینی به ملت ایران دروغ گفت؟!
آیا خمینی در هنگام ورودش از یک کشور اروپایی(فرانسه) به ایران با یک هواپیمای اجنبی (ایر فرانس) و در حالیکه دست در دست یک غربی (مهماندار فرانسوی) لبخند به لب پا به خاک ایران گذاشت نگفت :{ آب و برق را مجانی میکنینم}
آیا خمینی نگفت:{ آقای ارتشبد شما نمیخواهید مستقل باشید؟ آقای سرلشکر شما نمیخواهید مستقل باشید؟ من به شما نصیحت میکنم بیایید به آغوش ملت و … ما نمیخواهیم ارتشیان را اعدام کنیم و …} و بعد که با همکاری و خیانت ارتشبد قره باغی و فردوست و بنا به توصیه ژنرال آمریکایی (ژنرال رابرت هایزر ) که به ایران رفته بود ارتش اعلام بیطرفی کرد و از جلو انقلابیون کنار رفت آنوقت فردای انقلاب آقای خمینی به خلخالی حکم مستقیم داد و اعدام ارتشبدها و سرلشکرها آغاز شد!!!
در زمان شاه به شهادت خود سران نظام(رفسنجانی) ایرانیان دارای ارج و قرب بودند و در بسیاری کشورها از جمله اروپا بدون ویزا و تنها با نشان دادن گذرنامه ایرانی تردد میکردند و نه مثل الان که برای فرار از ایران بر روی تکه های چوب قایق شکسته در آب های اقیانوس در کنار سواحل استرالیا کودکان و زنان ایرانی شناور باشند و غرق شوند! چطور همین چندسال پیش پس از جنگ سی و سه روزه لبنان,جمهوری اسلامی با چنان سرعتی جنوب لبنان را بازسازی کرد که سید حسن نصرالله رهبر گروهک تروریستی حزب الله از سخاوت خامنه ای در سرمایه گذاری و بازسازی جنوب لبنان تشکر کرد و آنوقت پس از سال ها از گذشتن از جنگی که خمینی و اطرافیانش هشت سال ادامه اش داند و با شعار «جنگ جنگ تا پیرزی» و «راه قدس از کربلا میگذرد» جوان های مردم را گوشت دم توپ نمودند هنوز هموطنانمان در خرمشهربا دادن آن همه شهید در محرومیت بسر میبرند؟!
فراموش نکرده ایم که چند وقت پیش طائب، در جمع مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها گفت:» اگر دشمن بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم(!) چون سوریه استان سی و پنجم(!) و یک استان استراتژیک برای ماست.»
خوب به یاد داریم پس از مرگ صدام در نوار غزه فلسطین توسط گروه های حماس و جهاد فلسطینی که جمهوری اسلامی حامی آنهاست در غم مرگ صدام که قاتل صدها هزار ایرانی بود سه روز عزای عمومی اعلام کردند.
جنوب لبنان مهمتر است یا فرزندان ايران زمین؟! سوریه مهمتر است یافرزندان ايران زمین؟!بولیوی و ونزوئلا مهمتر است یافرزندان ايران زمین؟!هیچ حکومتی در تاریخ ایران همانند نظام آخوندی جمهوری اسلامی اجنبی پرست و دشمن ایران نبوده است و به اینصورت با کشور و هموطنان خودش دشمنی نکرده است و روزی را با خواست و تلاش شما هموطنان میبینم که دیکتاتورهای حاکم را به زباله دان تاریخ خواهیم سپرد و سپیده دم آزادی بر ایران زمین طلوع خواهد کرد و کشوری خواهیم داشت آباد،آزاد و مرفه همراه با حکومتی مردم سالار و فرزندان ایران زمین دست در دست هم و لبخند بر لب سرود زیر را میخوانند:
ما گلهاي خندانيم
فرزندان ايرانيم
ايران پاك خود را
مانند جان مي دانيم
ما بايد دانا باشيم
هوشيار و بينا باشيم
از بهر حفظ ايران
بايد توانا باشيم
آباد باش اي ايران
آزاد باش اي ايران
از ما فرزندان خود
دلشاد باش اي ايران
محمد رستگار
جمعه ۶ تیر ۱۳۹۳
شوالیه
متن سخنرانی استاد شجریان در مراسم اهدا نشان "شوالیه": خوشحالم در همه زندگیام هرگز به این مردم و به سرزمینم پشت نکردم
موسیقی ایرانی تنها یک سنت موسیقایی نیست، تنها یک فرهنگ غنی و ریشه دار و کهنسال نیست، بلکه در عین حال نموداری دقیق و روشن از یک تمدن دیرپا و ماندگار است که طی هزاران سال در دل این جغرافیای رنگارنگ شکل گرفته است و من در تمام طول زندگی ام و در بیش از نیم قرن حضورم در عرصه موسیقی ایرانی، همیشه و در همه حال کوشیده ام تا نه فقط پاسدار ارزش ها، اصول و شکوه و عظمت این سنت موسیقایی ، نه فقط مفسر این فرهنگ غنی بلکه پاسدار این تمدن باشم. موسیقی ایرانی همیشه و در هر حال، بازتاب دهنده جلوه های مختلف این تمدن کهنسال و رنگارنگ بوده است، بازتاب دهنده معماری و مهندسی ایرانی در دل خاک و خشت و لعاب و آرامش و سکوت و خلوص و خلوت انسی که در آن موج می زند و از انسانی گفته است که این در این خانه های دلباز و روشن رو به نور، در دل حضور دایمی طبیعت و خورشید و آب ، در جست و جوی لحظه ای آرامش و آسایش و خلوت و مهربانی بوده است. موسیقی ایرانی بازتاب دهنده شعر و ادب غنی و کهنسال این سرزمین و نظم دقیق و مهندسی شده حیرت انگیزش بوده که در تمام طول تاریخ پربارش از خنیاگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و گذر از همه پیچ و خم های تاریخ ، تنها نمایش دهنده حیرت انسان این مرز و بوم از زیست در جهان بود و از پرستش و حمد و ثنای خالق و خلق و آواها و نواهای موسیقی ایرانی هم چیزی جز ستایش حضور در این جهان و حیرت و بهت و ستایش از این نظم و تکامل نیست. هنرمند ایرانی ، برعکس هنرمند غربی، فردیت اش یعنی مایه رسیدن و خلق و آفرینش هنری را همیشه در حیرت از کشف و شهود این جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسیقی ایرانی، جشن و شور درک این حیرت، این کشف و شهود، این شکوه و عظمت است.
من در تمام طول این نیم قرن کوشیدم تا این سنت ریشه دار خنیاگری ایرانی را با همه زوایا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم و پاس بدارم و سپس آن را به آیندگان منتقل کنم. کوشیدم که این سنت خنیاگری را که در عمق این تمدن کهنسال ریشه دارد، از چنگ نوازان هخامنشی تا موسیقیدانان ساسانی و سپس قاریان کلام وحی پاسداری کنم و اگر می توانم چیزی بر آن بیفزایم و اگر همیشه کوشش کردم تا حافظ و پاسدار دقیق این سنت باشم تنها به این قصد بوده که در غیاب آن معماری با شکوه، آن شعر و ادب غنی و درخشان ، کتابت و خطاطی و مینیاتور و دیگر مایه های هنری این تمدن، موسیقی ایرانی اکنون تنها بازمانده، حافظ و پاسدار و نماینده یک تمدن کهنسال اما در حال نابودی یا دستکم دگرگونی است، باشد. موسیقی ایرانی، سینه به سینه در دل عاشقان حفظ شده، از پستویی به گوشه ای پناه برده، طی قرن ها پالاییش و نظم یافته، فردیت های هنرمندان در طی تاریخ به آن افزوده شده، غنا و تکامل یافته و اکنون فشرده شده و خلاصه شده ویژگی های یک تمدن است. من کوشش کردم تا آن را حفظ کنم. به تمام و کمال آن خدشه ای وارد نکنم، حرمت اش را بدارم و اگر می توانم چیزکی به غنایش اضافه کنم، تا دیگرانی شاید آن را متحول کنند و از آن چیزی کامل تر بسازند.
برخود لازم می دانم که از سفیر فرانسه در ایران، به عنوان نماینده ملت دوست و عاشق هنر فرانسه، از رایزن فرهنگی سفارت فرانسه و همکارانشان بابت این نشان و این افتخار تشکر کنم که مرا شایسته دریافت این نشان دانستید و از همه دوستانم، از همه حاضران و سروران و اصحاب هنر و اندیشه که در مجلس حضور دارند و مردمی را نمایندگی می کنند که عاشقانه دوستشان دارم تشکر کنم. خوشحالم در همه زندگی ام هرگز به این مردم و به سرزمینم پشت نکردم ، در کنارشان بوده ام ، برای آنها تلاش کردم و خواهم کرد.
محمدرضا شجریان
موسیقی ایرانی تنها یک سنت موسیقایی نیست، تنها یک فرهنگ غنی و ریشه دار و کهنسال نیست، بلکه در عین حال نموداری دقیق و روشن از یک تمدن دیرپا و ماندگار است که طی هزاران سال در دل این جغرافیای رنگارنگ شکل گرفته است و من در تمام طول زندگی ام و در بیش از نیم قرن حضورم در عرصه موسیقی ایرانی، همیشه و در همه حال کوشیده ام تا نه فقط پاسدار ارزش ها، اصول و شکوه و عظمت این سنت موسیقایی ، نه فقط مفسر این فرهنگ غنی بلکه پاسدار این تمدن باشم. موسیقی ایرانی همیشه و در هر حال، بازتاب دهنده جلوه های مختلف این تمدن کهنسال و رنگارنگ بوده است، بازتاب دهنده معماری و مهندسی ایرانی در دل خاک و خشت و لعاب و آرامش و سکوت و خلوص و خلوت انسی که در آن موج می زند و از انسانی گفته است که این در این خانه های دلباز و روشن رو به نور، در دل حضور دایمی طبیعت و خورشید و آب ، در جست و جوی لحظه ای آرامش و آسایش و خلوت و مهربانی بوده است. موسیقی ایرانی بازتاب دهنده شعر و ادب غنی و کهنسال این سرزمین و نظم دقیق و مهندسی شده حیرت انگیزش بوده که در تمام طول تاریخ پربارش از خنیاگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و گذر از همه پیچ و خم های تاریخ ، تنها نمایش دهنده حیرت انسان این مرز و بوم از زیست در جهان بود و از پرستش و حمد و ثنای خالق و خلق و آواها و نواهای موسیقی ایرانی هم چیزی جز ستایش حضور در این جهان و حیرت و بهت و ستایش از این نظم و تکامل نیست. هنرمند ایرانی ، برعکس هنرمند غربی، فردیت اش یعنی مایه رسیدن و خلق و آفرینش هنری را همیشه در حیرت از کشف و شهود این جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسیقی ایرانی، جشن و شور درک این حیرت، این کشف و شهود، این شکوه و عظمت است.
من در تمام طول این نیم قرن کوشیدم تا این سنت ریشه دار خنیاگری ایرانی را با همه زوایا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم و پاس بدارم و سپس آن را به آیندگان منتقل کنم. کوشیدم که این سنت خنیاگری را که در عمق این تمدن کهنسال ریشه دارد، از چنگ نوازان هخامنشی تا موسیقیدانان ساسانی و سپس قاریان کلام وحی پاسداری کنم و اگر می توانم چیزی بر آن بیفزایم و اگر همیشه کوشش کردم تا حافظ و پاسدار دقیق این سنت باشم تنها به این قصد بوده که در غیاب آن معماری با شکوه، آن شعر و ادب غنی و درخشان ، کتابت و خطاطی و مینیاتور و دیگر مایه های هنری این تمدن، موسیقی ایرانی اکنون تنها بازمانده، حافظ و پاسدار و نماینده یک تمدن کهنسال اما در حال نابودی یا دستکم دگرگونی است، باشد. موسیقی ایرانی، سینه به سینه در دل عاشقان حفظ شده، از پستویی به گوشه ای پناه برده، طی قرن ها پالاییش و نظم یافته، فردیت های هنرمندان در طی تاریخ به آن افزوده شده، غنا و تکامل یافته و اکنون فشرده شده و خلاصه شده ویژگی های یک تمدن است. من کوشش کردم تا آن را حفظ کنم. به تمام و کمال آن خدشه ای وارد نکنم، حرمت اش را بدارم و اگر می توانم چیزکی به غنایش اضافه کنم، تا دیگرانی شاید آن را متحول کنند و از آن چیزی کامل تر بسازند.
برخود لازم می دانم که از سفیر فرانسه در ایران، به عنوان نماینده ملت دوست و عاشق هنر فرانسه، از رایزن فرهنگی سفارت فرانسه و همکارانشان بابت این نشان و این افتخار تشکر کنم که مرا شایسته دریافت این نشان دانستید و از همه دوستانم، از همه حاضران و سروران و اصحاب هنر و اندیشه که در مجلس حضور دارند و مردمی را نمایندگی می کنند که عاشقانه دوستشان دارم تشکر کنم. خوشحالم در همه زندگی ام هرگز به این مردم و به سرزمینم پشت نکردم ، در کنارشان بوده ام ، برای آنها تلاش کردم و خواهم کرد.
محمدرضا شجریان
پنج میلیون ایرانی درگیر آسیبهای موادمخدر
سرپرست دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت از درگیر بودن 5 میلیون ایرانی با آسیبهای مواد مخدر در کشور خبر داد.
دکتر شهرام رفیعی فر در آستانه هفته مبارزه با مواد مخدر و روز جهانی مبارزه با اعتیاد در گفت وگو با خبرنگار سرویس سلامت خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: متاسفانه علاوه بر خود معتادان، سلامت و کیفیت زندگی همسر و فرزندان افراد معتاد نیز در معرض خطر بوده و نیازمند توجه خاص است.
بنابراین لازم است خانوادهها را برای خودمراقبتی در برابر اعتیاد توانمند سازیم تا اسیر آن نشوند.
۱۳۹۳/۰۳/۱۹
ازدواج در ایران رخدادی بوده بسیار پر تحول و در حال تغییر. ازدواج در
ایران علی رغم تشویقهای حکومت برای این پدیده (پرداخت وام ازدواج) و
تنبیهات کسانی که ازدواج نکردهاند (مثل منع دختران و پسران یا زنان و
مردان از مسافرت یا اقامت با هم در هتل یا عدم اعطای بورس تحصیلی خارج از
کشور به دختران مجرد) مسیری بر خلاف خواست اهل شریعت طی میکند. ازدواجها
هم در شکل و روش انجام (در مکان هایی که حکومت نمی تواند جدا سازی جنسیتی
انجام دهد یا جلوی رقص و شادی افراد را بگیرد)، هم در نوع قرارداد میان دو
طرف، و هم در نتایج و پیامدها (مثل خانه نشین نشدن بسیاری از زنان و تولید
مثل اندک) مسیری بر خلاف خواست فقها و دستگاههای حکومتی را در پیش گرفته
است.
در این نوشته چهار تحول مهم در رخداد ازدواج در سالهای اخیر را بررسی می کنم.
کاهش ازدواج و افزایش ازدواجهای ناموفق
رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از کاهش ۴.۴ درصدی ازدواج در سال ۹۲ و افزایش ۴.۶ درصدی طلاق در این سال نسبت به سال ۹۱ خبر داد. مجموع ازدواجهای ثبت شده در سال ۹۲، ۷۵۷ هزار و ۱۹۷ مورد مجموع طلاقها در این سال ۱۵۸ هزار و ۷۵۳ مورد بوده است. (رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، فارس ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳) نسبت طلاق به ازدواج در سال ۱۳۸۰ یک به ۱۰.۵ بود اما این نسبت در سال ۱۳۸۹ به یک به ۶.۵ رسید. ارقام رشد طلاق در سالهای دههی هشتاد همیشه بالاتر از ارقام رشد ازدواج بوده است. در آن دهه نیز در سالهایی ازدواجها کاهش داشته است.
نتیجهی این دو، عبارت بوده است:
۱) افزایش روابط دختران و پسران خارج از چارچوب خانواده،
۲) افزایش خانوارهایی با افراد مجرد که نمی خواهند با پدر و مادر خود زندگی کنند، و
۳) افزایش تعداد کودکانی که توسط خانوادها به خانهی بخت می روند تا مبادا پس از بلوغ از این مسئله نگریزند.
در کنار طلاق قانونی با افزایش طلاق عاطفی میان زن و شوهر هم مواجه هستیم چون زنان و مردان می خواهند بالای سر بچهها باشند و منابع و امکانات زندگی با هم را از دست ندهند و در عین حال از لحاظ عاطفی رابطهشان تمام شده است. در این حال دو طرف با هم زندگی می کنند اما رابطهی عاطفی ندارند. این نوع طلاق می تواند با ارتباط باز (روابط جنسی طرف مقابل با فردی دیگر) همراه باشد یا راه را برای چنین ارتباطی باز نکند.
بالا رفتن سن میانگین ازدواج
افزایش رقم بیکاری جوانان به حدود ۲۵ درصد و بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی به حدو ۳۰ درصد و افزایش تعداد دانشجویان سن دازدواج را هم در دختران و هم در پسران ایرانی افزایش داده است. متوسط سن ازدواج برای پسران و دختران ایرانی در سال ۱۳۹۰ به ترتیب به ۲۷.۶ . ۲۳.۴ سال رسید. این ارقام برای پسران و دختران در سال ۵۵ به ترتیب ۲۴.۱ . ۱۹.۷ و در سال ۱۳۷۵ به ترتیب ۲۵.۶ و ۲۲.۴ بوده است (نتایج سرشماری مسکن سال ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران). فاصلهی سنی همسران نیز از ۴.۴ در سال ۱۳۵۵ به ۳.۳ در سال ۱۳۹۰ رسیده است.
این امر سه نتیجه در بر داشته است:
۱) افزایش بیسابقهی دختران و پسرانی که در سن ازدواج هستند اما ازدواج نکردهاند. تعداد دختران و پسران در سن ازدواج (۲۰ تا ۳۵ سال) و ازدواج ناکرده حدود ۱۰ میلیون نفر است (حدود ۵۰ درصد از افرادی که در این دورهی سنی هستند)
۲) کاهش باروری و کاهش نرخ رشد جمعیت که به حدود ۱.۳ درصد در سالهای اخیر رسیده است؛ و
۳) کمتر شدن تاثیر خانواده در تصمیم گیری مربوط به ازدواج، چون با بالاتر رفتن سن ازدواج افراد با استقلال بیشتری تصمیم می گیرند.
افزایش ازدواج میان مردان با زنان مسن تر از خود
طی سال ۱۳۹۲ در مجموع ۷۷۴ هزار و ۵۱۳ واقعه ازدواج در کشور صورت گرفته ... در این سال، تعداد ازدواجهایی که زوجه بزرگتر از زوج بوده به ۸۱ هزار و ۳۸۰ واقعه میرسد که معادل ۱۰.۵ درصد است. در ۳.۶ درصد این ازدواجها دختران یک سال از پسران بزرگتر، در ۲.۲ درصد این ازدواجها دختران دو سال از پسران بزرگتر، در ۱.۶ درصد این ازدواجها دختران سه سال از پسران بزرگتر و مابقی ازدواجها هرکدام با آمار زیر یک درصد مربوط به ازدواجهایی است که دختران تفاوت سنی بیش از سه سال با پسران داشتهاند (علی اکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور، ایسنا، ۱۰ خرداد ۱۳۹۳)
در سال ۹۱ در مجموع ۸۲۹ هزار و ۹۶۸ واقعه ازدواج طی سال ۹۱ انجام شده و در ۸۹ هزار و ۵۹ مورد از ازدواجها دختران از نظر سنی بزرگتر از پسران بودهاند که معادل ۱۰.۷ درصد ازدواجها است. در ۳.۷ درصد این ازدواجها دختران یکسال از پسران بزرگتر، در ۲.۲ درصد این ازدواجها دختران دو سال از پسران بزرگتر، در ۱.۶ درصد از این ازدواجها دختران سه سال از پسران بزرگتر ومابقی ازدواجها هرکدام با آمار زیر یک درصد مربوط به ازدواجهایی است که دختران تفاوت سنی بیش از سه سال با پسران داشتهاند.
علت این افزایش را در سه موضوع می توان پی گرفت:
۱) کمتر شدن نقش خانوادهها در تصمیم گیری. خانوادهی پسر معمولا ترجیح می دهند پسر آنها با دختری کوچک تر از خود ازدواج کند، خواه به دلیل امکان تسلط بیشتر و خواه به دلیل باروری بیشتر زنان در سنین پایین تر.
۲) فشار اقتصادی. امروز کمتر خانوادهای (که به رانتهای دولتی و حکومتی دسترسی نداشته باشد) می تواند با یک نان آور ادامهی حیات دهد. زنانی که سن بالاتری دارند امکان داشتن شغل و پس انداز آنها بیشتر است. برخی از پسران ترجیح می دهند با دختری ازدواج کنند که باری از دوش خانواده بردارد.
۳) افزایش دیدگاههای برابری خواهانه. در جامعهای که برخی از پسران با دختران کوچک تر از خود ازدواج می کنند طبیعی است که افراد برابری جو تابوی فاصلهی سنی میان دختر و پسر (با بزرگ تر بودن پسر) را می شکنند. هم دختران چنین آمادگیای را پیدا کردهاند و هم پسران توانستهاند ممنوعیتهای اجتماعی در این باب را پشت سر بگذارند.
پدیدهی ازدواج سفید
از روندهای تازه در حوزهی رخداد ازدواج در ایران درز گرفتن آن توسط برخی از جوانان و در عین حال شروع زندگی تازهی مشترک است. برخی از جوانان ایرانی با گریز از مراسم ازدواج و تعهدات قانونی ناشی از قرارداد ازدواج با یکدیگر بر اساس نوعی پیمان عاطفی زندگی مشترک دارند و نام این را هم گذاشتهاند ازدواج سفید به این معنا که سندی در این رابطه رد و بدل نشده و شناسنامهها در بخش ازدواج و طلاق سفید می مانند. اگر ازدواج یک نوع قرارداد باشد ازدواج سفید نوعی قرارداد نانوشته و ثبت ناشده است.
موارد بسیاری از این نوع روابط در شهرهای ایران بالاخص شهرهای بزرگ مشاهده می شود اما به دلیل غیر قانونی بودن آن از سوی حکومت دینی آمار آن جمع آوری نمی شود و ما از میزان آنها اطلاعی نداریم. اما در وجود این پدیده و رو به رشد بودن آن در ایران شکی نیست.
***
همهی این روندها بر خلاف خواست و ارزشها و سیاستهای حکومت اسلامگرا بوده است. روحانیون شیعه و اسلامگرایان همراه آنها خواستار ازدواج بیشتر و در سنین پایین تر، فاصلهی سنی میان پسران و دختران مزدوج (و نه بزرگ تر بودن دختران از پسران)، ثبت شدن و شرعی بودن ازدواج و محاسبات عقلانی کمتر در ورود به ازدواج بودهاند. در این موضوع نیز همانند بسیاری دیگر از موضوعات اجتماعی، جامعه و حکومت در دو مسیر متفاوت حرکت می کنند.
در این نوشته چهار تحول مهم در رخداد ازدواج در سالهای اخیر را بررسی می کنم.
کاهش ازدواج و افزایش ازدواجهای ناموفق
رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از کاهش ۴.۴ درصدی ازدواج در سال ۹۲ و افزایش ۴.۶ درصدی طلاق در این سال نسبت به سال ۹۱ خبر داد. مجموع ازدواجهای ثبت شده در سال ۹۲، ۷۵۷ هزار و ۱۹۷ مورد مجموع طلاقها در این سال ۱۵۸ هزار و ۷۵۳ مورد بوده است. (رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، فارس ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳) نسبت طلاق به ازدواج در سال ۱۳۸۰ یک به ۱۰.۵ بود اما این نسبت در سال ۱۳۸۹ به یک به ۶.۵ رسید. ارقام رشد طلاق در سالهای دههی هشتاد همیشه بالاتر از ارقام رشد ازدواج بوده است. در آن دهه نیز در سالهایی ازدواجها کاهش داشته است.
نتیجهی این دو، عبارت بوده است:
۱) افزایش روابط دختران و پسران خارج از چارچوب خانواده،
۲) افزایش خانوارهایی با افراد مجرد که نمی خواهند با پدر و مادر خود زندگی کنند، و
۳) افزایش تعداد کودکانی که توسط خانوادها به خانهی بخت می روند تا مبادا پس از بلوغ از این مسئله نگریزند.
در کنار طلاق قانونی با افزایش طلاق عاطفی میان زن و شوهر هم مواجه هستیم چون زنان و مردان می خواهند بالای سر بچهها باشند و منابع و امکانات زندگی با هم را از دست ندهند و در عین حال از لحاظ عاطفی رابطهشان تمام شده است. در این حال دو طرف با هم زندگی می کنند اما رابطهی عاطفی ندارند. این نوع طلاق می تواند با ارتباط باز (روابط جنسی طرف مقابل با فردی دیگر) همراه باشد یا راه را برای چنین ارتباطی باز نکند.
بالا رفتن سن میانگین ازدواج
افزایش رقم بیکاری جوانان به حدود ۲۵ درصد و بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی به حدو ۳۰ درصد و افزایش تعداد دانشجویان سن دازدواج را هم در دختران و هم در پسران ایرانی افزایش داده است. متوسط سن ازدواج برای پسران و دختران ایرانی در سال ۱۳۹۰ به ترتیب به ۲۷.۶ . ۲۳.۴ سال رسید. این ارقام برای پسران و دختران در سال ۵۵ به ترتیب ۲۴.۱ . ۱۹.۷ و در سال ۱۳۷۵ به ترتیب ۲۵.۶ و ۲۲.۴ بوده است (نتایج سرشماری مسکن سال ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران). فاصلهی سنی همسران نیز از ۴.۴ در سال ۱۳۵۵ به ۳.۳ در سال ۱۳۹۰ رسیده است.
این امر سه نتیجه در بر داشته است:
۱) افزایش بیسابقهی دختران و پسرانی که در سن ازدواج هستند اما ازدواج نکردهاند. تعداد دختران و پسران در سن ازدواج (۲۰ تا ۳۵ سال) و ازدواج ناکرده حدود ۱۰ میلیون نفر است (حدود ۵۰ درصد از افرادی که در این دورهی سنی هستند)
۲) کاهش باروری و کاهش نرخ رشد جمعیت که به حدود ۱.۳ درصد در سالهای اخیر رسیده است؛ و
۳) کمتر شدن تاثیر خانواده در تصمیم گیری مربوط به ازدواج، چون با بالاتر رفتن سن ازدواج افراد با استقلال بیشتری تصمیم می گیرند.
افزایش ازدواج میان مردان با زنان مسن تر از خود
طی سال ۱۳۹۲ در مجموع ۷۷۴ هزار و ۵۱۳ واقعه ازدواج در کشور صورت گرفته ... در این سال، تعداد ازدواجهایی که زوجه بزرگتر از زوج بوده به ۸۱ هزار و ۳۸۰ واقعه میرسد که معادل ۱۰.۵ درصد است. در ۳.۶ درصد این ازدواجها دختران یک سال از پسران بزرگتر، در ۲.۲ درصد این ازدواجها دختران دو سال از پسران بزرگتر، در ۱.۶ درصد این ازدواجها دختران سه سال از پسران بزرگتر و مابقی ازدواجها هرکدام با آمار زیر یک درصد مربوط به ازدواجهایی است که دختران تفاوت سنی بیش از سه سال با پسران داشتهاند (علی اکبر محزون، مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور، ایسنا، ۱۰ خرداد ۱۳۹۳)
در سال ۹۱ در مجموع ۸۲۹ هزار و ۹۶۸ واقعه ازدواج طی سال ۹۱ انجام شده و در ۸۹ هزار و ۵۹ مورد از ازدواجها دختران از نظر سنی بزرگتر از پسران بودهاند که معادل ۱۰.۷ درصد ازدواجها است. در ۳.۷ درصد این ازدواجها دختران یکسال از پسران بزرگتر، در ۲.۲ درصد این ازدواجها دختران دو سال از پسران بزرگتر، در ۱.۶ درصد از این ازدواجها دختران سه سال از پسران بزرگتر ومابقی ازدواجها هرکدام با آمار زیر یک درصد مربوط به ازدواجهایی است که دختران تفاوت سنی بیش از سه سال با پسران داشتهاند.
علت این افزایش را در سه موضوع می توان پی گرفت:
۱) کمتر شدن نقش خانوادهها در تصمیم گیری. خانوادهی پسر معمولا ترجیح می دهند پسر آنها با دختری کوچک تر از خود ازدواج کند، خواه به دلیل امکان تسلط بیشتر و خواه به دلیل باروری بیشتر زنان در سنین پایین تر.
۲) فشار اقتصادی. امروز کمتر خانوادهای (که به رانتهای دولتی و حکومتی دسترسی نداشته باشد) می تواند با یک نان آور ادامهی حیات دهد. زنانی که سن بالاتری دارند امکان داشتن شغل و پس انداز آنها بیشتر است. برخی از پسران ترجیح می دهند با دختری ازدواج کنند که باری از دوش خانواده بردارد.
۳) افزایش دیدگاههای برابری خواهانه. در جامعهای که برخی از پسران با دختران کوچک تر از خود ازدواج می کنند طبیعی است که افراد برابری جو تابوی فاصلهی سنی میان دختر و پسر (با بزرگ تر بودن پسر) را می شکنند. هم دختران چنین آمادگیای را پیدا کردهاند و هم پسران توانستهاند ممنوعیتهای اجتماعی در این باب را پشت سر بگذارند.
پدیدهی ازدواج سفید
از روندهای تازه در حوزهی رخداد ازدواج در ایران درز گرفتن آن توسط برخی از جوانان و در عین حال شروع زندگی تازهی مشترک است. برخی از جوانان ایرانی با گریز از مراسم ازدواج و تعهدات قانونی ناشی از قرارداد ازدواج با یکدیگر بر اساس نوعی پیمان عاطفی زندگی مشترک دارند و نام این را هم گذاشتهاند ازدواج سفید به این معنا که سندی در این رابطه رد و بدل نشده و شناسنامهها در بخش ازدواج و طلاق سفید می مانند. اگر ازدواج یک نوع قرارداد باشد ازدواج سفید نوعی قرارداد نانوشته و ثبت ناشده است.
موارد بسیاری از این نوع روابط در شهرهای ایران بالاخص شهرهای بزرگ مشاهده می شود اما به دلیل غیر قانونی بودن آن از سوی حکومت دینی آمار آن جمع آوری نمی شود و ما از میزان آنها اطلاعی نداریم. اما در وجود این پدیده و رو به رشد بودن آن در ایران شکی نیست.
***
همهی این روندها بر خلاف خواست و ارزشها و سیاستهای حکومت اسلامگرا بوده است. روحانیون شیعه و اسلامگرایان همراه آنها خواستار ازدواج بیشتر و در سنین پایین تر، فاصلهی سنی میان پسران و دختران مزدوج (و نه بزرگ تر بودن دختران از پسران)، ثبت شدن و شرعی بودن ازدواج و محاسبات عقلانی کمتر در ورود به ازدواج بودهاند. در این موضوع نیز همانند بسیاری دیگر از موضوعات اجتماعی، جامعه و حکومت در دو مسیر متفاوت حرکت می کنند.
http://www.radiofarda.com/content/f35_iran_marriage_mohammadi_com/25415965.html?nocache=1#relatedInfoContainer
معاون آموزش و پرورش ایران آزار جنسی دانشآموزان در دو مدرسه را تأیید کرد
با گذشت یک ماه از انتشار گزارشهایی مبنی بر تجاوز یک ناظم مدرسه به شش دانش آموز در غرب تهران، حمیدرضا کفاش، معاون فرهنگی وزیر آموزشوپرورش ایران در گفتوگو با روزنامه شهروند با تائید این گزارشها، از آزار جنسی دانشآموزان توسط معاون یکی دیگر از مدارس تهران خبر داد.
برخی از فعالان حقوق کودک و وکلای دادگستری با انتقاد از سکوت آموزش و پرورش و تلاش برای رسانهای نشدن این پرونده، چنین رویکردی را نادرست دانسته اند. ( منبع: سایت آفتاب http://goo.gl/3KSYvW )
برکات و ثمرات تفاهمنامه آموزش پرورش دولت "تدبیر و امید" با حوزه علمیه!
روز گذشته یکی از کاربران فیسبوک به نام مریم در واکنش به انتشار خبر "مخفی کاری آموزش پرورش در رابطه با تعرض جنسی به دانشآموزان" به سایت سپیده دم گفت: "همین چند هفته پیش از بستگانم که معلم دبستان یه مدرسه پسرونه تو تهران هست شنیدیم که یک سری از بچه ها رفته بودن دکتر بخاطر خونریزی مقعدی، کاشف به عمل آمد که مربی پرورشی بهشون تجاوز کرده تو نمازخانهٔ مدرسه، و تهدیدشون کرده اگه حرف بزنند آنها را خواهد کشت .(گفتن به خاطر آبروی بچه صداش رو در نیارند) فاجعه است ، فاجعه ! "
رئیس انجمن حمایت از کودکان: آموزش و پرورش تعرض جنسی به دانشآموزان را مخفی نکند.
«دوازده و نیم میلیون دانش آموز در اختیار آموزش و پرورش قرار دارد بنابراین طبیعی است که انتظار بیشتری از این وزارتخانه برای حراست از کودکان وجود داشته باشد.»
http://goo.gl/gDYmyC
بیست و چهارم آذرماه سال گذشته نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزشوپرورش اعلام کرد که تفاهمنامهای میان آموزشوپرورش شهر تهران و حوزه علمیه برادران به امضا رسیده است که بر اساس آن، مدارس دولتی تحت پوشش این طرح به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل میشوند.
پس از آن سازمان معلمان ایران با انتشار نامهای خواهان لغو تفاهمنامهی وابستگی مدارس دولتی به حوزه علمیه شد که با بی اعتنایی دولت "تدبیر و امید" مواجه شد!
اما آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری اواخر اردیبهشت در همایش ˈ تربیت اسلامی ـ فضای مجازی، چالش ها و راهکارهاˈ درقم گفت: نباید این تفاهم نامه ها بایگانی شود بلکه باید برکات و ثمرات آن ظاهر شده و دیده شود.
با گذشت یک ماه از انتشار گزارشهایی مبنی بر تجاوز یک ناظم مدرسه به شش دانش آموز در غرب تهران، حمیدرضا کفاش، معاون فرهنگی وزیر آموزشوپرورش ایران در گفتوگو با روزنامه شهروند با تائید این گزارشها، از آزار جنسی دانشآموزان توسط معاون یکی دیگر از مدارس تهران خبر داد.
برخی از فعالان حقوق کودک و وکلای دادگستری با انتقاد از سکوت آموزش و پرورش و تلاش برای رسانهای نشدن این پرونده، چنین رویکردی را نادرست دانسته اند. ( منبع: سایت آفتاب http://goo.gl/3KSYvW )
برکات و ثمرات تفاهمنامه آموزش پرورش دولت "تدبیر و امید" با حوزه علمیه!
روز گذشته یکی از کاربران فیسبوک به نام مریم در واکنش به انتشار خبر "مخفی کاری آموزش پرورش در رابطه با تعرض جنسی به دانشآموزان" به سایت سپیده دم گفت: "همین چند هفته پیش از بستگانم که معلم دبستان یه مدرسه پسرونه تو تهران هست شنیدیم که یک سری از بچه ها رفته بودن دکتر بخاطر خونریزی مقعدی، کاشف به عمل آمد که مربی پرورشی بهشون تجاوز کرده تو نمازخانهٔ مدرسه، و تهدیدشون کرده اگه حرف بزنند آنها را خواهد کشت .(گفتن به خاطر آبروی بچه صداش رو در نیارند) فاجعه است ، فاجعه ! "
رئیس انجمن حمایت از کودکان: آموزش و پرورش تعرض جنسی به دانشآموزان را مخفی نکند.
«دوازده و نیم میلیون دانش آموز در اختیار آموزش و پرورش قرار دارد بنابراین طبیعی است که انتظار بیشتری از این وزارتخانه برای حراست از کودکان وجود داشته باشد.»
http://goo.gl/gDYmyC
بیست و چهارم آذرماه سال گذشته نماینده ستاد همکاری حوزه علمیه و آموزشوپرورش اعلام کرد که تفاهمنامهای میان آموزشوپرورش شهر تهران و حوزه علمیه برادران به امضا رسیده است که بر اساس آن، مدارس دولتی تحت پوشش این طرح به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل میشوند.
پس از آن سازمان معلمان ایران با انتشار نامهای خواهان لغو تفاهمنامهی وابستگی مدارس دولتی به حوزه علمیه شد که با بی اعتنایی دولت "تدبیر و امید" مواجه شد!
اما آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری اواخر اردیبهشت در همایش ˈ تربیت اسلامی ـ فضای مجازی، چالش ها و راهکارهاˈ درقم گفت: نباید این تفاهم نامه ها بایگانی شود بلکه باید برکات و ثمرات آن ظاهر شده و دیده شود.
No comments:
Post a Comment